کد خبر: ۸۲۸۱
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۴۰۰ - ۰۱:۲۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
با بيژن بيرنگ چندبار تلفني مصاحبه كرده‌ام، هنرمندي است كه چند ويژگي شخصيتي از او در ذهن ماندگار مي‌شود، بي‌ريا و يكرنگ است و نسبت اين صفت با نام خانوادگي‌اش جالب است. متواضع است، چندباري كه براي مصاحبه تماس گرفتم ابداً كوچك‌ترين ردي از خودبزرگ‌بيني در گپ و گفت با او حس نكرده‌ام. به خبرنگاري كه او را نديده و نمي‌شناخت اعتماد كرد و اين ويژگي قطعاً از خوش‌بيني او به آدم‌ها ناشي مي‌شود.

با بيژن بيرنگ چندبار تلفني مصاحبه كرده‌ام، هنرمندي است كه چند ويژگي شخصيتي از او در ذهن ماندگار مي‌شود، بي‌ريا و يكرنگ است و نسبت اين صفت با نام خانوادگي‌اش جالب است. متواضع است، چندباري كه براي مصاحبه تماس گرفتم ابداً كوچك‌ترين ردي از خودبزرگ‌بيني در گپ و گفت با او حس نكرده‌ام. به خبرنگاري كه او را نديده و نمي‌شناخت اعتماد كرد و اين ويژگي قطعاً از خوش‌بيني او به آدم‌ها ناشي مي‌شود. در گفت‌وگو به شدت صميمي و دوستانه رفتار مي‌كند و همه اينها اگر در وجود هر آدمي باشد، انرژي مثبتش را نمي‌شود حس نكرد و اين از سبز بودن روح كارگردان خانه سبز حكايت دارد. بيرنگ در چند مصاحبه‌اي كه با او داشتم از تلخي سريال‌هاي صداوسيما گلايه داشت و معتقد بود زندگي عادي به قدر كافي تلخي دارد و هنرمند بايد از اين تلخي كم كند نه اينكه بر آن بيفزايد. معتقد بود فيلم و سينما بايد حال آدم‌ها را خوب كند نه اينكه حال آنها را بگيرد. حرف‌هاي تازه بيژن بيرنگ كه در قالب يك ويدئو در فضاي مجازي پخش شد، ذهن مرا درباره او ذره‌اي تغيير نداد. آدم‌ها هميشه ممكن است حس و حال يكساني نداشته باشند. از سياق حرف‌هاي كارگردان خانه سبز معلوم است كه عده‌اي او را به خاطر ساخت سريال‌هايش در نزديك به سه دهه پيش متهم به ماله‌كشي براي وضع موجود كرده‌اند! اين ديگر خيلي غيرمنصفانه است، مثلاً فكر كنيد سريالي مثل دنياي شيرين دريا كه حكايت‌هايي از زندگي خانواده‌اي شمالي را ترسيم مي‌كرد، با چه خط‌كش و متر و معياري مي‌تواند توجيه‌گر معضلات قلمداد شود. آيا غير از اين است كه اميد عنصر و جوهر اصلي هنر است و بدون آن هنر شكل نمي‌گيرد؟ اگر قرار باشد هنرمند همان مصائب و رنج‌ها و دردهاي جامعه را به شكلي دردناك‌تر و رنج‌آورتر و صعب‌انگيزتر جلوي چشم مخاطب قرار دهد، واقعاً كار بزرگي صورت داده؟ مثلاً درباره آلودگي هواي تهران اگر يك نقاش در آثارش به عنوان يك تذكر از زيبايي‌هاي يك شهر پاك كه مي‌تواند تصويري آرماني باشد، روي بوم نقش بزند و به شكلي كنايه‌وار مخاطب را به ياد آنچه بايد باشد، بيندازد، به رسالت خود بهتر عمل كرده يا وقتي كه در يك شهر خسته و دلزده از آلودگي تابلوهايي كريه‌تر از آنچه هست، ترسيم كند؟ اساساً گوشزد كردن و اشاره كردن به زيبايي‌ها و خوبي‌ها به نوعي در خودش اعتراض به وضعيت حاضر و مطالبه شرايط مطلوب را هم دارد.
آيا نشان دادن اخلاق خوب و غلبه دادن خوبي‌ها در يك اثر هنري جامعه را به سمت خير رهنمون مي‌كند يا ضريب دادن به بدي‌ها و بداخلاقي‌ها؟ معتقدم اتفاقاً كاري كه بيژن بيرنگ در آثارش مي‌كرد، دقيقاً همان رسالتي بود كه يك هنرمند موظف به انجام آن است و قطعاً نام آن ماله‌كشي نيست، فكرش را بكنيد، همه هنرمندان يك سرزمين تصميم بگيرند در اعتراض به برخي ناملايمات به زشتي‌هاي جامعه ضريب داده و زيبايي‌ها را به كل نديد بگيرند، واقعاً بر سر چنين جامعه‌اي چه خواهد رفت و سؤال اساسي‌تر اين است كه آيا مطالبه جامعه از هنرمندان اين است كه مشكلات آنها را به شكلي خام با خشونت و بي‌رحمي غليظ‌تر از آنچه هست در معرض ديد بگذارند؟ زندگي آدم‌ها مخلوطي از غم و شادي، شكست و موفقيت، عشق و نفرت و در يك معنا سياهي و سفيدي است و اين نسبت مي‌تواند در آدم‌ها كم يا زياد باشد و هنرمند به همان نسبت كه در بازنمايي زندگي آدم‌ها تن به افراط و تفريط مي‌دهد، اثرش را از هنر بي‌بهره مي‌كند. آقاي بيرنگ شما اشتباه نكرديد و كارتان را درست انجام داديد، اجازه ندهيد عده‌اي خوبي‌هاي شما را به جاي بدي بهتان قالب كنند، جامعه در هيچ شرايطي نبايد اميد خود را از دست بدهد. هميشه سبز بمانيد.
نام:
ایمیل:
* نظر: