میگویند زمانی که صدای انقلاب فرانسه بلند شده بود، ماری آنتوانت همسر لویی از کسی پرسید: که مردم چه میخواهند؟ آن شخص پاسخ داد: گرسنهاند و نان میخواهند.
ژوبین صفاری
میگویند زمانی که صدای
انقلاب فرانسه بلند شده بود، ماری آنتوانت همسر لویی از کسی پرسید: که مردم
چه میخواهند؟ آن شخص پاسخ داد: گرسنهاند و نان میخواهند. و شهبانو گفته
بود: «اکنون که نان ندارند چرا شیرینی نمیخورند! » و این حکایتی است از
شکاف عمیقی که بین حاکمیت و مردم فرانسه در قرن 18 وجود داشته و درنهایت
منجر به انقلاب و دگرگونی در آن کشور نیز شد. گفتن این داستان البته این
روزها حکایتِ برخی از مسئولان است که انگار از فضای واقعی جامعه فاصله
بسیاری دارند. نمونه آن شگفتانه وزیر جوانی بود که از اتفاق بیش از سایر
مسئولان و حداقل به ظاهر ارتباط بیشتری با مردم دارد و از چند روز قبل مردم
را برای یک خبر شگفتانگیز آماده کرده بود.
در نهایت شگفتانه آقای وزیر
پهپادی بود برای حمل بستههای پستی که هرچند اتفاق خوبی است اما گو اینکه
وزیر ارتباطات آنقدر از بطن جامعه دور است که نمیداند مردم در نیازهای
اولیه خود از جمله اینترنت با کیفیت و سرعت استاندارد، دسترسی آزاد به
شبکههای اجتماعی و... ماندهاند که حالا پهپاد نامهبر نمیتواند برایشان
یک سورپرایز باشد.
این عدم ارتباط مسئولان با مردم و بیاطلاعی از
شرایطشان اگر به اندازه بیاطلاعی ماری آنتوانت از شرایط مردم آن زمان
نباشد بیتردید از همان جنس است. هرچند این عدم ارتباط نه مختص وزیر
ارتباطات و نه فقط مسئولان دولتی است که قطعا نمونههای آن را بسیار
میتوان یافت.
باید گفت که این عدم ارتباط با مردم درست همان نقطهای
است که جامعه دچار احساس ناامنی روانی میشود؛ یعنی درست در نقطهای که
جامعه انتظار دارد مسئولانش با درک درست از موقعیت او و شرایط سخت آن قدمی
برای بهبود اوضاع بردارند، با مسئولانی مواجه میشود که نهتنها در پاره
موارد مسئولیت اقدامات خود را بر عهده نمیگیرد که گویی با اعتنایی به
خواست مردم، دردهای جامعه را به استهزاء گرفته است.
این بیاعتنایی و
ازدسترفتن سرمایه اجتماعی البته عوامل متعددی دارد، اما نکته قابل تامل
آن است که طی روزهای گذشته سخنگوی دولت از اشتباهشان در خصوص عدم اقناع
مردم نه فقط در خصوص بنزین که در مورد تحریم گفته بود. اما در پاسخ به آقای
سخنگو باید پرسید این اعتماد چگونه حاصل شود وقتی که مردم میبینند هزینه
شرایط تحریم فقط بر دوش آنهاست، درحالیکه هنوز هم بودجه کشور پر است از
فشارهایی از اعتباراتی که حتی دولت هم زورش به آن نمیرسد. چگونه مردم
میتوانند به قدرت رای خود اعتماد کنند درحالیکه وزیر ارتباطاتش میگوید
دوست ندارد فیلترینگ باشد اما زورش نمیرسد؟ این نرسیدن زور همان حلقه
مفقوده ناایمنی روانی جامعه در برابر پاسخگویی است، همان حلقه مفقوده عدم
شناخت ارتباط بین مسئولان با بطن جامعه است.
شکافی که سبب شده مردم،
دلزدهتر از همیشه با دیده تردید نسبت به هر اقدامی از سوی مسئولان، واکنش
نشان دهند. همان شکافی که باعث شده اظهارنظرهای مسئولان بیش از آنکه تسلی
و همراهی برای دردهایشان باشد؛ تنها متهای است که تا عمق اعصابشان فرو
میرود؛ همان شکافی که باعث شده عدهای از مسئولان ندانند که مردم نان
ندارند بخورند که بخواهند شیرنی بخورند. اینترنتشان پر از مشکل است که
بخواهند به پهپاد بستهبر دلخوش باشند.