دیدن تصاویر زنده به گور کردن جوجههای یکروزه از بُعد انسانی و اخلاقی بسیار دردآور بود. پرداختن به اینکه چرا قانون در مقابل این دست از اقدامات، بازدارندگی لازم را ندارد یا خلاهایی در آن باید اصلاح شود موضوع بحث دیگری است.
ژوبین صفاری
دیدن تصاویر زنده به گور
کردن جوجههای یکروزه از بُعد انسانی و اخلاقی بسیار دردآور بود. پرداختن
به اینکه چرا قانون در مقابل این دست از اقدامات، بازدارندگی لازم را ندارد
یا خلاهایی در آن باید اصلاح شود موضوع بحث دیگری است. اما این اتفاق بار
اول نیست که در فضای تولید و اقتصاد کشور رخ می دهد چنانکه در دورهای
معدومسازی سیبزمینی برای تنظیم بازار نیز رخ داد که همان زمان هم
کارشناسان در خصوص نبودِ الگوی کشت مناسب هشدار داده بودند. اما مسئله
اساسی این است که گفته میشود این اقدام در راستای سیاستهای لیبرالی یا
اقتصاد آزادی است که پیش از این در آمریکا با ریختن مازاد گندم در دریا و
سلطه بر بازارهای جهانی صورت گرفته است. اساس چنین بحثی اما آنجایی رد
میشود که از قضا محدودیت دولت برای صادرات مرغ و جوجه سبب این رخداد تلخ
شده است. به عبارت دیگر، اقتصاد کشور به دلیل همان اعوجاج رویکرد تئوریک در
سطح تصمیمسازی که نه از قوانین و تئوریهای اقتصاد آزاد پیروی میکند و
تصدیگری کامل و کارآمد دولتی و یا نهادگرایی را در دستور کار قرار نداده
است؛ دچار این گونه مشکلات میشود. دفن و کشتن جوجههای یکروزه نه محصول
نگاه لیبرالی به اقتصاد، که محصولِ نبود نگاه در اقتصاد است. به بیان دیگر،
اگر دولت به عنوان یک سیاستگذار قدرتمند با ابزارهایی مانند تعرفههای
واردات و صادرات بر بازار کنترل دارد، باید بتواند در صورت مازاد تولید، با
انواع حمایتها از جمله پرداخت یارانه به تولیدکننده جلوی زیان آن را
بگیرد و محصول را به قیمت تضمینی از آنها خریداری کند. اما اگر پایبند
اقتصاد آزاد است، نباید از ابزارهای بازدارنده و کنترلی از جمله وضع
تعرفههای سنگین و یا بوروکراسی اداری دستوپاگیر استفاده کند. این روشن
نبودن تکلیف رویکرد اقتصاد طی چند دهه اخیر همواره به ضرر اقتصاد تمام شده
است. چنانکه سایر مشکلات اقتصادی از جمله موضوع ارز 4200 تومانی و مشکلات
ناشی از آن نیز محصول همین بینگاهی در اقتصاد است. ناگفته پیداست نداشتن
سیاست تئوریک محکم در اقتصاد ناشی از نوعی سیاستزدگی در اقتصاد است که
البته کرونا و سکون ناشی از آن میتواند فرصتی برای تغییر در این نوع نگرش
باشد.
بیتردید اقتصاد کشور نیاز به بازنگری در سیاستهای کلی دارد.
سیاستهایی که فارغ از شعارزدگی و رویکردهای عوامگرایانه، در یک فضای شفاف
واقعی - نه دکور آن- بتواند صاحب یک ایده مشخص علمی باشد. ایدهای که همه
ارکان نظام حاکمیتی و جامعه بر سر آن به توافق برسند و از آن حمایت کنند.
شکی نیست که این رویکرد باید از دل یک نظم آکادمیک بیرون آید و نه صرفاً با
تکیه بر مفاهیم زیبا اما غیرکاربردی دستورالعمل صادر کرد. در خبرها آمده
بود که با جوجهکُشان برخورد قانونی صورت میگیرد. قطعا برخورد با هر تخلفی
لازم است، اما این سادهترین راهکاری است که همواره به ذهن سیاستگذاران
میرسد. چنانکه برای از بین بردن فساد نیز تنها به برخوردهای سلبی و قضایی
بسنده شده، بیآنکه تبعات تغییر نگرش و حل ریشهای آن را بپذیریم.