روانشناس پیشگیری از جمله مفاهیم کمتر شناختهشده در حوزه پیشگیری، مفهوم انتظارگرایی (exceptionism) است که اولین بار از سوی جرالد وایلد مطرح شد. براساس مفهوم انتظارگرایی، ایجاد انتظار یا امید به آینده، در انجام رفتارهای سالم و پرهیز از انواع و اقسام مخاطرات نقش پررنگی بر عهده دارد.
رفتار پیشگیرانه؛ نسیه بهتر
از نقد حسین ناصری . روانشناس پیشگیری
از جمله مفاهیم کمتر شناختهشده در حوزه پیشگیری،
مفهوم انتظارگرایی (exceptionism) است که اولین بار از سوی جرالد وایلد
مطرح شد. براساس مفهوم انتظارگرایی، ایجاد انتظار یا امید به آینده، در
انجام رفتارهای سالم و پرهیز از انواع و اقسام مخاطرات نقش پررنگی بر عهده
دارد. وایلد این مفهوم را در قالب نظریه تعادلجویی در خطر (Risk
Homeostasis Theory) مطرح کرد. در نظریه وایلد به چهار مؤلفه پرداخته
میشود که تعیین میکنند فرد تا چه حد رفتارهای پرخطر یا احتیاطی را پیش
میگیرد. 1- منافع مورد انتظار از رفتار پرخطر(مثلا در رانندگی، کاهش زمان
در رسیدن به مقصد به واسطه سرعت بالاتر یا احساس راحتی ناشی از نزدن ماسک).
2- هزینههای مورد انتظار از رفتار پرخطر (نظیر جریمه به علت سبقت نابجا
یا واکنش منفی دیگران وقتی که فاصله اجتماعی با آنان رعایت نشود). 3- منافع
مورد انتظار از رفتار پیشگیرانه (نظیر تخفیف بیمه شخص ثالث به علت
تصادفنکردن در یک دوره زمانی یا مبتلانشدن به ویروس کرونا به علت سبک
زندگی سالم). 4- هزینههای مورد انتظار از رفتار پیشگیرانه (نظیر احساس
ناخوشایند حاصل از بستن کمربند یا مسافرتنرفتن در ایام شیوع کرونا).
براساس چهار مؤلفه فوق، دو وضعیت کلی مطرح میشود. وضعیت اول این است که
هرگاه منافع حاصل از یک رفتار پرخطر بیش از هزینههای آن باشد، احتمال
انجام رفتار پرخطر افزایش مییابد. مثلا وقتی که منفعت حاصل از زودرسیدن
به مقصد به واسطه عبور از پیادهرو بهمراتب بیش از هزینههایی نظیر اعتراض
دیگران باشد، کمتر موتورسواری است که در پیادهروها جولان ندهد.
براساساین یکی از اقدامات پیشگیرانه، سنگینشدن هزینه رفتار پرخطر است.
بهعنوان نمونه میتوان به سیگارنکشیدن مردم در مترو اشاره کرد. کمتر فردی
است که در مترو سیگار بکشد؛ چراکه به احتمال زیاد با تذکر جدی مأموران
سالن مترو مواجه خواهد شد. بهاینترتیب، هزینه مصرف سیگار در مترو به نسبت
منفعت آن به حدی زیاد است که کسی سعی نمیکند آن را امتحان کند. پایه این
موضوع نیز به رویکرد رفتارگرایی برمیگردد: رفتار از طریق پاداش یا تنبیه
محیط است که شکل میگیرد. بسیاری از قوانین در کشور ما، از ماهیت پیشگیرانه
برخوردار هستند؛ ولی ازآنجاکه قوانین وضعشده، با ضعف در اجرا مواجه
میشوند، هزینه رفتارهای مخاطرهآمیز کاهش یافته و در نتیجه این نوع از
رفتارها رایج میشوند. بهعنوان نمونه میتوان به آییننامه مصوب سال 1376
اشاره کرد که طبق آن، مصرف انواع مواد دخانی در مکانهای عمومی ممنوع است؛
ولی در بسیاری از پاساژها، بسیاری از مغازهداران با وجود منع قانونی
بهراحتی در بیرون مغازه خود سیگار میکشند. بههمینترتیب با وجود
اجباریبودن استفاده از ماسک، در مکانهای عمومی آنچنان کنترلی بر استفاده
از ماسک صورت نمیگیرد؛ در مترو و اتوبوس بهندرت مأمور یا پلیسی وجود
دارد که استفاده از ماسک و حفظ فاصله را تذکر داده و فضای کمخطری را به
وجود بیاورد. وضعیت دوم این است که وقتی منافع حاصل از رفتارهای پیشگیرانه
بیش از هزینههای آن باشد، زمینه فراگیرشدن رفتارهای پیشگیرانه فراهم
خواهد شد. ازآنجاکه غالبا فواید رفتارهای پیشگیرانه در آینده نصیب افراد
میشود، معمولا کسانی خود را متعهد به اقدامات پیشگیرانه میدانند که
بتوانند از خیر منافع زودگذرِ رفتارهای پرخطر، گذشته و به امید منافع
درازمدت، هزینههای رفتارهای پیشگیرانه را پرداخت کنند.
با توجه به
مفهوم جامعه کوتاهمدتِ کاتوزیان، روشن است که بسیاری از مواقع بسیاری از
ما، دم را غنیمت شمرده و آینده را به آیندگان واگذار میکنیم. شاید همین
مسئله است که موجب میشود لذت آنی ناشی از نوشیدن یک نوشابه مطلوبتر باشد
تا پیشگیری از اضافهوزن در آینده؛ و شاید همین مسئله است که سوارشدن به
متروی شلوغ را دلخواهتر میکند تا انتظار برای رسیدن متروی خلوتتر و طبعا
سالمتر.مفهوم دیگر در نظریه تعادلجویی، میزان خطر ادراکشده و احتیاط
افراد در مواجهه با مخاطرات است. در سوئد در سال 1967 مصوب شد جهت رانندگی
از سمت چپ به راست تغییر کند. این موضوع، تغییر فاحشی را در نرخ تلفات
تصادفات به دنبال داشت. بعد از گذشت یکسالونیم، آمار به قبل از اجرای آن
قانون برگشت. براساس دو مفهوم ذکرشده اینگونه تبیین میشود که با تغییر
روال معمول رانندگی، درک افراد از سطح خطر (خطر ادراکشده) افزایش یافته و
این موضوع موجب شد که آنان حین رانندگی بهمراتب محتاطتر باشند. بعد از
گذشت زمان، افراد از طرق مختلف نظیر تجربه شخصی و رسانهها متوجه شدند که
جادهها آنچنان که گمان میکردند، خطرناک نیست. بهاینترتیب خطر
ادراکشده و احتیاط افراد کاهش یافته و در نهایت نرخ تلفات جادهای افزایش
یافت. به زبان سادهتر، وقتی افراد میزان خطر یک رفتار را دستکم میگیرند،
آن رفتار را بیشتر انجام میدهند؛ این شیوه تا وقتی که فرد برآورد کند
قطعا با خطر مواجه خواهد شد، ادامه مییابد. در موج اول شیوع کرونا، خطر
ادراکشده، درصد درخورتوجهی از مسافرتهای نوروز را کاهش داد. بسیاری از
افراد از دیدوبازدیدهای ایام عید خودداری کردند؛ بسیاری، از وسایل نقلیه
عمومی استفاده نکردند؛ ولی بعد از کاهش آمار مبتلایان و قربانیان ویروس و
متعاقبا کاهش محدودیتها، خطر ادراکشده اجتماعی و احتیاطات شکلگرفته
بهتدریج کاهش یافت؛ کمااینکه وقتی در ابتدای موج دوم از فردی که بساط
تفریح خود را در فضای آزاد گسترده بود، درباره نگرانی از ابتلا به ویروس
کشنده سؤال شد، او با اطمینان جواب داد مگر کرونایی هم هست؟!.بخش دیگری از
نظریه تعادلجویی به این موضوع پرداخته است که چگونه میتوان افراد را
تشویق به رفتارهای پیشگیرانه کرد. مشوقها که پاداشهایی برای رسیدن به
نتایجی در آینده هستند، درک فواید حاصل از رفتارهای ایمن را افزایش
میدهند. داشتن چشمانداز نویدبخش از آینده موجب میشود که افراد مشتاقانه
در انتظار آینده باشند. در این صورت است که آنان اشتیاق بیشتری دارند که تا
آن زمان زنده و سالم باقی بمانند. مشاهدات موردی حاکی از آن است که در آن
دسته از افرادی که دارای بیمه عمر هستند، سبک زندگی سالم پررنگتر است؛
چراکه این انتظار در آنان وجود دارد که با حفظ سلامتی بتوانند از مزایای
بیمه عمر خود بهره ببرند. در تحقیقی که روی نوجوانان و جوانان کانادایی
انجام شد، این یافته به دست آمد که بین رانندگی ایمن، بستن کمربند ایمنی،
پرهیز از مستی و ارزش قائلشدن برای آینده ارتباط معناداری وجود داشت. در
معدود پژوهشهای انجامشده در ایران مبتنی بر نظریه وایلد میتوان به تحقیق
نظامالدین قاسمی و همکاران (1389) اشاره کرد. در این تحقیق مشخص شد آن
دسته از بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم که نگرش مثبتتری به آینده داشته و
برای آینده برنامه دارند، پایبندی معناداری به دستورالعملهای درمانی و
سبک زندگی سالم داشتند.
با توجه به مدل نظری ارائهشده، درباره رشد
آمار مبتلایان به ویروس کرونا و افزایش قربانیان، در کنار جهش احتمالی
ژنتیکی ویروس و افزایش توان سرایت بیماری کووید 19، قطعا تغییر رفتار ما
ایرانیان در فراگیری مجدد بیماری نقش اساسی داشته است. ساختار زیستی همه
موجودات زنده اینگونه است که بهسرعت به محرکهای تکراری خو میگیرند که
اصطلاحا به آن خوگیری (habituation) گفته میشود. بهاینترتیب خوگیری، درک
ما را از خطر کاهش داده و در ادامه، رفتارهای احتیاطی ما بهتدریج رنگ
میبازند. آمار روزانه وزارت بهداشت، مهمترین گواه است که نشان میدهد
خوگیری به شرایط فعلی بههیچعنوان سازگارانه نیست. لازم است تأکید شود طبق
یافتههای معتبر، در افرادی که فاقد اضافهوزن هستند، دچار پرفشاری خون یا
دیابت نبوده و درگیر اختلالات سیستم ایمنی نیستند، پرهیز از وسایل نقلیه
عمومی، استفاده از ماسک در مکانهای عمومی، اجتناب از شرکت در اجتماعات و
شستن مکرر دستها کماکان بهترین شیوه پیشگیری است. بدیهی است در افرادی که
دارای هریک از عوامل خطر فوق هستند، ایمنترین شیوه، ماندن در منزل است.
در خاتمه باید گفت که فلسفه تمام برنامههای پیشگیرانه فردمحور این است
که به افراد کمک کنند در انتظار آیندهای که حتما فرا خواهد رسید،
هزینههای رفتارهای پیشگیرانه را به امید فواید قطعی آنها تحمل کنند. با
این فرض چه بسا خیام بیت خود را اینگونه میسرود: آن نسیه بگیر و دست از
این نقد بدار/ کین نقد تو را میکُشد و آن نسیه کند هشیارت.