وقتی، از یکی از اعضای تیم مذاکره هستهای پرسیدند: روزگاری نه چندان دور، منتقد برجام بودید حال چگونه یک طرف میز مذاکره نشسته اید؟ و او پاسخ داد: پیشتر منتقد و
آفتاب یزد - رضا بردستانی:
وقتی، از یکی از اعضای تیم مذاکره هستهای پرسیدند: روزگاری نه چندان دور،
منتقد برجام بودید حال چگونه یک طرف میز مذاکره نشسته اید؟ و او پاسخ داد:
پیشتر منتقد و فعال سیاسی بودیم و حال کارگزار نظام و این یعنی باید
بر اساس آنچه نظام مصلحت میبیند گام برداریم. همین طور است سخنانی که وزیر
ارتباطات گفته است؛ روزگاری فکر میکردیم برخی معضلات راهحلهای سادهای
دارد اما وقتی بر مسند وزارت نشستیم تازه متوجه شدیم کار وزیر دولت روحانی
چندان ساده و آسان نیز نبوده است. در فقرهی شعارهای تبلیغاتی، ماهها
پس از انتخابات وقتی از یکی از نامزدهای انتخابات پرسیده بودند؛ چطور گفته
بودید مشکل بورس سه روزه قابل حل است... گفته بود: حالا که رئیس جمهور
نشدم! در موضوع اشتغال نیز به همین گونه است؛ برخی که مدعی ایجاد هر
شغل با فقط یک میلیون تومان بودند پس از نشستن بر کرسی وزارت خیلی ساده و
صریح گفتند مشکل بیکاری که فقط مربوط به وزارت کار نیست! و یا بحثهای دراز
دامنی که در بارهی لجام گسیختگی قیمت خودرو میشد یا نوسانات عجیب و غریب
بازار ارز و طلا و از همه مهمتر بورس! > یک دست شدگی قدرت یا هماهنگی «مجلس و دولت»؟! سیدامیرحسین
قاضی زادهی هاشمی که اینک معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید است، هم از
مملکت هزار فامیل گفت هم از یک دست شدگی قدرت و هم از حل سه روزهی مشکلات
بورس اما کشتی طوفان زدهی سهم خواهیِ او که در ساحل امن بنیاد شهید آرام
گرفت به یکباره هم بورس فراموش شد هم هزارفامیل بودن مملکت و ایضاً یکدست
شدگی قدرت. برخی که فعال سیاسی مینامندشان در تعریف یکدست شدگی قدرت به
صراحت گفته اند: این که برخی خیال میکنند یک دست شدگی قدرت یعنی همهی
مظاهر قدرت در دست یک جناح و تفکر خاص، از بیخ و بن دچار اشتباه شدهاند
زیرا؛ یکدستشدگی قدرت یعنی گردش شعارهایی مشخص در میان عدهای خاص که
فاصلهای کهکشانی با واقعیتهای جامعه دارند. به تعبیر عدهای دیگر،
یکدست شدگی قدرت نه تنها بوی وحدت و هم افزایی هم رایی نمیدهد که خود
زمینه ساز تشتت و مشکلاتی است که تفرقه به اصطلاح عوام «انگشتِ کوچک ماجرا
نیز نیست». از نگاه عدهای دیگر؛ فهم یکدست شدگی قدرت در جوامع جهان سوم، جامعه ناخودآگاه در برابر این یکدست شدگی واکنش منفی نشان خواهد داد. ورای این دیدگاهها و تئوری ها، در جامعهای که شعار جمهوریت سرداده میشود یکدست شدگیِ قدرت یا شوخی است یا رویایی تلخ. > مردم تفاوت شعار و واقعیت را میدانندمثالهایی
که در ابتدای این یادداشت زده شد نه به این منظور که انگشت اتهام به سوی
کسی دراز کنیم که آن کردی که نگفتی یا آن نکردی که گفتی (!) چرا؟! چون باور
داریم مردم آن قدر فهمیده و باهوش هستند که بین شعار و واقعیت تمییز قائل
شوند یعنی وقتی رئیس جمهورِ احتمالی از حل سه روزهی بورس میگوید؛ یا آن
یکی که از ساخت چهارمیلیون مسکن دم میزند و دیگری که تورم را مهارشده تلقی
میکند؛ نه تنها جامعهی نخبگانی میداند اینها شعار و وعده است برای
تهییج افکار عمومی تا در انتخابات، بین برنده و بازنده فاصله ایجاد شود که
مردم نیز به خوبی میدانند اینها یک مشت شعار است برای گرم کردن تنور
انتخابات و فردای انتخابات اساساً این گونه ادعاهای عجیب و غریب نه کارایی
دارد نه محلی از اعتنا. در همین فقرهی صحبتهایی که خط فقر را از ۱۰
میلیون تومان به ۴ یا ۵ میلیون تومان تقلیل داده بود میتوان رگههایی از
تفاوت شعار و واقعیت را بدون این که در چنبرهی قضاوت مردم گرفتار آید دید
بدان معنا که؛ خط فقر با ادعای این و آن مسئول کاهش و افزایش پیدا نخواهد
کرد کما این که دیدیم با توپ و تشر و فرمان و ابلاغیه و فلان و بهمان، نه
تورم پایین آمد نه قیمتها سر سازگاری نشان دادند. > بورس وصف الحال دولت است نه مردمهمهی
آن چه تا بدین جا نوشته شد را مقدمهای برای چند سطر اصل ماجرا فرض کنیم و
ادامه دهیم: عدد بسیار بزرگی از کسانی که هیچ سررشته و اطلاع و آگاهیای
از بورس نداشته و صرفاً به دلیل برخی تهییجهای مسئولیت ناشناسانه راهی
بازار اوراق بهادار شدهاند و اینک جامهی شکست و زیان و غبن بر دوش گرفته
اند، هر روز در گوشه و کنار این مملکت در حال بالا و پایین شدن است، عدد
بسیار بزرگی که خود سرمایهای عظیم برای قرار گرفتن در کنار دولت هستند. این
که یک روز بورس سبزپوش است و ۴ روز قرمز پوش، این که چند ده هزار ریزش
دارد و چند هزار افزایش، برای مردم سرمایه از کف داده اصلاً مهم نیست، مهم
نیست چون در نهایت خواهند شنید بورس است؛ نوعی بازی که برد و باخت دارد اما
برای دولت، این مسئله به قیمت اعتبار تمام خواهد شد. باید گفت نه اعتماد
از کف رفته، یکشبه بازمیگردد نه اعتمادسازی به این سادگیها است، اعتماد
صرفاً در سایهی عمل به وعدهها ی دور و نزدیک شکل خواهد گرفت. معنای
این سخن آن است که دولت در همین فقرهی حذف و عدم حذف ارز ترجیحی، به صراحت
دارد غیرمسئولانه رفتار میکند به این معنا که؛ از یک سو هوارش از
بالارفتن قیمتها به آسمان بلند شده و از سویی دیگر چشم در چشم نمایندگان
مردم در مجلس میگوید: ۱۴۰۱ از ارز ترجیحی خبری نیست. در شبکههای
مجازی دیدیم و خواندیم که برخی معتقدند همانطور که ارز ۴۲۰۰تومانی دو
بازنده داشت (مردم و اسحاق جهانگیری) حذف ارز ۴۲۰۰تومانی نیز دو بازنده
دارد؛ مردم و مسعود میرکاظمی! در این میانه اما سرازیر شدن «بهمن عظیم»
فورانِ قیمتها به قدری سهمناک و سریع خواهد بود که حتی اگر مردم هم
نخواهند اعتراض کنند قطعاً صدای دولت و مجلس به آسمان بلند خواهد شد چرا؟
چون یکی از عائله مندترینها نه مردم به تنهایی که خودِ دولت است. > یکدست شدگی ممکن نیست هماهنگ شویدسخن
کوتاه کنیم و برسیم به اصلِ موضوع؛ این که چه کسی وزیر شد و چرا، این که
وزیر چه کسانی را به کار گمارد و چرا؛ این که فلان مصوبه چگونه تصویب شد و
آن لایحه چگونه سر از مجلس درآورد را به کنار خواهیم گذاشت که از میانهی
دعواهای حیدری - نعمتی، چیزی عاید مردم نخواهد شد اما چه خوب است که در
اتخاذ تصمیمات حتی «بد»، مجلس و دولت هماهنگ باشند که این ناهماهنگی و چند
گونه یک ماجرا را روایت کردن، بیشتر از اصلِ تورم و گرانیهایی که از آن
گریزی نیست، فاجعه به بار خواهد آورد.