کد خبر: ۲۹۹۴
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۹
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
هیچ‌ یک از ۸۰ میلیون ایرانی نشسته بر سر سفره هفت‌سین نوروز ۱۳۹۸ تصور نمی‌کرد سالی اینچنین را از سر بگذراند. سالی که با سیل آغاز شد و می‌رود تا با بحران کرونا به نوروز بعد سلام کند.

علیرضا صدقی

هیچ‌ یک از ۸۰ میلیون ایرانی نشسته بر سر سفره هفت‌سین نوروز ۱۳۹۸ تصور نمی‌کرد سالی اینچنین را از سر بگذراند. سالی که با سیل آغاز شد و می‌رود تا با بحران کرونا به نوروز بعد سلام کند.
سالی که بیش از هر چیز اندوه و نومیدی و تلخکامی را میراث آینده کرده است. از همان سیل نخستین روزها تا افزایش ۳۰۰ درصدی بهای بنزین و وقایع آبان ماه و ترور سردار سلیمانی و کشته شدن عده‌ای از مشایعت‌کنندگان پیکر سردار و اصابت هواپیمای اوکراینی در نتیجه خطای انسانی! و... همه‌وهمه ایران را دست کم کانون بحران‌خیز منطقه لقب داده است.
در این میان آنچه از تک‌تک این بحران‌ها، بحرانی‌تر و فاجعه‌بارتر می‌نماید، بحران اعتماد از دست رفته اجتماعی است.
این روزها تنها بخشی از نگرانی مردم از ناحیه سریع‌الانتقال یا خطرناک بودن ویروس کرونا است. در حقیقت آنچه بیش از کروناویروس بخش‌هایی از جامعه را نگران کرده، نبود اعتماد اجتماعی نسبت به انعکاس واقعیت‌ها و تدبیر امور است.
فارغ از چرایی دلایل بروز این وضعیت و بحق یا ناحق بودن این رویکرد، باید برای این وضعیت تدبیری اندیشید. وضعیتی که جامعه را به سمت یک افسردگی جمعی کشانده و نشانه‌های متعددی از این افسردگی جمعی را بروز داده است.
از بازنشر مدام و مادام خبرهای ناگوار مربوط به کرونا تا ارائه آمارهای مختلف و گاه متعارض مرگ و میر در اثر این بیماری و از چالش خنده تا انتقادهای فراوان نسبت به آن، بیانگر وضعیت پیش گفته است.
به دیگر بیان، تفاوت‌ها در واکنش مبتنی بر افسردگی نسبت به این پدیده‌ها است. والا در اصل افسردگی ناشی از تعدد بحران در ایران امروز کمتر تردیدی وجود دارد. گروهی از سر استیصال یا انکار یا خشم، آن را به سخره می‌گیرند و دهه‌ای دیگر تمام احساس‌شان را به خشونت بدل کرده و برسر هر چیز می‌ریزند.
در این میان برخی مثلا هموطن هم هستند که از آن سوی مرزها و از بوق‌های تبلیغاتی‌شان نه‌تنها کاری برای کاهش آلام و حداقل فشارها نمی‌کنند، بلکه با سوهانی در دست دم‌به‌دم اخبار مجعول آمیخته به واقعیت را بر سر و ذهن مردم می‌ریزند.
با این همه اما کروناویروس می‌تواند در کنار این همه فشار عصبی و نگرانی‌های متعدد، فرصت‌هایی را هم برای جامعه چندپاره ایران به ارمغان آورد. از جمله ویژگی‌های منحصربه فرد این ویروس، بی‌توجهی به نظام طبقاتی حاکم بر جامعه است. درحقیقت کرونا هیچ حد و مرزی برای خود نمی‌شناسد و بلایی است که دامان فقیر و غنی، برخوردار و نابرخوردار، حاکم و محکوم، نظامی و غیرنظامی و حکمران و حکم‌پذیر را یکجا می‌گیرد.
این ویژگی بیش از هر چیز مفهوم فراموش‌شده «درد مشترک» را به یاد می‌آورد. مفهومی که ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمند است. راه خلاصی از بسیاری بحران‌های اجتماعی درک متقابل درد گروه‌های مختلف اجتماعی از سوی دیگر گروه‌ها است. عکس نقیض این عبارت یعنی مادام که «درد مشترک» در جامعه وجود نداشته باشد، درمانی هم برای آن‌ها یافت نخواهد شد.
حالا کرونا این درد مشترک را به جامعه ایران ارزانی کرده است. باید از این مفهوم عمیق اجتماعی نهایت بهره را برد و فضا را برای تعمیق و تسری آن به دیگر حوزه‌های اجتماعی مهیا کرد.
شاید بتوان پس از عبور از کروناویروس به پیوند مطالبات طبقه متوسط و طبقات فرودست و خروج از وضعیت «گپ گفتمانی» میان این گروه‌های اجتماعی نهایت استفاده را داشت.
نام:
ایمیل:
* نظر: