همه دیگر پذیرفتهایم که بحران کرونا، آثاری بیش از تلفاتش در حوزه سلامتِ افراد درگیر دارد. کرونا یکی از نقاط عطف تاریخ معاصرِ جهان به حساب میآید. هم تلفات جانی (تاکنون) غیرقابل احصا دارد .
محمدعلی وکیلی
همه دیگر پذیرفتهایم که
بحران کرونا، آثاری بیش از تلفاتش در حوزه سلامتِ افراد درگیر دارد. کرونا
یکی از نقاط عطف تاریخ معاصرِ جهان به حساب میآید. هم تلفات جانی
(تاکنون) غیرقابل احصا دارد (چراکه ابتدا سازمان بهداشت جهانی پیش بینی
کرده بود یک میلیون نفر در جهان مبتلا خواهند شد اما تا کنون تعداد
مبتلایان به مرز دو میلیون نفر نزدیک شده است و چشمانداز دقیقی از تعداد
نهایی مبتلایان وجود ندارد) و هم چندان آسیب اقتصادی به جهان وارد کرده که
مطابق نظر کارشناسان، در نود سال اخیر بیسابقه بوده است.
لذا بحران
کرونا قطعاً یکی از نقاط عطف جهان معاصر به حساب میآید. بنابراین طبیعتاً
این بحران تاثیری بر نحوه حکمرانی در جهان خواهد گذاشت. بهطور طبیعی ما
باید در برخی از رفتارهای حکمرانیِ خود تجدید نظر کنیم. پس از کرونا، ایده
«دولت رفاه» دوباره جان خواهد گرفت. دوباره باید پیرامون ضرورت پاسخگویی
دولتها در حوزههای بهداشت و درمان و خدمات، تامل کنیم. این امر واضحی
است. حتی آمریکا نیز که خصوصیترین بخشِ خدمات عمومی را دارد، مجبور شده
مقداری در قوانین این حوزهاش دست ببرد. در پرتو این بحران، دولت رفاه و
ایده «بهداشت و درمانِ دولتی» بهمنظور اجرای عدالت، تقویت شدهاست. اگر
کرونا را آخرین بحران بشر ندانیم (که آخرین نیست)، مهار و مدیریت این
بحرانها، از دولتهای نحیف برنمیآید. ضعف دولتها در این مواقع، بار
ملتها را سنگین خواهد کرد و تلفات مردم را بیشتر میکند. هرچند بدیهی است
که این به معنای بازگشت به «اقتصاد دولتی» نیست؛ اقتصاد دولتی تجربهای
شکست خورده است؛ در این اقتصاد هم منابع هدر میرود و هم عدالت به مسلخ
رانت میرود. اما خصوصیسازی همه بخشهای خدماتی، کشور و مردم را آسیبپذیر
میکند. هیچ قرینهای در دست نیست که نشان دهد ما وارد عصر بحرانها
نشدهایم. از این پس، خطر بحرانهای بهداشتی بیخ گوش ما است. مناسبات جهان
نیز به قدری پیچیده و درهم تنیده شده است که هیچ بحرانی به حوزه خودش
محدود نمیماند. هر بحرانی میتواند به سفره مردم راه پیدا کند. وضعیتِ
اقتصادِ جهانی گونهای شدهاست که هر تغییری در جهان میتواند بر اندازه
اقتصاد جهانی تاثیر فوری بگذارد. اقتصادهای مختلف برای مصونیت از این
بحرانها، مجبورند پدافندهای قوی داشتهباشند. این پدافندها، ضرورت کنترلِ
تکانهها در میانههای بحران هستند.
البته اتخاذ هر سیاستی، به
پیشفرضهای حکومت و حاکمان بستگی دارد. یک پیشفرض این است که حکومتها،
«برای مردم» باید قوی باشند؛ ولذا ناظر به منافع مردم، «تقویت حکومت» فضیلت
محسوب میشود. پیشفرض دیگر این است که حکومتِ قوی، بالذات فضیلت است.
باتوجه به این دو پیشفرض، در کلان، دو رویکرد در رفتار حکومتها وجود
دارد. اخلاقگرایان، که خود را در قبال جان تکتک شهروندان مسئول میدانند و
حاضرند هزینه تعطیلی کشور را به خاطر نجات آحاد بپردازند. اما در رویکرد
دوم، کشورها مسائل اخلاقی و انسانی برایشان اهمیت ثانویه دارد. این
رویکرد، هر تهدیدی را واجدِ «سود»ی میداند و کشف و تحقق آن «سود» را بر هر
ارزشی ازجمله عدالت مقدم میداند. برای اینان کرونا فرصتی است برای پالایش
جامعه و باید گذاشت کرونا کار خودش را انجام دهد!
اینکه حکومتها حین و بعد از کرونا، چه تصمیماتی میگیرند، بسته به تعلقشان به این دو رویکرد دارد.