کد خبر: ۲۷۱۹
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
شاید یکی از عوارض بدخیم عرصه سیاسی عدم شفافیت باشد. عدم شفافیت که جولانگاه دشمنان و بدخواهان ایران است. اینکه، آنهایی که از نظام سیاسی انتقاد و آنهایی که از نظام حمایت بی‏چون‏وچرا و بعضاً کورکورنه می‏کنند، تعمق زیادی در انتقادها و حمایت‏های خود ندارند.

کورش الماسی

شاید یکی از عوارض بدخیم عرصه سیاسی عدم شفافیت باشد. عدم شفافیت که جولانگاه دشمنان و بدخواهان ایران است. اینکه، آنهایی که از نظام سیاسی انتقاد و آنهایی که از نظام حمایت بی‏چون‏وچرا و بعضاً کورکورنه می‏کنند، تعمق زیادی در انتقادها و حمایت‏های خود ندارند. در اینکه چرا باید انتقاد و چرا باید حمایت کرد، برخی اذهان فعال در عرصه سیاسی و مدیریتی شفاف نیستند. و همین عدم شفافیت منشا بیشتر چالش‏های پرهزینه و خطرناک اجتماعی و ملی است که بی‏تردید منافع و امنیت ملی را به طور جدی در معرض انواع چالش‏های گوناگون قرار داده است.
به منظور فهم چرایی و ریشه‏های این همه چالش اجتماعی و ملی بی‏سابقه، ضروری است تا درک شفاف و مشترکی از چیستی و چرایی یا به عبارتی فلسفه نظام مدیریت کلان سیاسی داشته باشیم. نظام چیست؟ اگر دولت و نظام مدیریت وجود نداشته باشد، جامعه چگونه خواهد بود؟ به عنوان مثال یک جامعه بدون وزراتخانه‏هایی چون نیرو، اقتصاد، آموزش و پرورش، آموزش عالی، مخابرات، بهداشت و درمان، روابط خارجه و... چگونه جامعه‏ای خواهد بود؟ دیگر اسم جامعه را نمی‏توان برای چنین جمع یا شرایطی به کار برد. چراکه فقدان نظام مدیریت کلان در قالب انواع نهادهای فوق‏الذکر به معنی زیست طبیعی است. پس به سادگی می توان ادعا کرد که وجود زیست اجتماعی یا مدنی بدون وجود نظام مدیریت کلان سیاسی نه قابل فهم و نه امکان وجود عینی خواهد داشت.
در نقد سیاسی؛ اندیشه‏ها، عملکردها، راهکارها و طرح‏های مدیریتی و سیاسی و برخی کارگزاران و صاحب‏منصبان انتصابی و انتخابی که مدیریت کلان، به عنوان تبلور اراده یکایک شهروندان، را ناکارآمد می‏کنند و نه خود حاکمیت به عنوان یک پدیده جمعی(ملی)، نقد می‏شود.
دورانی که اقتدار حکومت‏ها وابسته به یک گروه یا جناح خاص بود، متعلق به قرن‏ها پیش است. در جهان معاصر، اقتدار حکومت‏ها منوط به مشارکت جناح‏های متعدد در مدیریت کلان سیاسی است. به گواه شواهد تاریحی و تجربی فراوان، حکومت‏های تک‏‏جناحی (شوروی سابق و کشورهای کمونیستی، عراق، لیبی، سوریه، افغانستان، مصر و...) ناکارآمد، ناپایدار و بی‏‏ثبات هستند.
گزاره مخالف نظام بودن، حاوی یک پارادوکس است. مگر شهروندی می‏تواند مخالف نظام مدیریت کلان سیاسی باشد. طبق تعریف؛ در عالم محسوس، قابل درک و زمینی، «نظام سیاسی تبلور اراده و خواست جمعی به منظور تحقق اهداف، نیازها، تمایلات، آرزوها و... یکایک شهروندان است».
نظام سیاسی؛ در جهان معاصر، یعنی بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، نیروهای امنیتی و انتظامی، دانشگاه‏ها و انواع وزارتخانه‏ها که اموری چون فعالیت‏های اقتصادی، تجاری، روابط خارجه، مسکن، صنایع و... را مدیریت می‏کنند، هست. بنابر‏این، هوش سرشار یا تخصص خاصی لازم نیست تا متوجه شویم که گزاره مخالف نظام یعنی مخالفت با وجود و کارآمدی آموزش، بهداشت و درمان، امنیت، اقتصاد، روابط خارجه عقلانی و سالم، دانشگاه و صنعت و... بنابراین، گزاره مخالف نظام، فاقد معنی و کاربرد است
اگر بپذیریم که نظام یک سازوکار جمعی است‏، آنگاه درک خواهیم کرد که عرصه مدیریت کلان سیاسی نمی‏تواند جولانگاه پیگیری منویات، اهداف، تمایلات و... شخصی و جناحی باشد.
بنا بر تبیین کلی و مختصر فوق از نظام مدیریت کلان سیاسی، مفاهیم «امنیت و حفظ نظام» بدون فهم مبانی ملی و جمعی نظام مدیریت کلان سیاسی غیر‏کاربردی، مخرب، غیر‏قابل فهم و... است. مگر می‏توان تصور کرد که شهروندی مخالف امنیت و حفظ نظام به عنوان تبلور اراده و خواست ملی و جمعی باشد. بنابراین، به سادگی می‏توان ادعا کرد که مخالفت نه با امنیت و حفظ نظام مدیریت کلان سیاسی، بلکه شهروندان مخالف، مخالفان نظام به‏مثابه تبلور اراده ملی، هستند.
شاید همین تلقی کج، محدود و بعضاً غیرصادقانه از چیستی نظام مدیریت کلان سیاسی، بستر انواع چالش‏‏های اجتماعی و ملی در عرصه‏‏های گوناگون باشد. نقد و اظهار‏نظرهای گوناگون در مورد نظام، نه پیرامون «نهاد نظام سیاسی»، بلکه در مورد عوامل ناکارآمدی نظام است. در صورتی که درک مشترک، عینی و کاربردی پیرامون چیستی و مبانی ملی و جمعی نظام میان کارگزاران و صاحب‏منصبان انتصابی و انتخابی ایجاد شود، برخی افراد، جناح‏ها و سوداگران سیاسی نمی‏توانند در راستای اهداف خاص خود، فهم عمومی نسبت به چیستی، کاربرد و وظیفه نظام مدیریت کلان را مبهم و از این طریق بستر تحقق اهداف ضداجتماعی و ملی خود را محقق کنند.
بنابراین، هیچ کارگزار و صاحب‏منصب انتصابی و انتخابی، نمی‏تواند نقد ناکارآمدی روابط خارجه، گزینش کاندیداهای انواع انتخابات، اقتصادی، آمورش، علمی، ویرانی اخلاق سیاسی، صنعتی، تجاری، معیشت شهروندان و... را مخالفت با نظام تلقی کند. چراکه، این‏گونه انتقادها، مخالفت با مدیران، عناصر و کارگزارانی است که با عملکرد بسیار نامطلوب، موجب بی‏‏سابقه‏ترین چالش‏‏های اجتماعی و ملی شده‏اند. قابل قبول نیست که یک کارگزار، مدیر یا عنصر نظام، انتقاداتی را که به عملکرد مخرب خود او می‏شود را با بی‏اخلاقی به نظام نسبت دهد.
حمایت از نظام در قالب نقد عملکرد برخی کارگزاران و صاحب منصبان که موجب ناکارآمدی نظام مدیریت کلان سیاسی و نتیجتاً انواع چالش های اجتماعی و ملی می شوند، وظیفه همه وطن پرستان و دلسوزان صادق و با اخلاق است. به عبارتی، حمایت از نظام در مقابل برخی کارگزاران و صاحب منصبان دارای اهداف و عملکر ضد ملی و اجتماعی، یک وظیفه ملی است.
نام:
ایمیل:
* نظر: