«یلدا» یا «چله» درازترین شب سال و نخستین شب زمستان و از گرامیترین جشنها نزد ایرانیان است.
«یلدا» یا «چله» درازترین شب سال و نخستین شب زمستان و از گرامیترین جشنها نزد ایرانیان است.
به گزارش «مردمسالاری آنلاین»، جشن چله یا یلدا، جشن بزرگداشت «ایزد
مهر» است. «مهر» یا «میترا» یکی از ایزدان زردشتی و نامش برابر با «دوستی» و
«پیمان» است و «خورشید» نیز نماد اوست. جایگاه مهر که نگهبان پیمان و
دوستی است چنان والاست که یکی از بخشهای اوستا، «مهریشت»، در ستایش اوست.
به شب چله «یلدا» هم میگویند. یلدا به معنی «زایش» است، چون این شب شب
زایش ایزد مهر یا میترا به شمار میآمده است. به این شب «چله» هم میگویند،
چرا که نشاندهندهی آغاز چلهی بزرگ است.
آن چه از آیینهای شب چله
یا شب یلدا میان همهی ایرانیان بر جای مانده است شبنشینی در این درازترین
شب سال است. در این شب، میوههای پاییزی همچون انار و خرمالو و هندوانه و
سیب و به و انگورهای آویخته، زینتبخش خوان شب چلهاند. نهادن این میوهها
بر خوان شب چله «مَیَزد» نام دارد که پیشکشی است به اهورامزدا. ایرانیان
به گرد این خوان به شادی
مینشینند.
شادی بنیاد جشنهای ایرانی
است. انگیزهی آفرینش شادی برپایهی کتاب پارسیگ (پهلوی) بُندَهش (= آغاز
آفرینش) این است که اهورامزدا شادی را آفرید تا مردمان بتوانند در روزگار
آمیختگی نیکی و بدی زندگی را تاب آورند و بر این پایه، شادی، خود، کاری
ایزدی و گونهای ستایش و سپاس از اهورامزداست و واژگونهی آن غم و زاری
اهریمنی است و ناخرسندی اهورامزدا را در پی دارد. با چنین نگرشی، ایرانیان
شب چله را، هر چند اهریمن بدکنش در آن میتازد، به شادی و خوشی و پایکوبی
سپری میکنند و مینوشند و گفتوگو میکنند، و از آن جا که با این شب
زمستان آغاز میشود و میوهای هم دیگر پرورش نمییابد این خوان خوراکی و
میوه، پرشگون بودند و نشانهای از این که به رغم آمدن زمستان باز هم خوان و
خانهی ایرانیان پرمیوه و پرخوراک خواهد بود. در این میان، گاهی
مادربزرگها داستانهای شیرین روزگاران گذشته را برای خانواده بازگو میکنند،
و پدربزرگ یا سالخوردهای دیگر بخشهایی از شاهنامهی فردوسی را میخواند و
از حماسههای پهلوانی و سرفرازی و آزادیخواهی ایرانیان سخن میگوید.
ایرانیان بدین گونه به پیشباز «چلهی بزرگ» میروند که از یکم دی آغاز
میشود و دهم بهمن به سر میآید. در این چهل روز سرما استخوانسوز میشود و
پس از آن «چلهی کوچک» فرامیرسد که تا بیستم اسفندماه ادامه دارد و در آن
سرما رو به کاستی میرود و نویدبخش فرارسیدن بهار است و از میان رفتن سرما
و شکفتن شکوفهها.
در شهرستانهای ایران آیینهای شب چله گستردگی
بیشتری دارند. در «کرمان» که بیشینهی مردم تا بامداد بیدار میمانند بر
این باورند که قارون به هیبت هیزمشکنی که پشتهای از هیزم بر دوش دارد به
خانهی نیکوکاران بیچیز میرود و هیزمی به آنان میدهد و آن هیزم، شمش زر
میشود و آنان را از بیچیزی درمیآورد. گفتنی است که در روزگاران گذشته،
برخی از مردم به این امید چلهنشینی میکردند که قارون به سراغشان رود و به
پاس این چلهنشینی شمش طلا به آنان بدهد. این باور یادآور بابانوئل در
کریسمس است و کاری که او در این روزها انجام میدهد و این نشاندهندهی آن
است که این دو باور، آبشخوری یکسان دارند. در شب چله، در بخشهایی از
«آذربایجان»، دختری که شوهر کرده است خانوادهاش برای او پیشکشی میفرستند.
در «خوی» پشمک هدیه میدهند و این شاید به علت همانندی پشمک به برف
زمستانی باشد. در روستاهای «خراسان»، خانوادهی پسری که تازه زن گرفته است
برای دختر هدیه میفرستند. این آیینهای فرستادن پیشکشی در خراسان و
آذربایجان نشانگر پیوند این شب با زایش یا
تولد است.
در فرهنگ
دهخدا دربارهی رابطهی شب یلدا با میلاد مسیح گفته شده است: «یلدا لغت
سریانی است به معنی میلاد عربی، و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق
میکردهاند از این رو بدین نام نامیدهاند. باید توجه داشت که جشن میلاد
مسیح (نوئل) که در ۲۵ دسامبر تثبیت شده، طبق تحقیق محققان در اصل، جشن
ظهور میترا (مهر) بوده که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی
قرار دادند. شعرا زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی
بدان تشبیه کنند و از اشعار برخی از شعرا، مانند سنایی و امیرمعزی، رابطهی
بین مسیح و یلدا ادراک میشود.»