نیاز جامعه به چندصدایی بهویژه در نظامهای متکی بر آراء عمومی، امری ضروری و حیاتی محسوب میشود. گرچه در این میان باید توجه داشت که زمانی که از چندصدایی در سیاست، سخن به میان میآید به معنای عدم وجود چارچوب نیست.
علیرضا صدقی
نیاز جامعه به چندصدایی
بهویژه در نظامهای متکی بر آراء عمومی، امری ضروری و حیاتی محسوب میشود.
گرچه در این میان باید توجه داشت که زمانی که از چندصدایی در سیاست، سخن
به میان میآید به معنای عدم وجود چارچوب نیست. چرا که بدون چارچوبها،
جامعه به سمت هرجومرج و بیقانونی خواهد رفت. بررسی تبارشناختی چندصدایی
در سپهر سیاست نشان میدهد که اولینبار «میخائیل میخائیلویچ باختین»
فیلسوف و ادیب روسی بود که «پُلیفونی» یا «چندصدایی» را در ادبیات به کار
برد.
این باختین بود که در ادبیات، گذار از سخن تکگو به سخن چندآوایی
را تاریخی میدانست و میان شعر، نمایش و حماسه وجه مشترکی قائل بود که در
سخن تکگو خلاصه میشود، درصورتیکه رمان بر اصل چندصدایی استوار است؛
بنابراین میان این دو قسم سخن، به نوعی گسست تاریخی و معرفتشناختی را باور
داشت.
این بررسی تنها با این هدف صورت گرفت که ریشهها و تاریخچه
شکلگیری این مفهوم سترگ در ادبیات که بعدها به دنیای سیاست نیز وارد شد،
مشخص شود. باید توجه داشت زمانی که هر یک از اعضای جامعه مطمئن باشند که
حقیقتی وجود دارد که فقط نزد اوست، در چنین وضعی گفتوشنود شکل نمیگیرد و
آنجاست که تحجر جای خود را باز میکند. اگر من با تمام یقینی که به
یافتههایم دارم، اندکی بتوانم شک و تردید چاشنی ذهنم کنم و یا اصولا به
وجود حقیقتی همهگیر شک روا دارم، چهبسا بنشینم و با دیگری گفتوگو کنم؛
آن هم نه به این منظور که او را مجاب کنم بلکه صرفا برای شناخت افقهای
فکری جدید و تجارب نوی دیگر که برایم تازگی دارد و میتواند جزمهای مرا
نرم کند و غنای بیشتری به تجربههایم ببخشد.
هرگاه در یک گفتوگو افراد
دارای رایهای مختلف بهویژه مستقل باشند، چندصدایی صورت گرفته است. به طور
مثال جامعه کرهشمالی را که چند میلیون نفرند در نظر بگیرید؛ در آن
جامعه یک صدا بیشتر وجود ندارد؛ یعنی رئیس دولتی که دیگران مجبورند هرچه که
او میگوید را اطاعت کنند؛ یعنی آن چند میلیون نفر دارای افکار مستقل
نیستند و صرفاً به تکرار یک صدا مشغولند و آن صدای رئیس دولت است. در
کرهشمالی با وجود اینکه چند میلیون نفر وجود دارند، یک جامعه تکصدا
داریم و یک صدا بیشتر آنجا نیست. در مقابل اگر جمعی که تعداد آنها به ۵
نفر محدود میشود اما نظر هریک با دیگری متفاوت باشد؛ اینجا یک جامعه
پنجصدایی داریم؛ یعنی ۵ نفر میتوانند یک جامعه پنجصدایی تولید کنند،
ولی ۵۰ میلیون نفر یک جامعه تکصدایی!
از نظر باختین صداها به کمیتشان
نیست، به کیفیتشان است. چندصدایی یعنی وجود آدمهای آگاه، دانا، شجاع و
افرادی که میتوانند عقاید خود را بیان کنند، اینها صاحبان صدا هستند.
صاحبان صدا کسانی نیستند که صاحب زبان باشند؛ صاحب صدا یعنی صاحب فکر، صاحب
نظر. صداها میتوانند به هم نزدیک یا دور باشند، این استقلال و آزاد بودن
است که صدا را تبیین و تعریف میکند نه تعدد کمی آن.
مطمئنا جوامعی که
به آنها اجازه ابراز سخنان گوناگون، چندصدایی و گفتوگو داده نشود
خطرناک و افراطی میشوند. ما اگر جامعه را تکصدایی کنیم آن جامعه خطرناک
میشود. باید اجازه دهیم که در جامعه صداهای گوناگون شنیده شود. صداها و
افکار گوناگون خلق شدهاند که ما از افراطیگری دربیاورند.
یونانیان در
عدم سازش با دیگری سرآمد همه تمدنها بودند تا حدی که دیگری را بربر
میپنداشتند، درصورتیکه ایرانیان اینطور نبودهاند، اما متاسفانه مشاهده
میشود که امروز در جامعه ما «دیگر دشمنپنداری» به وجود آمده است.
جامعهای متعادل است که امکان پذیرش دیگری و چندصدایی را فراهم کند. مشکل
عمده ما مشکل رابطه با دیگری است، ما با دیگری و دیگران چگونه برخورد
میکنیم؟ آیا دیگری در مقابل ما حق سخن دارد؟ متاسفانه در جامعه ما دیگری،
یک دیگری مخوف، دشمن، قابل سرزنش، قابل تحقیر و توهین شده است. باید مواظب
باشیم که بهخاطر افراط دیگران دچار افراط نشویم و به دلیل تکصدایی آنها
ما دچار تکصدایی نشویم. ما باید نمونه یک جامعه متنوع و چندصدا با حفظ
حرمتها و اجرای مکارم اخلاق باشیم.
بازآفرینی چنین موقعیتی در امروز
ایران یک ضرورت بسیار مهم و حائز اهمیت است. اینجا بحث بر سر سلیقه سیاسی
یا کنش جناحی نیست. موضوع بر سر موجودیت و هویت جمهوری اسلامی است. نظامی
که تلاش دارد تا با تکیه بر آموزههایی مردمسالار، روشی خاص و منحصربهفرد
را در عرصه حکومت دینی و تئوکراسی مدرن به جهانیان عرضه کند.