حکایت سرباز و پادشاه را بارها شنیدهایم که سربازی هر شب با یک لباس نازک نگهبانی میداد و یک شب پادشاه او را دید و به او وعده لباس گرم داد. فراموشی پادشاه از وعدهاش باعث مرگ آن سرباز شد.
ژوبین صفاری
حکایت سرباز و پادشاه را
بارها شنیدهایم که سربازی هر شب با یک لباس نازک نگهبانی میداد و یک شب
پادشاه او را دید و به او وعده لباس گرم داد. فراموشی پادشاه از وعدهاش
باعث مرگ آن سرباز شد. حکایت جامعه ایران اما با وعدههای مسئولان کمی
متفاوت است. مردم مانند آن سرباز در انتظار این وعدهها نمیمیرند بلکه
اعصباشان با بدنهای یخ زده از انبوه بیتدبیریها به بازی گرفته میشود.
اعوجاج
در تصمیمگیریهای دولت و پراکندهگوییهای مسئولان، هیچ حوزهای را در
امان نگذاشته است. از کنکور گرفته تا وعدههای پوچ اقتصادی را شامل میشود.
گو اینکه بدنه کارشناسی دولت هیچ درک درستی از آنچه در بطن جامعه رخ
میدهد؛ ندارد. کنکور به خودی خود یک معضل بزرگ در نظام آموزشی کشور است که
سالهای سال است برای آن فکری نشد، در این شرایط به جای حل اساسی آن با
مبهمگویی و عقب و جلو کردن زمان آن تنها این مشکل دوچندان شده است.
از
سوی دیگر وعده گشایش اقتصادی که طرح فروش اوراق نفتی بود بدون اینکه توافقی
بر سر آن صورت گرفته باشد هفته گذشته از سوی حسن روحانی به عنوان یک خبر
از گشایش اقتصادی مطرح شد. هر گمانهزنیای از سوی مردم و رسانهها در این
خصوص مطرح شد جز آن طرحی که در سر رئیس جمهوری کشور با رای 24 میلیونی بود.
نتیجه آن شد که بعد از معلوم شدن این خبر شگفتانگیز تنها بازارها دچار
آشفتگی بیشتر شد.
روز گذشته حسن روحانی در سخنانی گفته بود که کشور را
در شرایط سختی اداره میکند. البته که این حرف درست است و به واقع تحریم و
کرونا هر دو عامل مهمی در شرایط اقتصادی فعلی است. اما سوال اینجاست که چرا
در این شرایط با اظهار نظرهای ناسنجیده و پراکندهگوییهای متناقض شرایط
را سختتر می کنید؟ آیا دولت بعد از این همه نقدهایی که طی این سالها
درخصوص نحوه اطلاعرسانیاش شده نمیخواهد تغییر رویه دهد؟ آیا وقت آن
نرسیده که برای تصمیم گیری های مهم اقتصادی مانند عرضه یا عدم عرضه سهام
پتروشمی ها در یک ستاد واحد تصمیمگیری و اعلام شود؟
ناگفته پیداست این مشکلات نه ربطی به تحریم و کرونا دارد و نه به بدخواهان داخلی که قصدشان فقط تخریب است.
به
بیان سادهتر این شیوه برخورد با مشکلات و درنظر نگرفتن نیازهای واقعی
جامعه از سوی دولت با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. حتی خوشبینترین و
راستینترین حامیان دولت که از رای خود به دولت دوازدهم پشیمان نشدهاند
نمیتوانند با این نوع از بیتوجهی کنار بیایند. به بیان سادهتر آنچه
بیشتر از مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم را آزار میدهد بازی شدن با
اعصابشان است. بازیای که در نتیجه یکدست نبودن دولت در تصمیم گیری، ضعف
در اطلاع رسانی و نبود کارشناسی دقیق از شرایط واقعی جامعه است. دولت باید
بداند هرچند که در این یک سال پایانی، دیگر نیاز به رای مردم برای ادامه
کار ندارد اما این شیوه برخورد با مسائل می تواند به یک اپیدمی بلند مدت از
عادی شدن غیر عادی ها تبدیل شود که درنهایت دود آن در چشم کل جامعه ایران
خواهد رفت. جامعه که این روزها وعده لباس گرم مسئولان آن را نمی کشد روزی
می تواند از این همه پوچی دچار یاسی شود که راهی جز عصیان برای پاسخ به آن
نداشته باشد. بنابراین شاید بهتر است حداقل در این شرایط سخت اقتصادی، با
این نوع از تصمیمگیریها شرایط را سختتر نکنید.