کد خبر: ۸۹۴۴
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۰:۵۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
روز جهانی بناها و محوطه های تاریخی است. همین هم شد که به سراغ دکتر حجت رفتیم تا در روز جهانی بنا‌های تاریخی، از حال و روز کاخ گلستان، تپه بی‌بی شهربانو، محوطه‌های تاریخی ری و پایه‌های ترک برداشته سی‌وسه پل حرف بزنیم.

امروز 29 فرودین ماه، روز جهانی بناها و محوطه های تاریخی است. همین هم شد که به سراغ دکتر حجت رفتیم تا در روز جهانی بنا‌های تاریخی، از حال و روز کاخ گلستان، تپه بی‌بی شهربانو، محوطه‌های تاریخی ری و پایه‌های ترک برداشته سی‌وسه پل حرف بزنیم.

کاخ گلستان یکی از محوطه‌ها و بنا‌های تاریخی مورد علاقه مردم است و سالانه بازدید‌کنندگان بسیاری جذب می‌کند. با همه اینها، همواره در مورد چالش‌های این مجموعه و تخریب بخش‌هایی از آن حرف و حدیث‌های فراوان وجود دارد. حال و روز کاخ گلستان را چطور می‌بینید؟

در یک کلمه می‌توانم بگویم که وضع امروز کاخ گلستان نسبت به هفت، هشت سال پیش خیلی بهتر است. در آن دوره حتی در حیاط کاخ گلستان داربست ‌زده بودند و جگر و دوغ و فرنی می‌فروختند! یعنی وضع کاخ به این حال و روز افتاده بود. امروز اما از این بنای تاریخی حرفه‌ای‌تر نگهداری می‌شود. به‌طور کلی میزان شکنندگی آثار تاریخی با هم فرق می‌کند.

بعضی‌ آثار خیلی ظریف و لطیفی هستند، بنابراین با یک مقدار بی‌توجهی صدمه می‌بینند. مثلا مجموعه ‌اشیایی که در تالار‌های کاخ گلستان قرار دارد، اعم از تابلو‌های نقاشی، فرش و لوستر‌ها حتی با تغییر میزان درجه حرارت و رطوبت در خطر قرار می‌گیرند. البته مدیران کاخ گلستان قطعا به این موارد توجه دارند؛ حالا اینکه چقدر امکانات و دسترسی دارند یک بحث دیگر است.

یا مثلا کتابخانه بسیار نفیس کاخ گلستان که در دنیا نیز بی‌نظیر است باید خیلی بیشتر از این مورد مراقبت قرار بگیرد. اگر زمانی تهدیدی برای آنجا وجود داشته باشد، گنجینه عظیمی از فرهنگ ایران از بین خواهد رفت. لذا باید مراقبت‌های خیلی دقیقی از کتابخانه و ‌اشیای داخل ساختمان‌های کاخ شود؛ با توجه به اینکه ساختمان هم قدیمی است و خود بنا می‌تواند در معرض بعضی آسیب‌ها قرار بگیرد.

در زمان جنگ تحمیلی یک روز یکی از موشک‌های عراقی‌ها به پشت کاخ برخورد کرد. همان موقع ما به خودمان آمدیم که اگر موشک به یکی از ساختمان‌ها یا محوطه کاخ برخورد کند همه چیز نابود می‌شود.

آقای دکتر، شما بنیانگذار سازمان میراث فرهنگی پس از انقلاب هستید و درست در سال ۶۶ و بحبوحه جنگ تحمیلی ریاست این سازمان را بر عهده گرفتید. آن زمان در میانه جنگ و زیر بمب و موشکباران چطور از مکانی مثل کاخ گلستان محافظت می‌شد؟

زمانی که من مسئولیت سازمان میراث فرهنگی را داشتم در وسط حیاط آنجا یک گنجینه زیرزمینی ساختیم تا در زمان بمباران بتوانیم ‌اشیا و آثار تاریخی را به آنجا منتقل کنیم. در حقیقت یک انبار امن بود و این گنجینه در دوران جنگ با همه محدودیت‌هایی که وجود داشت، ساخته شد؛ گنجینه‌ای بسیار بزرگ با دولایه بتونی که بمب‌های دو زمانه که دو بار منفجر می‌شوند هم نمی‌توانند به آن صدمه بزنند.

با توجه به امکانات و محدودیت‌هایی که در آن دوران وجود داشت، اصلا چطور به فکر گنجینه زیرزمینی افتادید و چطور اجرایش کردید؟

داستانش مفصل است. علت اینکه ما این تصمیم را گرفتیم و دولت وقت هم هزینه ساخت این گنجینه را، که یک پروژه بزرگ عمرانی بود، پرداخت کرد این بود که در زمان جنگ تحمیلی یک روز یکی از موشک‌های عراقی‌ها به پشت کاخ برخورد کرد. همان موقع ما به خودمان آمدیم که اگر موشک به یکی از ساختمان‌ها یا محوطه کاخ برخورد کند همه چیز نابود می‌شود. بنابراین موضوع را سریعا گزارش کردیم و من مسئولیت ساخت گنجینه زیرزمینی را قبول کردم.

یکی از همکارانم، خانمی بود که تقریبا ماه‌های آخر بارداری‌اش را سپری می‌کرد، اما در آن بحبوحه باز هم پای کار‌ ایستاده بود و یکی‌یکی حباب‌های لوستر‌ها را در کاغذ یا پارچه می‌پیچید که یک دفعه آژیر قرمز به صدا درآمد. او با همان وضعی که داشت، رفت و زیر راه‌پله ‌ایستاد و وقتی آژیر قطع شد دوباره برگشت و به کارش ادامه داد؛

گنجینه کاخ گلستان چه شکلی است و از زیرزمین به کجا راه دارد؟

آن زمان عراقی‌ها از یک‌سری بمب‌ها استفاده می‌کردند که دو زمانه بود؛ یعنی اول منفجر می‌شد و بعد از چند ثانیه، یک‌بار دیگر هم منفجر می‌شد تا تخریب بیشتری داشته باشد. بنابراین تصمیم گرفتیم که این گنجینه را در حقیقت مثل دو کاسه بتونی که داخل یکدیگر قرار گرفته‌اند، بسازیم. فکر کنید یک فضای بزرگ‌تر بتونی و داخل آن باز با فاصله یک فضای کوچک‌تر بتونی در زیر زمین قرار دادیم و از زیر به کف سالن کاخ گلستان راه دارد.

 

البته به نظر می‌رسد ساخت این گنجینه زمانبر بوده و باید در آن بحبوحه موشکباران از آثار تاریخی کاخ گلستان به شکل دیگری حفاظت می‌کردید. آن زمان پروتکل دیگری بود؟

همکاران عزیز من حدود ۶۰ هزار شیء را در آن زمان، بسته‌بندی کردند و در صندوق‌های کلمن گذاشتند و روی درش را چسب زدند تا هوا و رطوبت نفوذ نکند. آن زمان چون هنوز گنجینه ساخته نشده بود، یک آب انبار بزرگ در ضلع غربی کاخ گلستان وجود داشت با تعداد زیادی پله به سمت پایین. آنجا رطوبت داشت و به همین دلیل هم ‌اشیا را داخل کلمن‌هایی که ضد رطوبت هستند، گذاشتیم و دورش را هم چسب پهن زدیم تا صدمه‌ای به ‌آنها نرسد.

یادم نمی‌رود یکی از همکارانم، خانمی بود که تقریبا ماه‌های آخر بارداری‌اش را سپری می‌کرد، اما در آن بحبوحه باز هم پای کار‌ ایستاده بود و یکی‌یکی حباب‌های لوستر‌ها را در کاغذ یا پارچه می‌پیچید که یک دفعه آژیر قرمز به صدا درآمد. او با همان وضعی که داشت، رفت و زیر راه‌پله ‌ایستاد و وقتی آژیر قطع شد دوباره برگشت و به کارش ادامه داد؛ یعنی می‌خواهم بگویم برای نگهداری و حفظ این آثار چه کار‌هایی انجام شده است. در نهایت همه ‌اشیا بسته‌بندی شدند و به زیرزمین رفتند؛ بعد که شرایط عادی شد دوباره آنها را به داخل ساختمان آوردیم و در جای خودشان قرار گرفتند.

اما بیشتر آثار تاریخی محل تفریح و خوش‌گذرانی شده‌اند. مردم با خودشان فکر می‌کند که بروند فلان خانه تاریخی یک عکس سلفی بگیرند و تفریحی کنند. البته این موضوع بدی نیست، ولی به هر حال این بازدید‌ها باید فایده‌ای هم داشته باشد. الان عموم سایت‌های محلی ما همین‌طور شده است که افراد ‌می‌روند، چرخی می‌زنند، اطلاعات زیادی هم گیر نمی‌آورند و برمی‌گردند.

با این همه تجربه، حالا چطور باید از این عمارت و‌ اشیای با ارزش آن حفاظت کرد؟

آثار کاخ گلستان بسیار شکننده‌ هستند؛ یعنی کتاب‌ها، نقاشی‌ها، فرش‌ها، پارچه‌ها، ظروف، هدایایی که از کشور‌های مختلف در دوره قاجار برای سلاطین می‌آمده و جواهرات. فقط کافی است در نگهداری این ‌اشیا کوتاهی یا بی‌دقتی شود تا فوراً صدمه ببینند! از کاخ گلستان باید مراقبت ویژه شود. واقعا هم خود بنای کاخ گلستان، هم آن‌ اشیایی که در کاخ وجود دارد بسیار خاص است و برای همین هم به ثبت جهانی رسیده است. اصلا باید از کاخ گلستان مراقبت‌های فوق تصور انجام شود و با یک اعتبار ویژه به آنجا نگاه کنیم تا در بدترین شرایط هم این بنا دچار تهدید نشود.

آقای دکتر، برویم سر موضوع گردشگری در آثار تاریخی. وضعیت محوطه و بنا‌های تاریخی در اطراف شهر‌های بزرگ مثل منطقه ری، کوه بی‌بی شهربانو و تپه میل را چطور می‌بینید؟ منظورم این است که جدا از معضلات کارخانه سیمان و آبیاری زمین‌های کشاورزی در این مناطق، چه چالش‌های دیگری این آثار را تهدید می‌کند؟

آثار تاریخی که در کنار شهر‌های بزرگ قرار دارند عموما در معرض انواع و اقسام تهاجم‌ها هستند. یا تخریب می‌شوند یا تغییر کاربری می‌دهند و حتی میزان مراجعه‌ به آنها بیش از ظرفیت‌شان است. البته مجموعه آثاری که در اطراف کلانشهر‌ها قرار دارند یک امتیاز ویژه است؛ چون به هر حال به این دلیل که از چند میلیون جمعیت بازدید‌کننده برخوردارند، طبیعتا بیشتر مورد توجه و رسیدگی قرار می‌گیرند. معمولا آثار ما به جهت کمبود بودجه و رسیدگی‌های خاصی که باید به آنها شود، از این موهبت برخوردار نیستند.

در بی‌بی شهربانو هم الان یک وضعیت ابتدایی وجود دارد! بی‌بی شهربانو حالا شبیه پارک‌های کوچک محلی که محل رفت و آمد و دویدن بچه‌هاست، شده و ظاهرا ارزش‌های تاریخی خودش را از دست داده است. در این مناطق تاریخی باید راهنما‌هایی وجود داشته باشند و قسمت‌های مهم محفوظ بماند تا بازدید‌کننده بتواند اطلاعات تاریخی کافی بگیرد، اما تا جایی که من اطلاع دارم چنین چیز‌هایی وجود ندارد. ظاهرا این منطقه بیشتر یک محیط باز و تفرجگاهی شده که مردم ‌می‌روند و تفریحی می‌کنند و برمی‌گردند. توجه داشته باشید نکته‌ای که من به آن تکیه می‌کنم این است که آثار تاریخی ما محل یک تحول ذهنی است.

بر اساس اعتقادات ما، انسان وقتی در یک جنگل یا دره زیبا قرار می‌گیرد یا حتی بارش برف را می‌بیند باید درباره این پدیده‌ها تفکر کند که چطور پدید آمده‌اند و بر چه چیزی دلالت دارند؟ در واقع هر پدیده‌ای چه طبیعی و چه انسان‌ساز باید موجب تحول و عبرت گرفتن انسان شود. امروزه اما بیشتر آثار تاریخی محل تفریح و خوش‌گذرانی شده‌اند. مردم با خودشان فکر می‌کند که بروند فلان خانه تاریخی یک عکس سلفی بگیرند و تفریحی کنند. البته این موضوع بدی نیست، ولی به هر حال این بازدید‌ها باید فایده‌ای هم داشته باشد. الان عموم سایت‌های محلی ما همین‌طور شده است که افراد ‌می‌روند، چرخی می‌زنند، اطلاعات زیادی هم گیر نمی‌آورند و برمی‌گردند. مجموعه بی‌بی شهربانو هم خیلی از این موضوع فاصله ندارد.

به نکته‌ مهم و چالش فرهنگی بزرگی اشاره کردید؛ ظاهرا گسترش شبکه‌های اجتماعی و تولید محتوای تصویرمحور حتی آثار تاریخی را هم تحت تأثیر خود قرار داده است!

اصلا افراد ‌می‌روند آنجا برای اینکه سلفی بگیرند که به دیگران بگویند ما اینجا را دیده‌ایم! اما اگر از یک نفرشان که از آنجا بیرون می‌آید بپرسی که شما این‌قدر زحمت کشیدید، آمدید بازدید؛ آخرش چه اطلاعاتی به دست آوردید؟ می‌گوید اوقات فراغت بود دیگر! گذراندیم. من با اینکه مردم در محوطه‌ها و بنا‌های تاریخی اوقات فراغت بگذرانند مخالفتی ندارم، اما حرفم این است که عده‌ای به جای اینکه به دنبال گندم باشند، به دنبال کاه هستند. با نگرش سطحی از کنار مسائل رد نشویم. مقداری توقف کنیم، فکر کنیم و اطلاعات به دست بیاوریم. حالا یا باید خودمان مطالعه کرده باشیم یا باید راهنمایی در آن محوطه تاریخی باشد که به ما توضیح بدهد. البته این را هم بگویم که این معضل مختص کشور ما نیست. امروزه این موضوع در مورد همه آثاری که در دنیا وجود دارد، صادق است.

آقای دکتر، ظاهرا یکی از مشکلات در بحث فرهنگ گردشگری و حفظ آثار و بنا‌های تاریخی کمبود نیروی انسانی متخصص و باتجربه در این حوزه است. شما این وضعیت را چطور می‌بینید؟

الان هستند کسانی که از آثار تاریخی مراقبت کنند، منتها ما در طول این ۴۰ سال متأسفانه تعداد لازم از افرادی که مراقب میراث فرهنگی‌مان باشند، تربیت نکرده‌ایم. کسانی که واقعا دست به کار و کارشناس باشند، نه کارشناس صرفا دانشگاهی، منظورم کسانی هستند که فقط به صورت تئوری مسائل را می‌دانند. ما به نیرو‌هایی نیاز داریم که به صورت عملی و تجربی وارد کار شوند.

ما مدرسه‌ای را به عنوان مرکز ‌آموزش عالی در کاخ نیاوران تاسیس کرده بودیم که متأسفانه آن را تعطیل کردند و نگذاشتند ادامه پیدا کند، در حالی‌که در این مدرسه افرادی تربیت می‌شدند که همین الان هم جزو بهترین کارشناسان وزارت میراث هستند. به نظرم در کشور تاریخی ایران آن مقدار توجه شایسته و لازم به آثار تاریخی نشده است.

البته هنوز از گذشتگان هستند و به موازات آن عده‌ای از فارغ‌التحصیلان و دانشگاهیان ما کم و بیش کار‌هایی انجام می‌دهند، ولی نسبت نیروی انسانی که برای حفاظت از میراث فرهنگی داریم با آن ثروتی که در اختیار ما قرار دارد، خیلی کم است. امروز مجلس و دولت به این موضوع توجه می‌کنند که نسبت جمعیت به نسبت پزشکان چقدر است؟ آیا پزشک بیشتر نیاز داریم یا نه؟ ولی هیچ‌کس به این فکر نمی‌کند که آیا این مجموعه‌ها، بنا‌ها و آثار تاریخی باارزش با این حجم از اموال و تنوعی که دارند نیروی انسانی کافی برای نگهداری و مراقبت دارند یا نه! هیچ‌کس به فکر راه حل این معضل نیست، در حالی‌که این موضوع خلأ بسیار بزرگی است و در آینده خیلی خودش را نشان خواهد داد.

این روز‌ها یکی از آثار تاریخی در معرض تخریب سی‌وسه پل است. البته طبیعتا در زمان ریاست شما در سازمان میراث، زاینده‌رود پرآب بود و مشکلی در این خصوص وجود نداشت. اما از تجربه‌تان در مواجهه با تخریب شدن این پل بگویید که ظاهرا حفظ و مراقبت از آن فراتر از تجربه و کارشناسی در حوزه میراث است. برای سی‌وسه پل چه کاری می‌شود انجام داد؟

ببینید، این یک اکوسیستم است و فقط چالش‌های یک اثر تاریخی نیست. در حقیقت یک بستری در آنجا وجود دارد که این بستر، آب، خاک، رطوبت و تنوع خودش را دارد. همه اینها در طول تاریخ با یکدیگر جمع شده‌ و فضایی را ایجاد کرده‌اند که سی‌وسه پل در آن فضا قرار گرفته است. حالا اگر بالانسی که در این فضاست بر هم بخورد طبیعتا آثار متأثر می‌شوند و خیلی چیز‌ها عوض می‌شود. دلیل همه اینها هم این است که ما نحوه رفتارمان را با طبیعت خیلی درست بلد نیستیم و حاضر هم نیستیم از مجموعه دانشی که در گذشته داشته‌ایم، استفاده کنیم. نهایتا چند سال به دانشگاه می‌رویم و بعد هم فکر می‌کنیم دانشمند هستیم و بعد هم وزیر و وکیل می‌شویم و برای اداره مملکت راه حل می‌دهیم! در حالی که چند هزار سال تاریخ پشت سر ما به عنوان بزرگ‌ترین معلم وجود دارد و درسی که او به ما می‌دهد، فراموش کرده‌ایم. وقتی آن را فراموش کرده‌ا‌یم، بالاخره چوبش را می‌خوریم. مثلا درباره همین سی‌وسه پل، فکر می‌کنیم آبی که به زاینده‌رود می‌ریزد فقط آبی است که با آن کشاورزی می‌کنند یا زیبایی به شهر می‌دهد! نه، این جریان آب، در مسیر خود کار‌های بسیار بزرگ‌تری انجام می‌دهد. اینها را باید در طول تاریخ دید! اصلا این دو پل تاریخی که آن زمان روی زاینده‌رود بستند، یکی از کارآیی‌هایش این است که مردم بیایند و از روی آن رد شوند. کار اصلی‌اش این است که به عنوان یک سد، میزان آب را جوری کنترل کند که میزان رطوبتی که در خاک اصفهان پراکنده می‌شود از یک مقداری کمتر نشود.

نام:
ایمیل:
* نظر: