تغییر وزیران به قصد تقویت کارآمدی البته که کار درستی است، اما همیشه این پرسش مهم را بهمیان میآورد که سازوکار انتخاب آن دولتمردان برکنارشده چه بود که ناکارآمدیشان قبل از انتخاب فهمیده نشد و سازوکار انتخاب دولتمردان جدید چه تفاوتی با قبل کرده که اطمینان هست یا دستکم امید هست که بهتر از قبلیها باشند؟!
تغییر وزیران به
قصد تقویت کارآمدی البته که کار درستی است، اما همیشه این پرسش مهم را
بهمیان میآورد که سازوکار انتخاب آن دولتمردان برکنارشده چه بود که
ناکارآمدیشان قبل از انتخاب فهمیده نشد و سازوکار انتخاب دولتمردان جدید
چه تفاوتی با قبل کرده که اطمینان هست یا دستکم امید هست که بهتر از
قبلیها باشند؟! بهواقع پرسش مهمی است و معتقدم به دلایلی، انتخاب
دولتمردان، مشکل ساختاری و سازوکاری دارد و این مشکل در تهیه فهرست
انتخاباتی قوه مقننه نیز دیده میشود.بسیار گفته شده که ما از امکان
تربیت دولتمردان در احزاب بیبهرهایم. سالها گذشت تا متوجه شدیم همه
خسارتها و زیانهای فقدان احزاب را داریم و محاسن آن را نداریم، ولی بازهم
فقط احزابی داریم که ناتوان از پرورش مدیر و دولتمرد و نماینده مجلس
هستند. زیانهای نداشتن حزب ازجمله اردوکشیهای خیابانی و موجسواری
پوپولیستها و نداشتن مدیران متخصص و مجرب باید ما را متوجه ضعفهای خود
میکرد، اما نکرد. تمامی رؤسایجمهور این چند دهه ما وقتی در انتخابات
پیروز شدند، گروهی از نزدیکان خود را با سخاوت مأمور یافتن افرادی برای
کابینه کردند. با یکی از رؤسایجمهور دو دهه قبل شخصاً صحبت کردم که معلوم
بود نه تیم دارد، نه برنامه و نه حتی اعتقادی به تیم و برنامه! همه را
بعداً -بعد از انتخابشدن به ریاستجمهوری- برای خودش دستوپا کرد. یکبار
در گفتوگویی ژورنالیستی به او گفتم چرا حتی در انتخاب مدیران کل
وزارتخانهها دخالت میکنید؟ با ناراحتی پاسخ داد: «مگر من اجازه داشتم
هرکسی را مایل بودم وزیر کنم که چنین اجازهای را به وزیران بدهم؟!» او از
دخالتهای مجلس و گروههای قدرت ناراضی بود، زیرا از دل یک ساختار که قوای
دیگر را به رسمیت بشناسند و ساختار قدرت را بفهمند، بیرون نیامده بود. بعد
از او نیز همین رویه یعنی «ساختن کابینه و دولت در یک گروه بسته ناشناس» و
نه در یک حزب پاسخگو کمابیش ادامه یافت. احزاب در طول بیست، سیسال
دولتمردان مناسب مناصب مختلف را پرورش میدهند، اما در ایران بسا وزیران که
از وزارت صنعت به اقتصاد، از اقتصاد به سازمان جنگلها و از آنجا به یکی
از معاونتهای ریاستجمهوری در گردش بودهاند! بسا وزیرانی که حتی یکشب
زیر سقف ساختمان کابینه نفس نکشیده بودند و وزیر شدند و سپس ناکارآمدیشان
معلوم شد. موضوع دیگری که در انتخاب وزیران لحاظ نمیشود، بدنه ثابت
وزارتخانههاست که با انبوهی از افراد ناکارآمد وابسته به یک یا چند فامیل
شکل گرفته است و در مقابل هرگونه تغییری مقاومت میکنند و چهبسا از وزیر
خوب، وزیر بد میسازد. این خاصیت ساختار است. ساختار درست، آدم بد را خوب
میکند و ساختار نادرست، آدم خوب را بد. دلیل سوم نیز سهمخواهیهاست که آنهم معلول شفافنبودن
سازوکار انتخابهاست. همه اینها بهنفع چند دسته و گروه و به زیان خود آن
دولت مستقر و در نهایت به زیان مردم تمام میشود. در مقاطعی شاهد بودهایم
که دولتها بخشی از کابینهشان را با سهمخواهی دیگران و بخشی را با مشورت
نزدیکان غیرمتخصص میچیدند و کارایی باقی وزیران را هم در وزارتخانههای
هزارفامیل از دست میدادند. اینجا فقط مردم و کشور ضرر میکنند. مهمترین
کار برای آینده این است که بتوانیم شفاف بگوییم چرا یک وزیر را انتخاب و
چرا او را معزول کردیم. در اینصورت ما با یک دولت ساختارمند و دارای
سازوکار واقعی کابینهسازی روبهرو خواهیم بود که بیشترین نفع را به
کشورداری و مردمداری میرساند.