از آنجا که بزرگترين مشکل روابط بينالملل کشورمان، نحوه تنظيم مناسبات سياسيمان با آمريکا است، بقيه مسائل فرعي است. چون وزن آمريکا در روابط بينالملل آنقدر زياد است و آنقدر اين کشور اهميت دارد که نميتوانيم بدون تنظيم يک مناسبات يا تعاملاتي که هم منافع ملي را تامين کند و در عين حال تنشي ايجاد نکند به نيازها و مشکلات کشورمان پاسخ دهيم.
از آنجا که بزرگترين مشکل
روابط بينالملل کشورمان، نحوه تنظيم مناسبات سياسيمان با آمريکا است،
بقيه مسائل فرعي است. چون وزن آمريکا در روابط بينالملل آنقدر زياد است و
آنقدر اين کشور اهميت دارد که نميتوانيم بدون تنظيم يک مناسبات يا
تعاملاتي که هم منافع ملي را تامين کند و در عين حال تنشي ايجاد نکند به
نيازها و مشکلات کشورمان پاسخ دهيم. چون آمريکا در رابطه با برجام موضعي
اتخاذ کرده و بر سر اين موضع هم ايستاده و به نوعي ما را به عکس العمل
واداشته است. يعني اين آمريکا است که پيشاپيش حرکت ميکند، مسائلي را مطرح
ميکند، موضعي را اتخاذ ميکند و ما براي تنظيم سياستهايمان تحت تاثير اين
مواضع قرار ميگيريم. بنابراين اگر در ايران اين معضل به درستي ديده نشود و
برايش يک راهکار درازمدت تعيين نشود، ما هميشه دچار نوسانات در روابط
هستيم، تنش هم وجود دارد و تلاشهاي ايران و ديپلماسي ايران هم به رغم
اينکه صادقانه ادامه دارد ولي دستاورد مورد انتظار را معمولا کسب نميکند.
پس يک مسأله اساسي وجود دارد که نسبت به آن بايد يک تصميم شجاعانه،
مسئولانه و درازمدت اتخاذ کنيم. در داخل ايران هم چون به آن صورت هنوز
سياستها و موضعگيريهاي حزبي نهادينه نشده و جا نيفتاده، صداهايي که وجود
دارد معمولا در مخالفت با دولت و سياست خارجي است. و چون در قالب يک جريان
سياسي مشخص، منسجم، با برنامه و شفاف نيست بيشتر به عنوان يک گروه فشار
عمل ميکند تا يک جريان انتقادي سازنده. از طرف ديگر سياستهاي خارجي را
تحت تاثير قرار ميدهد و اين دو جريان از بيرون، آمريکا مخصوصا جريان
افراطي در سياست آمريکا و در داخل هم جرياني که تاثيرگذار است ولي خيلي
شفاف حرکت نميکند و معمولا راهکار ندارد و براي راهکارها هم مانع ايجاد
ميکند، باعث ميشود که روند باثبات رو به جلو در سياست خارجي و تنظيم
مناسبات بينالمللي نداشته باشيم و اين تحرکاتي هم که ميبينيم، نشان
ميدهد دستگاه ديپلماسي و دولت تلاشهايي کرده که بعضا مثبت بوده و
ميتوانسته به نتيجه بهتري برسد ولي تحت تاثيري که در رابطه با آمريکا هنوز
به يک جمع بندي به عنوان يک سياست منسجم نرسيديم و صداهايي هم که در داخل
هست، صداهايي هست که معمولا بيشتر مانع ايجاد ميکند و بيشتر در مسير سلبي
است تا ايجابي، حرکتهايي که از سوي دستگاه ديپلماسي شروع ميشود تا به
نقطهاي ميرسد يکباره جرياني از داخل و خارج ميرسد تا او را از مسير
حرکتش خارج کند. در هر صورت اين تحرکات نشان ميدهد که دستگاه ديپلماسي ما
توانسته با يک کشور بزرگ و تاثيرگذار اروپايي که در سياست بينالملل هم
تاثيرگذار است مثل فرانسه تا حدي با همراهي با سياستهاي ايران در مقابل
آمريکا متقاعد کند اما چون در داخل حمايت قاطعي وجود ندارد و بعضا صداها در
مسير ايجاد مانع است تا تقويت سياستها لذا به مشکلاتي برميخوريم و حرکت
کند ميشود در حالي که سياستهاي جهاني به تصميمات لحظهاي و آني نياز
دارد.