ما در کشور و در حیطه مدیرانمان اساسا با دو معضل بزرگ روبه روییم یکی آنکه کمتر مدیری اشتباهات خود را میپذیرد و حاضر است تا به خاطر آنها استعفا دهد و یا اینکه حد اقل از مردم پوزش بخواهد .
ما در کشور و در حیطه
مدیرانمان اساسا با دو معضل بزرگ روبه روییم یکی آنکه کمتر مدیری اشتباهات
خود را میپذیرد و حاضر است تا به خاطر آنها استعفا دهد و یا اینکه حد اقل
از مردم پوزش بخواهد . دوم اینکه کمتر مدیری حاضر است بازنشست شود و از
قدرت کناره گیری کند . اساسا در کشور ما مدیرانمان و سمتهایشان از جایی به
جای دیگر منتقل میشود چه در سابقه مدیریتی شان عملکرد خوب داشته باشند چه
بد . انتصاب اخیری که در شهرداری نیز شاهد بودیم گواهی براین موضوع است .
مادر کشور افراد کارکشته و مدیر و متخصص کم نداریم اما متاسفانه فضای بسته و حاکم موجود باعث میشود
تا
در همه بخشها و ادارهها و جایگاههای کشور استفاده از نیروهای خاص و
سفارش شده ولو اینکه آن فرد عملکرد خوبی هم نداشته باشد در دستورکار قرار
گیرد. مطمئنا اینگونه انتصابات و استفاده از مدیران نهچندان شایسته، بی
تفاوتی و انتقاد مردم را نسبت به کل ساختار کشور افزایش میدهد و مردم آن
را نوعی دهن کجی مسئولین کلان کشور به خود تلقی میکنند.
البته من
معتقدم اگر کسی در مسئولیتی موفق نبود به این معنا نیست که برای همیشه از
همه عرصهها کنار رود و در کل فعالیت و کار او ممنوع شود اما وقتی که
مدیریتی چندین بار نشان داده که در انجام مسئولیتی موفق نیست نباید به خاطر
اصرار توصیهها و روابط، پست بهتری به آنها داده شود. یکی از عوامل
شکست و ضعف اصلاح طلبان موقعی که برسر قدرت هستند هم همین بوده که اولا
تنها روی انتصاب و به کارگیری برخی اشخاص برای اداره امور کشور تمرکز کرده
اند و در بسیاری از موارد تنها تکیهشان براین افراد بوده که این افرادهم
بعد از یک مدتی دچار نوعی کم کاری و ضعف و ملاحظه کاری شده اند و درنتیجه
نتوانستند در کار خودشان موفق باشند.ثانیا آنکه در مقابل فشارهای سایر
اشخاص یا جناحها باج داده اند و به انتصاب گروهی دیگر از افراد در امور
جاریه کشور پرداخته اند.
در مجموع از برخی تعجب میکنم که فکر میکنند
باید از افرادی در پستها و مسئولیتها استفاده کنند که انتصاب آنها در
جامعه و افکار عمومیهمراه با نارضایتی است.