چهارسال پیش در چنین روزهایی با آرمانهای روشنی وارد عرصه انتخابات شدیم. عزم ما این بود که با حضور در قدرت، راه اصلاحِ آن را تسهیل کنیم. غرض این بود که گرهای از کارِ کشور بگشاییم. اساساً گمان میکردیم در راهِ خیرِ عمومی قدم برداشتهایم.
محمدعلی وکیلی
چهارسال پیش در چنین
روزهایی با آرمانهای روشنی وارد عرصه انتخابات شدیم. عزم ما این بود که با
حضور در قدرت، راه اصلاحِ آن را تسهیل کنیم. غرض این بود که گرهای از
کارِ کشور بگشاییم. اساساً گمان میکردیم در راهِ خیرِ عمومی قدم
برداشتهایم. تصور ما این بود که مجلس کمکار و محافظهکار نهم را عوض کنیم
و مجلسی کارآمدتر و پویاتر بسازیم. درتصور ما، صلاح ملک و ملت در این
تغییر لحاظ شده بود. آن زمان که به وزارت کشور جهت ثبتنام گام نهادیم،
مرادی جز صلاح مردم و مقصدی جز اصلاح امور نداشتیم. مردم نیز همان زمان
مشتاقانه به پای صندوقها شتافتند و سپس امیدوارانه چشم به عملکرد ما
دوختند. مردم نیز در گمانها و تصورات بالا با ما همراه و همدل بودند. در
واقع آن چیزی که ما خیرعمومی میدیدیم خواست عمومی نیز بود.
اکنون که
به عقب مینگرم روزهای پرفرازونشیبی در نظرم رژه میروند. سرعت تحولات
به قدری بود که انگار یک عمر گذشته است. امروز اما خود را مقابل مطالباتِ
زیادی که بر زمین مانده میبینیم. امروز حجم زیادی از مشکلات حل نشده در
این برش از تاریخ قابل رویت است. از همین روی، مقابل چهرههای ناامید مردم
شرمندهایم. از خداوند میخواهیم که دلهای مردم را نرم کند تا ما را
بهخاطر وضع فعلی ببخشند. ما تمام سعی خود را بکار بستیم اما بدون تعارف،
حجم مشکلات فراتر از انتظار بود. چهارسال پیش تصور میکردیم که مسائل
زیادی در کشور وجود دارد اما نه اینسان! میدانستیم که جاهایی کشور از ریل
خارج شده، اما گمان نمیکردیم که ریل را از جا کنده باشند! از بیرسمی
روزگار شنیده بودیم، اما تخمینمان از بادهای ناموافق اینقدر نبود.
عملکرد
ما حتماً فرازوفرود داشته است، حتماً در کارِ ما نواقصی بوده است، اما
با این همه، سعی کردیم که همیشه برای پاسخگویی حاضر باشیم. در واقع، با
همه اشتباهات احتمالی، خود را مُقَید کرده بودم که از هیچ پرسشی فرار نکنم؛
چراکه فکر میکردم هر مسئولی چون معصوم نیست میتواند اشتباه کند و مردم
وکیلِ معصوم انتخاب نکردهاند اما شهروندان یک حق قانونی و شرعی و بنیادی
دارند که مسئول را دائم رصد کنند و مورد پرسش قرار دهند. در کلِ سلوک
نمایندگی، سعی کردم این حق بنیادین را بجا بیاورم. حتی زمانی که مصاحبه
دادن خلاف مصالح سیاسی و شخصی خودم بود نیز از پرسش هیچ خبرنگاری فرار
نکردم؛ چون تصور میکنم این حق، بنیادینترین حقِ یک شهروند است و نقض آن
به هر بهانهای، گناه کبیره سیاست مدرن است. ما ممکن است اشتباه کنیم، اما
به هیچ بهانه ای خود را از معرض خبرنگاران (بهعنوان نمایندگان پرسشگرِ
جامعه) دور نکردم. در این میان هم گاه سهو سخن پیش آمده و هم گاه شیطنت
رسانهای، اما هیچکدام باعث نشد که این فریضه واجبِ سیاست را ترک کنم.
راستش
را بخواهید، پس از چهارسال بدون تعارف باید بگویم که از پدر و مادری که
توان تامین جهیزه دخترشان را ندارند شرمندهام. در مقابل مادر یک شهید که
شهادت فرزندش کمرش را خم نکرد، اما بیکاری فرزند دیگرش او را شکسته و خموده
کرد، سرم پایین است. از راننده تاکسی که هزینه سوختش بیش از درآمدش است
خجالت میکشم. شرمندهام که نتوانستم برای کارآفرینان و صنعتگرانی که به
ناگاه سرمایهشان آب رفت و زیر فشار خم شدند، کاری بکنم. از اینکه نشاط و
امید دانشجویان سوزانده شد، قلبم میسوزد. میدانم که در دوران ما آینده چه
دلهرهآمیز شده است. میدانم که اعصاب جامعه چقدر ساییده شده است. میدانم
که مطبوعات چه خزانی را سپری میکنند. میدانم که معلمان چه فشار معیشتی
را تحمل میکنند. میدانم که بهخاطر همه اینها باید سرم پایین باشد و عرق
شرم کنم. میدانم که این حقوق تضییعشده، تا همیشه بر ذمه ما مسئولان
خواهد ماند و روزی دادارِ هستی، از ما حساب خواهد کشید.
باری؛ اکنون
نیز هرچند از چهرههای غمبار و ناامید مردم خجالت میکشم که خیابانها را
تا وزارت کشور طی کنم، اما به امید گشایش در زندگی مردم این راه را دوباره
با توکل به حضرت باریتعالی میروم.
دوباره به انتخابات میآیم اما با عرق شرم از انباشت مشکلات و این وجهِ تراژیکِ سیاستورزی در عصر کنونی است!