اکنون که حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه دبیری شورای عالی انقلاب فرهنگی را بر عهده گرفته، برخی جریانات سیاسی و رسانهها تلاش کردند دبیر جدید شورا را با مسائل حاشیهای مواجه کنند، اما واقعیت آن است که جناب خسروپناه مسئولیتی بسیار بزرگتر از درگیرشدن در چنین حاشیههایی دارد.
اکنون که
حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه دبیری شورای عالی انقلاب فرهنگی را بر
عهده گرفته، برخی جریانات سیاسی و رسانهها تلاش کردند دبیر جدید شورا را
با مسائل حاشیهای مواجه کنند، اما واقعیت آن است که جناب خسروپناه
مسئولیتی بسیار بزرگتر از درگیرشدن در چنین حاشیههایی دارد. او اکنون
باید هم بار سنگین قصور و تقصیرهای گذشته حوزه مأموریتی جدیدش را بر دوش
بکشد و هم برای آینده این بخش برنامهریزی کند. بخشی از مهمترین
دستورکارهای دبیر و دبیرخانه جدید شورا را چنین میتوان برشمرد:۱-
«انقلاب فرهنگی» مهمترین رسالت انقلاباسلامی است که بعد از ۴۰ سال همچنان
در لفظ مانده و مظلومیت مضاعف آن اینکه معادل اداره دانشگاهها قلمداد شده
است. طی چهار دهه گذشته بیشتر وقت شورا مصروف مسائل مدیریتی دانشگاهها
شده و گویی فراموش شده که دانشگاه خود یک بخش از کلانحوزه «فرهنگ» است و
اتفاقاً مدیریت دانشگاه هر اندازه مهم باشد به کلیت راهبری فرهنگ، نسبتی
بسیار بسیار کوچک دارد. نخستین و فوریترین مسئولیت مهم دبیر جدید رفع این
مظلومیت از مفهوم انقلاب فرهنگی و تلاش برای جاانداختن معنای موسع و
پیشروانه آن در نظام حکمرانی است. ۲- از ۲۸ عضو کنونی شورا حدوداً نیمی
اعضای حقوقیاند که مسئولیتهای مهم و پرمشغلهای دارند و تعداد زیادی از
حقیقیها هم یک یا چندین مسئولیت همزمان دارند و عملاً میتوان گفت بهجز
انگشتشمار، بیشتر اعضا فرصت چندانی برای توجه خاص به وظایف محوله به شورا
ندارند. در واقع بار اصلی کار بر دوش دبیر و دبیرخانه است و تصمیمسازی و
نظارت دبیرخانه است که به کار انقلاب فرهنگی معنا میدهد. دبیر باید خود را
مسئول واقعی این بخش بداند، هرچند شاید اختیارات کافی قانونی آن را هم
نداشته باشد. مجموعه توصیهها و رهنمودهایی که رهبر معظم انقلاب در طول
این سالها به شورا دادهاند و انبوه انتظارات منطقی بهجایمانده از تحقق
پروژه چهلساله «انقلاب فرهنگی» در پیش روی دبیر جدید و همراهانش است تا
برای تحقق عملی آن تصمیمسازی و نهایتاً بر اجرای آن نظارت لازم را تدبیر
کنند. ۳- اکنون چند پرونده باز و نیمهکاره در برابر شورا وجود دارد که
مدتها دچار رکود در راهبری شده یا در حد سند کاغذی مانده و باید برای
فعالشدن و به نتیجه رسیدن آن چارهاندیشی کرد: تحول در علوم انسانی، تحول
بنیادین در آموزشوپرورش، عفاف و حجاب، نقشه جامع علمی کشور، مهندسی فرهنگی
و... هرکدام اینها در ذیل دبیرخانه گاه ساختار مابهازا و اسناد مصوب
منقحی هم دارد، اما در لایههای عملیاتی و زیرمجموعههای اجرایی گرفتار
نارسایی شده است. بهعنوان نمونه، بعد از گذشت چندسال از تصویب سند تحول
بنیادین آموزشوپرورش هنوز هم قرائنی از رسوخ اسناد رقیبی، چون ۲۰۳۰ در
مرحله اجرا مشاهده میشود و در حوزههای دیگر نیز کموبیش اعمال سلیقه یا
مسائلی ازایندست مشاهده میشود. ۴- علاوه بر کلانپروژههایی که
ذکرشان رفت، سرفصلهای دیگری نیز هستند که بهرغم اهمیت همچنان مغفول واقع
شدهاند: تبیین و ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی، ساختار مقاومت و تهاجم
شناختی و رسانهای کشور، اصول حمایت و تنظیمگری فعالیتهای فرهنگی مردمی
و... که برای اینها باید باب جدیدی از اقدامات مدیریتی، و نه صرفاً شعاری،
شروع شود. بیش از آنکه به مقاله و کتاب برای شناخت و اهمیت اینها احتیاج
باشد، نیازمند سازوکارهای عملیاتی و ترتیبات اجرایی برای ساری و جاری شدن
در برنامه هاست. باید راهبردها و نگاشت نهادی آنها بهدقت تعریف و برای
تحقق آنها در بازه زمانی مشخص برنامهریزی و نظارت لازم اعمال شود. ۵-
هرچند مشکلات اقتصادی و معیشتی به مهمترین دغدغه این روزهای مردم
تبدیلشده و عملاً روی همه مسائل کشور سایه انداخته، اما نباید فراموش کرد
که چالشهای فرهنگی بسیار عمیقتر و مخربتر هستند و در حوادث پاییز امسال
تأثیر غفلتها و کوتاهیها در حوزه فرهنگ عمومی و آموزشوپرورش آشکارا
مشاهده شد. اکنون مهمترین کلانراهبرد حکمرانی در این حوزه «بازسازی
انقلابی فرهنگ» است که نکات پیشتریادشده در واقع ذیل این راهبرد
قابلتعریف است. آن فرد و نهادی که باید کانون اصلی پیگیری این بازسازی
باشد، دبیر و دبیرخانه شورا است و بهنظر میرسد حجتالاسلام خسروپناه لازم
است توان اصلی خود را معطوف به همین مأموریت نماید. اگر دبیر جدید شورا در
دوره مسئولیت خود بتواند خطوط اصلی راهبری فرهنگ عمومی و آموزش را در کشور
وارد فرایند بازسازی نماید، میتوان امیدوار بود که با دبیران ادوار گذشته
شورا تفاوتی اساسی داشته و واقعاً شورا بهعنوان خود نزدیکتر شود.