سیاستورزان، مقامات و افراد متنفذ در حوزههای گوناگون رسمی و غیر رسمی بسیاری از اندیشهها، رفتارها، عملکردها، راهکارها و راهبردهای خود را با استناد به تلاش برای استحکام، تقویت، مصلحت و دفاع از نظام توجیه میکنند.
کورش الماسی
سیاستورزان، مقامات و
افراد متنفذ در حوزههای گوناگون رسمی و غیر رسمی بسیاری از اندیشهها،
رفتارها، عملکردها، راهکارها و راهبردهای خود را با استناد به تلاش برای
استحکام، تقویت، مصلحت و دفاع از نظام توجیه میکنند. اما واقعیت عینی و
سنجش پذیر موید این امر است که برخی سیاستورزان، مسئولان و افراد متنفذ
در حوزههای گوناگون بسیار بیشتر از بدخواهان خارجی به نظام آسیب میزنند.
ظاهراً
بخش قابل توجهی از سیاستورزان و صاحبمنصبان تفاوت ذاتی، ساختار و معنای
میان نظام و جناح را درک نکردهاند. و پر بیراه نیست اگر گفته شود همین
فقدان تفکیک میان نظام و جناح منشاء بیسابقهترین چالشهای اجتماعی و ملی
در عرصههای معیشتی، روابط خارجه، اقتصادی و... است. نظام مدیریت کلان
سیاسی کشور، یک جناح سیاسی نیست. نظام، نظم موجود در یک جامعه است. نظمی که
تمامی فعل و انفعالات اجتماعی را مدیریت و هدایت میکنند.
یک جناح
سیاسی اهداف بخش خاصی از یک جامعه را نمایندگی می کند. اما نظام سیاسی
ابزار تحقق اهداف جمعی (ملی) است. به عبارتی نظام سیاسی، تجسم عینی اراده
جمعی (ملی) است.
نظام برگرفته از واژه یا مفهوم نظم است. نظم در هر
ساختاری، از جمله فیزیکی، اجتماعی، روحی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، صنعتی،
علمی و... بنیاد ثبات، امنیت، آرمش، رفاه، توسعه و... است. در جوامع بشری،
نطفه نظم در رحم اذهان اندیشمندان متولد میشود. بر همین اساس، نظام
حاکمیتی در هر کشوری نمود یا انعکاس محتویات اذهان نخبگان، افراد متنفذ و
بهطور کلی حاکمان آن جامعه است. نظام مدیریت کلان یک جامعه یا کشور؛ تبلور
درک، دانش، دیدگاه، تصور و باور حاکمان نسبت به چیستی، اهمیت و کاربرد نظم
اجتماعی (سیاسی) در آن جامعه است.
شاید یکی از بنیادیترین ویژگی های
آشکار نظامهای سیاسی در اعصار تاریخی گوناگون؛ نوع درک، باور و تصور
نخبگان و حاکمان از چیستی، چگونگی و اهمیت نظم در جوامع بشری است. به باور
نگارنده بنیادی و خطرناکترین دشمن نظام مدیریت کلان سیاسی یک کشور، ادغام
یا تلقین هدفمند و آگاهانه جناح سیاسی و نظام سیاسی است.
اگر
اندیشههای فوق را برای لحظهای درست تلقی کنیم، آنگاه، ریشه بسیاری از
بینظمیهای موجود در حوزهای روابط خارجه، اقتصادی، مالی، سیاسی، فرهنگی،
صنعتی، علمی، اداری و... قابل درک و ملموس میشود و اینکه چگونه باید آنها
را حل و فصل کرد.
شاید مهمترین دریافت یا نتیجهگیری از این موجز این
باشد که ادقام و تلقین یک جناح سیاسی و نظام مدیرت کلان سیاسی پیامدی جزء
هزینه های گزاف، ناپایداری، بی نظمی، ناامیدی و...نخواهد داشت. به عبارتی،
خلط مفاهیم جناح سیاسی و نظام سیاسی منجر به شرایط نامطلوب اجتماعی می شود
که هم اکنون در همه عرصه ها شاهد آن هستیم.
ظاهراً برخی صاحبمنصبان به
منظور تحقق اهداف جناحی، عامداً، نظام مدیریت کلان سیاسی را با یک جناح
سیاسی یکسان تلقی می کنند. و در راستای اجرایی کردن این هدف، بخشی از
شهروندان (عوام یا منعت طلب) را با روشهای گوناگون روانشناختی برای پذیرش
یک جناح سیاسی به عنوان نظام مدیریت کلان سیاسی تربیت میکنند.
تلقین
یک جناح سیاسی به عنوان نظام مدیریت کلان سیاسی روش حکمرانی در دورها و
قرون پیشین که علوم گوناگون همانند آنچه در جوامع امروزی توسعه نیافته بود،
ممکن بود. اما با توجه به توسعه خرد جمعی که حاصل توسعه بیسابقه علوم به
ویژه علوم انسانی و اجتماعی و خرد جمعی بوده است، دیگر خلط یا تلقین یکسان
بودن مفاهیم جناح سیاسی و نظام سیاسی نه تنها ممکن نیست بلکه پرهزینه،
ناپایدار و سر منشاء انواع آشفتگیهای اجتماعی خواهد بود. جناح سیاسی و
نظام سیاسی ذاتاً متشکل از عناصر کاملاً متفاوت و متناقض هستند. ایجاد چشم
انداز روش بی شک منوط به تفکیک جناح سیاسی از نظام سیاسی است.
کورش الماسی