اخیراً برخی عناصر اصلاحطلب، انتقاداتی را نسبت به عملکرد بعضی دیگر از همکیشان خود مطرح کردند. شاید نکته مغفول در اینگونه انتقادات این است که ناکامی اصلاحطلبان به این یا آن شخصیت یا تجمع ربطی ندارد؛ بلکه ریشه ناکامی اصلاحطلبان در وارداتی بودن اندیشه و راهکار اصلاحات به عنوان روشی برای بهبود و کارآمدکردن مدیریت کلان ناکارآمد است.
کورش الماسی
اخیراً برخی عناصر
اصلاحطلب، انتقاداتی را نسبت به عملکرد بعضی دیگر از همکیشان خود مطرح
کردند. شاید نکته مغفول در اینگونه انتقادات این است که ناکامی اصلاحطلبان
به این یا آن شخصیت یا تجمع ربطی ندارد؛ بلکه ریشه ناکامی اصلاحطلبان در
وارداتی بودن اندیشه و راهکار اصلاحات به عنوان روشی برای بهبود و
کارآمدکردن مدیریت کلان ناکارآمد است. نکاتی پیرامون دلایل ناکارآمدی و
آشفتگی اصلاحطلبان در ذیل ارائه میشود.
مدیریت کلان شدیدا نیازمند
یاری خرد و منطق است. چالشهای اجتماعی و ملی در عرصههای روابط خارجه،
اقتصادی، سیاسی و... که بستر انواع دشواریها، دغدغهها، نگرانیها،
ناامیدی، درد و رنج و... شهروندان شده است به هیچ وجه توجیهپذیر و قابل
درک نیست. امور گوناگون انسانی و اجتماعی دارای نوعی ساختار هستند. این
ساختارها از یک نوع منطق و اصول پیروی میکنند. در صورتی که انسانها از
خرد و برخی اصول بدیهی پیروی کنند، باید بتوانند زیستی نسبتاً امن، آرام و
همراه با رفاه داشته باشند. برخی دلسوزان میهن، صادقانه معتقدند که بر
مبنای نگاه اصلاحی به شرایط ناگوار اجتماعی و سیاسی میتوان راهکارها،
طرحها و راهبردهایی را به منظور کارآمدکردن مدیریت کلان تولید و اجرایی
کرد. اما دستاوردهای دو دهه گذشته حامیان راستین این دیدگاه به هیچ وجه
نتوانسته دغدغهها و سختیهای بیسابقه شهروندان را برطرف کند؛ بلکه به عکس
به دلایل نامفهوم و غیرقابل توجیه، زیست طاقتفرسای شهروندان پیوسته رشدی
صعودی داشته و دارد. پر بیراه نیست اگر گفته شود، ناکارآمدی و عملکرد
بیحاصل، اصلاحطلبان را تبدیل به ابزار یا بازیچه دست صاحبان اصلی قدرت
کرده است.
در عرصه سیاسی خوب یا بد عبارتی کاملاً غیرکابردی و بیمعنی
هستند؛ بلکه عملکرد باید مبنای ارزیابی سیاستورزان و صاحبمنصبان باشد.
اینکه تنها سنگ محک معتبر برای ارزیابی تمامی افعال سیاسی منافع ملی است.
بر این مبنا، میتوان این پرسش را مطرح کرد که اصلاحطلبان چه میزان اهداف
منافع ملی را محقق کردهاند؟ به عبارتی، اصلاحطلبان چه میزان توانستهاند
بر فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری مدیریت کلان اعمال نفوذ کنند؟ شاید
بهترین پاسخ به این پرسشها، کیفیت زیست شهروندان در سرتاسر ایران،
ناکارآمدی مدیریتی، وضعیت معیشتی شهروندان، اوضاع و احوال اقتصادی و
بینظمیهای مالی حیرتآور توسط برخی صاحبمنصبان، بلاتکلیفی و بیبرنامگی
فرهنگی و آموزشی، عملکرد فراقانونی برخی صاحبمنصبان و... باشد.
اصلیترین
دلیل موفقیت اندیشهها و راهکارهای سیاسی این است که این اندیشهها و
راهکارها برآمده از شرایط زیست عینی، ملموس و قابل ارزیابی شهروندان هستند.
اصلاحات یک مفهوم وارداتی از کشورهای توسعهیافته است و همین امر باعث
ناکارآمدی اندیشهها، راهکارها، طرحها و راهبردهای اصلاحطلبانه است.
اصلاحات معطوف به یک روش حلوفصل یا مدیریت کلان امور گوناگون اجتماعی و
انسانی است. روشهای سیاسی تولیدات اذهان خلاق نیستند؛ بلکه برآیند تعامل
انسانها با محیطزیست پیرامون هستند. به عبارتی، رابطهای علت و معلولی
میان روشها، راهکارها، طرحها و راهبردهای سیاسی و محیط اجتماعی و عرصه
سیاسی وجود دارد.
اصلاحات به این دلیل که اصلاحطلبان فاقد ابزار قدرت و
بهویژه فاقد توانایی نظری و تحلیل کاربردی عرصه سیاسی داخلی، منطقه و
جهانی هستند، تبدیل به یک رویا شده است. «رویای اصلاحات از شرایط عینی زیست
غیرقابل درک و غیرقابل توجیه شهروندان فاصلهای معناداری پیدا کرده است».
اصلاحات، روشی مبتنی بر نگاه از یک زاویه خاص به امور اجتماعی به منظور
حلوفصل انواع چالشهای اجتماعی و ملی است. از این رو، بسیار حائز اهمیت
است که تعهد، دلبستگی و احساس وظیفه اصلاحطلبان باید به حلوفصل درد و رنج
شهروندان که ناشی از ناکارآمدی مدیریت کلان است، باشد و نه به یک نوع روش
خاص. چراکه این یک امر اجتنابناپذیر است که روشهای تحقق اهداف سیاسی به
تبعیت از تحولات اجتماعی متحول میشوند. به عبارتی، سیاستورزان میهندوست
باید دغدغه و دلبستگی به موضوع (چالشها و درد و رنج شهروندان) و نه به روش
حل موضوع (چالشها) را داشته باشند.
به گواه شواهد بیشمار، اصولگراها و
اصلاحطلبان از زمان عقب ماندهاند. مبانی فکری و رفتاری اصولگراها و
اصلاحطلبان به هیچ وجه پاسخگوی ملزومات شرایط عینی کشور، منطقه و جهان
نیست. به باور نگارنده رویای اصلاحات به ضرورت باید بازبینی و بازتعریف
شود. به عبارتی، بنا بر شرایط وخیم مدیریتی، رویای اصلاحات باید اصلاح شود.
کاربردیترین بازبینی و بازتعریف اندیشه اصلاحات که برآیند تحلیل صادقانه،
شجاعانه و مبتنی بر خیر جمعی یا منافع ملی است، به ضرورت باید منجر به این
درک و نتیجه شود که تنها و تنها اندیشه و نگاه به چالشهای اجتماعی که
قابلیت تولید راهکارها، طرحها و راهبردهای کارآمد و کمهزینه را دارد،
اندیشه ملیگرایی مبتنی بر درک منافع ملی به عنوان مبدا و مقصد تمامی فعل و
انفعالات اجتماعی است. ملیگرایی بنیاد مشرعیت حکومتهای کارآمد، پایدار و
مقتدر است.
کمهزینه، پایدار و مشروعترین راهکار کارآمدی مدیریت کلان،
فهم و پذیرش رنسانس منافع ملی به عنوان بنیاد و فلسفه وجودی حکمرانی ملی
است.