يکي از ويژگيهاي جامعه مردمسالار وجود آزادي بيان، امکان نقد کردن ديگران، پذيرش نقد، ظرفيت نقدپذيري با لحاظ ارزشها و نزاکتهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي است. در کشورما به حدي التهاب سياسي بر چگونگي گفتمان افراد خواه مدير و خواه فرد عادي، اثر گذارده است که بيانات ما نشانهاي از هيجان، اقدامات ما نشانهاي از اهداف مخرب و به نوعي حذف رقيب از گردونه قدرت به هر وسيله و سازوکار ممکن است.
يکي از ويژگيهاي جامعه
مردمسالار وجود آزادي بيان، امکان نقد کردن ديگران، پذيرش نقد، ظرفيت
نقدپذيري با لحاظ ارزشها و نزاکتهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي است. در
کشورما به حدي التهاب سياسي بر چگونگي گفتمان افراد خواه مدير و خواه فرد
عادي، اثر گذارده است که بيانات ما نشانهاي از هيجان، اقدامات ما نشانهاي
از اهداف مخرب و به نوعي حذف رقيب از گردونه قدرت به هر وسيله و سازوکار
ممکن است. مسلما مردم يک جامعه در الگوپذيري براي سلوک اجتماعي و زندگي
جمعي از مديران جامعه و جناحهاي حاکم اثر ميپذيرند. در کشور ما در اين دو
سه دهه اخير در هر زمان کوشش کردهايم که به نوعي به جاي تکميل برنامههاي
انجام شده و ارائه راهحل براي مشکلات و چالشهاي باقي مانده در جزيره
مديريتي با هر بهانهاي رقيب را به سخره گرفته يا با نقد غيرمنصفانه و
اقدامات و انتصاب برخي از اتهامات اهداف تخريبي را پي بگيريم. قطعا بدانيد
که گفتمانهاي مطروحه در همايشها، مجامع و شعارهايي که داده ميشود
نميتواند بيتاثير از اين نوع رقابت مضر سياسي باشد. رقابتهاي مديريتي و
جناحي در چارچوب اصول جامعه شناسي قابل تعميم، انتشار و الگوگذاري براي
افراد عادي جامعه خواهد بود. متاسفانه با وصف زيانهاي فراواني که مردم و
مديران جامعه و مهمتر از همه اخلاق اجتماعي از اين شيوه و روش تامل
کردهاند گويا بدون تجربه اندوزي از مضار و معايب چنين شيوههايي بدون آنکه
درس گرفته باشيم از اثرات مخرب اين روشها و اخلاق عمومي از هر فرصتي
کماکان استفاده ميکنيم تا رقيب را آنگونه که ممکن است در هر فرصتي با
استفاده از ادبياتي غير متعارف مورد حمله و تخريب قرار دهيم. تصور ميکنم
که اگر مديران کشور در سياست فرهنگياي که بهکار ميبرند اندکي دقت کنند
با وجود هزينههاي ناشي از افول اخلاق عمومي و استفاده از مزاياي دموکراسي و
آزادي بيان زين پس کوشش خواهند کرد که با رعايت نزاکت اجتماعي و سياسي در
چارچوب قوانين از طرفداران خود و آنهايي که از جبهه آنها حمايت ميکنند
درخواست کنند که شعارها، مطالب، مکنونات قلبي و ديدگاههاي اجتماعي و سياسي
خود را با ادبياتي متعارف و در چارچوب عرفي بيان کنند و اگر نقدي دارند
همراه با دليل، مستند و با راهحل ارائه دهند. در تطبيق با قوانين قطعا
استفاده از ادبيات يا اعمال و رفتاري که نشانه بياحترامي به شخص به
گونهاي که توهين تلقي گردد و يا بتوان آن را به عنوان نشر اکاذيب يا افترا
شناخت و يا آنکه تهديد تلقي گردد قابل تعقيب و مجازات است. اما واقعيت اين
است که در چارچوب جامعهشناسي حقوقي و اصول مرتبط با آن برخورد با اين
شيوهها با مجازات و اقدامات قهرآميز چندان موثر نخواهد بود مگر آنکه با
شيوههاي پيشگيرانه فرهنگي و همچنين با فرهنگسازي و آموزش اين مسائل را حل
و فصل کنيم. اصولا همزيستي مسالمتآميز در جامعه مسير نخواهد بود مگر آنکه
ما به يکديگر احترام بگذاريم. آزادي در تمام دنيا محدود به اين است که
موجب اعتراض اعم از مادي و معنوي نشود. من آزاد هستم سخن بگويم، اما اين
آزادي نميتواند موجب شود که با سوءاستفاده از آن به ديگران از لحاظ مالي و
جسمي ضرري وارد شود. ماجراي اخيري که در حواشي راهپيمايي 13 آبان اتفاق
افتاد و طي آن برخي با شعارهايي به تخريب و تهديد رئيسجمهور پرداختند در
گذشته نيز سابقه داشته و واقعا نميدانيم که چرا مسئولان کشور نميخواهند
با استفاده از آسيب شناسي علمي علت اين شيوه واکنشي در ميادين ورزشي،
اجتماعي و تظاهرات را شناسايي کنند. به چه ميزان بايد هزينه اين نوع فرهنگ
غيرقابل مهار را بپردازيم؟ افرادي که محرک اين نوع ادبيات هستند به خوبي
ميدانند که از لحاظ بدآموزي و الگوگذاري ممکن است اين شيوه مورد استفاده
رقيب نيز قرار گيرد و طرفداران آنها در اولين فرصت ممکن مبادرت به تقابل و
پاسخگويي نمايند. اگر واقعا ما مسلمان و دلسوز اين کشور و مردميم بايد در
تمام سکنات و رفتارها بهگونهاي عمل کنيم که طرفداران ما از ما الگوهاي
مثبت دريافت کنند و تحريک افراد به توهين، تخريب، دادن شعارهاي غير متجانس
با فرهنگ و ارزشهاي اخلاقي و ديني مانند نشستن بر شاخ و بريدن بن است.
قطعا اين افول موجب شکست محورهاي اخلاقي و سقوط همه خواهد شد. آيا به
اندازه کافي جامعه ايران دچار بد اخلاقي نشده و آيا اين سقوط اخلاقي را با
چشم بصيرت نميبينيم و حس نميکنيم؟ آمار بالاي فساد اداري، جرم، جنايت،
درگيريهاي فيزيکي، ارتشا، اختلاس، احتکار و گرانفروشي کفايت نميکند؟ قطعا
جناحها بدانند هرچه سطح اخلاقي اجتماع افول کند و تضعيف شود آنها نيز در
مديريت خود دچار چالش خواهند شد و قطعا هزينه بيشتري براي حصول به اهداف
خواهند پرداخت.