کد خبر: ۱۰۴۸
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۷
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
آنچه امروز و در این گزارش می‌خواهیم به آن بپردازیم یکی از مهمترین معضلاتی است که در سالهای اخیر گریبان یکی از هنرهای تاثیرگذار در جامعه را گرفته و روز به روز بر فشار خود برای بیشتر خفه کردن آن می‌افزاید.

آفتاب یزد – گروه فرهنگی: آنچه امروز و در این گزارش می‌خواهیم به آن بپردازیم یکی از مهمترین معضلاتی است که در سالهای اخیر گریبان یکی از هنرهای تاثیرگذار در جامعه را گرفته و روز به روز بر فشار خود برای بیشتر خفه کردن آن می‌افزاید. هنری که اگر در مسیر درست و منطقی پیش می‌رفت حرفهای زیادی برای گفتن داشت. معضلی به نام شعر و آهنگ مبتذل در موسیقی پاپ.
اگر بخواهیم نگاهی اجمالی و گذرا به تاریخچه موسیقی پاپ در ایران داشته باشیم باید به سال 1309 که رادیو در ایران تاسیس شد، برگردیم. از همان زمان بود که موسیقی پاپ در ایران رونق گرفت. اما پیشتر از آن، ریشه‌های این موسیقی از قرن دوازدهم و حکومت قاجار در کشور وجود داشت. در ابتدا این موسیقی، تقلید کاملی از موسیقی غرب بود و فقط اشعار آنها را به فارسی ترجمه کرده بودند. اما موسیقی پاپ با پیروزی انقلاب با وقفه ای نسبتا طولانی مواجه شد به طوریکه نمونه سخیفی از فرهنگ زمان گذشته قلمداد شده و کلا از صحنه موسیقی ایران حذف و فعالیت در آن ممنوع گردید.
این جریان سالها ادامه داشت تا اینکه با حضور خوانندگانی مانند علیرضا عصار، حمید غلامعلی، قاسم افشار، محمد عیوضی، امیر کریمی، ناصر عبداللهی، حسین زمان، خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی، یاور اقتداری، بیژن خاوری و ... موسیقی پاپ دوباره فعالیت خود را آرام آرام آغاز کرد. شاید بتوان نقطه اوج موسیقی پاپ ایران در زمان پس از انقلاب را مربوط به دوره ای دانست که همین خوانندگان شروع به فعالیت در این حوزه کردند چرا که هم آهنگ‌ها از کیفیت خوب و بالایی برخوردار بودند و هم اشعاری که این خوانندگان در ترانه‌هایشان استفاده می‌کردند اشعار پر مفهوم و قابل تاملی بود. اما این تازه آغاز راه بود و این انتظار از موسیقی پاپ می‌رفت که رفته رفته پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند و به نقطه ای برسد که در عرصه جهانی حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد. این پیشرفت البته بعدها تا حدودی با ظهور و بروز خوانندگانی مانند رضا صادقی، فرزاد فرزین، مازیار فلاحی، محسن چاوشی، احسان خواجه امیری، مرتضی پاشایی، فریدون آسرایی و ... رخ داد و این خوانندگان با
ترانه‌ها و آهنگ‌هایی که برای اجرا انتخاب می‌کردند
اثبات کردند که موسیقی پاپ می‌تواند
در آینده حرفهای بیشتری برای بیان کردن داشته باشد. ناگفته نماند که موسیقی پاپ همان زمان هم با فعالیت خوانندگانی که پیشتر نام آنها آورده شد توانست سر و صدای زیادی به پا کند و
در جهت رشد و تعالی هنر موسیقی قدم‌های بزرگی
بردارد. این پیشرفت حتی به حدی بود که توانست موسیقی لس آنجلسی را از تقریبا رده خارج کند به نحوی که بسیاری از جوانان ایرانی که تا آن زمان خوراک موسیقایی خودشان را با تهیه کاست‌های خوانندگان لس آنجلسی تامین می‌کردند به ناگاه دست از ترانه‌های شش و هشتی و ریتمیک به قول معروف آن ور آبی کشیدند و ترانه‌های پاپ داخلی نقل مجلس شدند و طرفداران بسیار زیادی پیدا کردند و این یک موفقیت بزرگ برای موسیقی پاپ ایران محسوب می‌شد. این محبوبیت حتی تا حدی بالا رفت که شبکه‌های ماهواره ای نیز گاها از ترانه‌های داخلی برای پر کردن کنداکتور برنامه‌هایشان استفاده می‌کردند. پس از مدتی ظهور و بروز خوانندگان جوان دیگری مانند علی زند وکیلی، روزبه نعمت اللهی، علی لهراسبی و ... این نوید را به مخاطبان موسیقی پاپ در ایران داد که این نوع موسیقی هنوز در حال پیشرفت است و به نقطه‌های اوج خود نرسیده است . همزمانی فعالیت خوانندگانی که نام آنها در خطوط پیشین آمد با فعالیت برخی از خوانندگان موسیقی سنتی مانند شهرام ناظری و همایون شجریان و البته ورژن جدید آهنگهای علیرضا عصار و همچنین
ادامه روند فعالیت موسیقایی خوانندگانی مانند محسن چاووشی، رضا صادقی، فرزاد فرزین احسان خواجه امیری، مازیار فلاحی و ... مهر تاییدی بود بر آنچه درباره آینده موسیقی پاپ پیش بینی می‌شد.
اما زمان گذشت و رفته رفته ورق برگشت و پیش بینی‌ها جای خود را به شوک‌هایی دادند که
خوانندگان جدیدی که به ناگاه از زیر زمین سبز
می‌شدند، بر پیکره موسیقی پاپ می‌زدند. اندک اندک
حجم عظیمی‌از گروه‌ها و بندهای موسیقایی و البته خوانندگان تک نفره در جای جای مزرعه موسیقی پاپ سر از خاک بیرون آورده و مدعی آوازه خوانی به سبک موسیقی پاپ شدند. دی جی‌ها آمدند، ریمیکس‌ها پیدایشان شد و اوضاع طوری شد که به قول معروف هر که از خانه اش قهر کرده بود شد خواننده و این کاملا طبیعی بود که این حجم عظیم خواننده برای فعالیت در عرصه موسیقی پاپ به شعر و ترانه و البته آهنگ نیاز داشتند. بنابراین عده ای پیدا شدند که ناگهان احساس شاعرانگی در وجودشان غلیان پیدا کرد و هرچه بر ذهن و دل و زبان و قلمشان آمد به رشته تحریر در آوردند و شوربختانه ترین قسمت ماجرا آنجا بود که عنوان شعر و ترانه را بر نوشته‌های خود نهادند و آن را تحویل خوانندگانی که به زعم خودشان صدای فوق بشری داشتند، دادند. عده دیگری هم یا با داشتن سواد آکادمیک آهنگسازی و یا حتی با نداشتن آن، شدند آهنگساز و تنظیم کننده آهنگ و اینگونه شد که فصل جدیدی از موسیقی پاپ در ایران آغاز شد. در این میان نیز عده ای پیدا شدند که خود را حکیم زمان می‌دانستند و به خیال خودشان توانایی خیره کننده ای در تمام عرصه‌های موسیقی پاپ از سرودن ترانه تا تنظیم و میکس و مسترینگ و ریمیکس و دی جی داشتند؛ بنابراین شروع به استفاده از تمام ظرفیت‌های بالقوه خود نموده و یک تنه تمام کارهای یک گروه را بر عهده گرفتند و شدند آقای همه کاره ترانه سرایی و خوانندگی.
و به این ترتیب بازار موسیقی، فضای مجازی و کانالهای تلگرامی‌پر شدند از ترانه‌هایی که هیچ هویت فرهنگی نداشتند.
و به این ترتیب وقوع آنچه درباره موسیقی پاپ در ایران پیش بینی می‌شد ناممکن شد.
و به این ترتیب موسیقی پاپ در سراشیبی تند سقوطی قرار گرفت که تنها عده کمی‌متوجه سرعت آن شدند.
به بخش‌های کوتاهی از این ترانه‌ها که در ادامه همراه نام خوانندگانشان آورده شده توجه کنید:
=طنازی نکن با دلم بازی نکن راضی نمی‌شم - حمید هیراد
= تو رو دیده رد داده قلبم نباشی می‌میرم حتما - مهرداد جم
=رو هوا می‌برنت بس که نمک داری
ولی من عاشقتم خب مگه شک داری - علیرضا طلیسچی
=آره تورو پیدا می‌کنم این شهروُ شیدا می‌کنم آره غوغا می‌کنم تو، فقط باش - اشوان
=هر بار این درو محکم نبند نرو این چشمای ترو نکن تو بدترو - ماکان بند
=منو کشون کشون ببر می‌خوام بیام تو دام تو فقط دلم مونده اونم سند زدم به نام تو - محسن یگانه
=دعواهامون اداهامون اطوارامون من تو هر دو تامون رو تنامون جای ناخن الان بی حسیم عینه لحظه‌هامون- پوبون
=دنیامی‌اینو تو می‌دونی بگو که بی من
نمی‌تونی- دل من واسه تو می‌میره بگو که می‌مونی - مجتبی دربیدی
=مث من تنها مث تو اینجا زیاده اما ما دوتایی خاص بودیم - مسعود صادقلو
=می‌شنوی حرفمو من نبستم درو تا که شاید بیای ببری عقلو از سرو - سینا درخشنده
= اشک من باز دونه دونه می‌ریزه آروم رو گونه از همون روزی که رفتی دل من داره بهونه - علی عبدالمالکی
اما این هم پایان ماجرا نبود، چرا که به قول معروف «نگم براتون» از خوانندگانی که در این میان به پشت ماشین در حال سقوط موسیقی به ته دره نیستی رفته و با اصرار فراوان به هُل دادن آن پرداختند. خوانندگانی که موسیقی شان چنان
مبتذل و سخیف شده بود که در خلوت هم
نمی‌شد آن را گوش کرد.
اکنون موسیقی پاپ، یعنی همان موسیقی که روزگاری نام خوانندگانی مانند فرهاد، فریدون فروغی، حبیب، مازیار و ... در آن می‌درخشید، به موضوعی ترسناک و عجیب و غریب تبدیل شده، موضوعی که تنها باید به حال شعرها و ترانه‌ها و آهنگ‌های آن گریست. موضوعی که اگر
با مدیریت‌ها، انتخابها و تصمیمات صحیح اداره می‌شد
می‌توانست در مسیر درست و عقلانی، همان مسیری که تا میانه راه طی کرده بود را ادامه داده
و به نقطه‌های بالاتری از رشد و ترقی برسد. اما آنچه اتفاق افتاد نه مدیریت صحیح بود و نه انتخاب
و تصمیمی‌عقلانی. در پایان تنها به بیان جمله ای درباره اوضاع اسفناکی که این تصمیمات غلط برای عرصه موسیقی به وجود آورده اشاره می‌کنیم. وای بر حال موسیقی ای که در یک سوی آن خواننده ای مانند محمدرضا شجریان حق آوازخوانی ندارد و
در سوی دیگر خواننده ای مانند امیرحسین مقصودلو در آن از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
نام:
ایمیل:
* نظر: