صحنه عاشورا تقابل دو نوع دينداري بود. دين عدالتجو و حکومت به ظاهر ديني و ظالمانه. دين در تاريخ دو گونه خود را نشان داده است. گاهي به شکل ارزش و اخلاق در ميان مردم که انسانهاي وارستهاي از متن آن برخاستند و از جهت اخلاق و انسانيت، کامل بودند.
صحنه عاشورا تقابل دو نوع دينداري بود. دين عدالتجو و حکومت به ظاهر
ديني و ظالمانه. دين در تاريخ دو گونه خود را نشان داده است. گاهي به شکل
ارزش و اخلاق در ميان مردم که انسانهاي وارستهاي از متن آن برخاستند و از
جهت اخلاق و انسانيت، کامل بودند. گاهي هم خود را در عرصه قدرت و ثروت
نشان داد و به عنوان يک ابزار در خدمت طرفداران قدرت و ثروت قرار گرفت. به
تعبير ديگر دين پوششي براي توجيه کارهاي طالبان قدرت و ثروت بود که
نخستينبار در حکومت امويان پيدا شد و دين خدا ابزاري شد تا بر اموال
مسلمين و قدرت تسلط پيدا کنند. امام حسين(ع) در يکي از سخنانش ميفرمايد:
«وَاسْتَأثَروُا فيأموالِ الْفُقَراءِ و المَساکينَ» يعني پس از قدرت
گرفتن، اموال فقرا و مساکين را در اختيار خودشان گرفتند. مثل بنياميه که
واقعا اسلام نياورده بود و اسلامشان براي اين بود که از راه نفوذ وارد
شوند، ثروتهاي کشورهاي اسلامي را صاحب شوند و رسوم جاهليت را دوباره
بازگردانند و نخستين کسيکه حقيقتشان را آفتابي و روشن کرد، امام علي(ع)
بود که در نامهاي از اينکه اسلام آوردن يک چيز است و تظاهر به اسلام کردن
چيز ديگر، سخن گفت. «مَا أَسْلَمُوا وَلَكِنِ اسْتَسْلَمُوا، وَأَسَرُّوا
الْكُفْرَ، فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ» اينها
اسلام نياوردند و به ظاهر اسلام آوردند و کفرشان را پنهان نگه داشتند و
همين که عدهاي طرفدار پيدا کردند، حقيقت خود را ظاهر کردند. بنابراين دين
شايد براي نخستينبار است که اينجا خودش را به شکل يک ابزار براي توجيه
کارها نشان ميدهد؛ حکومتي که ادعاي جانشيني پيغمبر را ميکند. اما جريان
عاشورا را نبايد با نگاه رازآلود، رمزآلود و آسماني نگاه کنيم که امام
حسين(ع) بود و مسائل سرّي و ارتباط با خداوند و راز و رمزي که در حقيقت
عاشورا نهفته است. اگر بنا را بر اين گذاشتيم، امام حسين(ع) را در برههاي
از تاريخ منحصر کرديم و بايد در موزههاي تاريخ به آن نگاه کرد. اما اگر
حقيقت عاشورا را تحليلي و عقلايي نگاه کنيم که چرا اين قيام صورت گرفت،
آنوقت به درد امروزمان هم ميخورد. در عاشورا بايد به سه موضوع دقت کرد؛
نخست اينکه چه زمينههايي باعث شد کسي به نام معاويه 20 سال خلافت کند و 40
سال رياست داشته باشد و خلافت اسلامي را تبديل به سلطنت موروثي کند؟ دوم،
چگونگي خود واقعه عاشوراست. سوم که از همه مهمتر است اينکه به عاشورا به
عنوان حقيقت تاريخي نگاه و آن را تحليل کنيم که در روزگار امروزمان
ميتواند موثر باشد. امام حسين(ع) در يکي از نامهها خطاب به مردم کوفه که
ميخواست حرکت خود را به يک قاعده تاريخي تبديل کند، از قول پيامبر خدا
ميگويند: «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِاللَّهِ
نَاكِثاً لِعَهْدِاللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِاللَّهِ يَعْمَلُ
فِي عِبَادِاللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ
بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَىاللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ
مَدْخَلَهُ».يعني هرکسي حکومت جاهلي ديد که حلال خدا را حرام ميکند، تعهدش
را با اسلام ميشکند، با سنت پيغمبر مخالفت ميکند- و از همه بدتر- در حق
بندگان خدا گناه و تجاوز به حقوق مردم ميکند...