کد خبر: ۸۵۰۳
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۲:۰۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
یکی از ویژگی‌های متأخر دوره مدرن تغییر و تحول در جایگاه زن بوده است. بر اساس آموزه‌های مأخوذ از الهیات توراتی (مبتنی بر عهد عتیق تحریف شده) و اندیشه‌های آبای کلیسا و نیز سنت‌های فلسفی به‌جای‌مانده از یونان و روم باستان، زن موجودی درجه ۲ در نسبت با مرد تعریف می‌شد.

یکی از ویژگی‌های متأخر دوره مدرن تغییر و تحول در جایگاه زن بوده است. بر اساس آموزه‌های مأخوذ از الهیات توراتی (مبتنی بر عهد عتیق تحریف شده) و اندیشه‌های آبای کلیسا و نیز سنت‌های فلسفی به‌جای‌مانده از یونان و روم باستان، زن موجودی درجه ۲ در نسبت با مرد تعریف می‌شد. جالب اینجاست که وقوع نوسازی در غرب هم باعث تغییر این نگاه به زن در غرب نشد و تا حدود سال‌های پایانی قرن نوزدهم میلادی این نگاه تبعی و تحقیرآمیز تا حدی در جهان غرب نسبت به زنان وجود داشت. تا سال‌های ابتدایی قرن بیستم چه بسیار زنانی بودند که حق تحصیل دانشگاهی در کشور‌های اروپای غربی را نداشتند و این تنها یک نمونه از این نگاه جنس دوم به زن در غرب است. اتفاقاً مهم‌ترین تحولی که در حوزه فرهنگ عمومی در اثر مدرنیته رخ داد نه‌تن‌ها جایگاه زنان را اعتلا نبخشید، بلکه به نحوی تنزل به شمار می‌آمد. با کم‌رنگ و برداشته شدن قیود اخلاقی در غرب مدرن، غریزه جنسی بشر غربی به سمت طغیان حرکت کرد و در تمدن غرب، زن به عنوان مهم‌ترین ابزار شهوترانی تلقی شد. با گسترش صنایع فرهنگی و ابزار‌های هنری و تبلیغاتی، نگاه به زن به عنوان یک کالای جنسی بیش‌ازپیش برجسته شد و در چارچوب نظام سرمایه‌داری، زن به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین ابزار‌های تأمین منافع مادی صاحبان قدرت و ثروت تلقی و زنانگی (با تأکید بر ویژگی‌های جنسی) به بخشی از تجارت ابرسرمایه‌داران تبدیل شد.
هرچند از سال‌های پایانی قرن نوزدهم، در اعتراض به نگاه تحقیرآمیز غرب مدرن به زنان، جنبش‌های اعتراضی و برابری‌خواهانه‌ای، چون «فمینیسم» ظهور و بروز یافت و تا قرن بعد توانست در لایه‌هایی از جامعه نخبگانی رسوخ یابد، اما با گذشت بیش از یک قرن باید به این جنبش به دیده تردید نگاه کرد، چرا که نتیجه فعالیت‌های آن صرفاً یا تلاش برای نفی جنسیت زن و کرامت ذاتی و ارزش وجودی آن بوده یا اینکه زنان را هرچه بیشتر به عنوان کالا و ابزاری برای سودای شهوترانی بی‌حد و مرز مردان غربی تبدیل کرده است. برای روشن شدن این موضوع کافی است به این نکته توجه کرد که میزان و حجم نگاه ابزارگرایانه جنسی به زن قبل از ظهور فمینیسم در چه حد بوده و اکنون به چه میزان رسیده است؟ آیا در جوامع غربی با این‌همه تلاش‌های به‌اصطلاح برابری‌خواهانه، جایگاه زنان در جامعه بدون توجه به جذابیت‌های جنسی آنان ارتقا یافته یا آنکه باز هم زنان تا حد زیادی و بلکه بیشتر از گذشته به‌مثابه ابزاری در جهت تأمین مطامع مردان شهوتران مورد توجه قرار می‌گیرند. هرچند در کشور‌های غربی تعدادی از زنان فرصت قرار گرفتن در جایگاه‌های سیاسی و مدیریتی را دارند، اما وقتی مشاهده می‌شود که تعداد خیلی بیشتری از زنان در همین کشور‌ها به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم بر اساس ویژگی‌ها و جذابیت‌های جنسی‌شان مورد بهره‌برداری صنایع و کسب‌وکار‌ها قرار می‌گیرند، باید پرسید کدام زن واقعیت غرب را نشان می‌دهد؟
مشکل اصلی در جریاناتی، چون فمینیسم این است که به دلیل بنیان‌های مادی و غلط جایگاه زن و مرد در آفرینش، کرامت ذاتی هر کدام را درک نمی‌کند و ناخودآگاه اصالت و ارزشمندی را بر «مرد» بودن بشر قرار می‌دهد و اعتلای زن را در گرو یافتن جایگاهی برابر مردان می‌داند. چنین مکاتبی در واقع یک زن نمونه و الگو را «زنی شبیه مردان» می‌دانند و نقطه کمال و اوج زنان را «مرد شدن» می‌دانند.
این در حالی است که اسلام، هیچ‌کدام از زن و مرد را بر دیگری برتری نداده و تعالی هر یک را در مسیری مبتنی بر آفرینش و خصائص خودش و رسیدن به قله کمال انسانی که همان رسیدن به معرفت‌الله و بنده خدا شدن است می‌داند. انقلاب اسلامی بر اساس نگاه مبتنی بر آموزه‌های انسان‌شناختی وحیانی، نه نگاه مردسالارانه سنت‌های تحریف‌شده باستانی و نه رویکرد شهوت‌آلود جهان مدرن به زن را نمی‌پذیرد و نگرشی خاص و تعالی‌بخش به بشر و به‌طور ویژه زن را تجویز کرده است. در مکتب انقلاب اسلامی، زن ابزاری برای شهوت‌رانی و کاسبی مردان هرزه نیست و غریزه جنسی هم برای مرد و هم برای زن امری مقدس، آرمانی، هدف‌دار و در چارچوب قیود شرعی و اخلاقی مشخص است. در این نگرش «مرد» بودن اصالت ندارد که زنی که به هر دلیل بیش از باقی زنان در رفتار و شغل و... به مردان شبیه شده، نمونه و الگوی سایر زنان باشد. بزرگ‌ترین تحولی که انقلاب اسلامی در حوزه زنان ایجاد کرد، در نگرش بنیادین و مفهومی به «زن» است. در این تحول مفهومی، جایگاه اصیل و مبتنی بر نظام آفرینش و سنت‌های الهی برای زن و مرد تبیین شده و حقوق و تکالیف هرکدام بر این اساس تعریف شده است. زنِ تبیین شده در مکتب انقلاب اسلامی در تعارض با خانواده نیست و بلکه نقطه کانونی آن است. این زن با تأسی به حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) از نقش‌آفرینی اجتماعی و سیاسی غافل نیست و جایگاه والای مادری را انزوا نمی‌پندارد. چنین زنی در عین حفظ حجاب خود، بزرگ‌ترین کرسی‌های افتخار جهانی در حوزه علم، فرهنگ، هنر و ورزش را کسب می‌کند و می‌داند که جلب‌توجه آلوده به جذابیت‌های جنسی، زیبنده زن مسلمان ایرانی نیست. شاید تعداد کرسی‌های مدیریتی زنان فلان کشور اروپایی بیشتر باشد که البته این هم به بهای نابودی هویت و کرامت هزاران زن دیگر در همان جوامع محقق شده است، اما افتخار زن مسلمان ایرانی این است که زن ایرانی را در دنیا با افتخارات علمی، فرهنگی و ورزشی‌اش در عین حفظ حیا و پاکدامنی می‌شناسند و از مطامع تجاری و اقتصادی که نگاه ابزاری به زن دارد در ایران چندان خبری نیست. روشن است که نمی‌توان گفت هیچ نقطه ضعفی در سبک زندگی و فرهنگ عمومی کشورمان نداریم، اما با افتخار می‌توان ادعا کرد در ایران اسلامی، زمینه برای تعالی توأم مادی و معنوی زن فراهم است و همچون غرب، پیشرفت برخی زنان در جایگاه‌های مدیریتی در گرو پسرفت معنوی آنان و نیز از بین رفتن کرامت ذاتی هزاران زن دیگر نیست.
نام:
ایمیل:
* نظر: