کد خبر: ۷۶۰۳
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۱:۳۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
«مهارت» کلمه ای که همواره به اشتغال گره خورده و هر زمان صحبت از کمبود شغل به میان می آید، مسوولان از نبود انسانهای متخصص در کشور سخن می گویند؛ در جلسات خصوصی و نیمه خصوصی مسوولان صحبت از این است که برای چه کسانی شغل ایجاد کنیم برای کسانی که بدون هیچ مهارت و حتی تخصصی از دانشگاه فارغ التحصیل شده اند و تنها دارایی معنوی آنها مدرک دانشگاهی است؟

سهیلا طائی
روزنامه نگار و کارشناس ارشد مدیریت شهری

«مهارت» کلمه ای که همواره به اشتغال گره خورده و هر زمان صحبت از کمبود شغل به میان می آید، مسوولان از نبود انسانهای متخصص در کشور سخن می گویند؛ در جلسات خصوصی و نیمه خصوصی مسوولان صحبت از این است که برای چه کسانی شغل ایجاد کنیم برای کسانی که بدون هیچ مهارت و حتی تخصصی از دانشگاه فارغ التحصیل شده اند و تنها دارایی معنوی آنها مدرک دانشگاهی است؟ در نقطه مقابل جوانان جویای کار هم معتقدند که دانشگاه 4 سال و بلکه بیشتر از عمر آنها را تلف کرده، مبالغ هنگفتی هزینه روی دستشان گذاشته و در نهایت مدرکی به آنها داده است که باید بگذارند در کوزه و آبش را بخورند! اما چرا مسوولانی که مهارت را حلقه‌های مفقود زنجیره تولید و اشتغال می دانند از ابتدای کودکی برای فردای جوانان و سرمایه های کشور برنامه ریزی نمی کنند؟ چرا مدارس ما میرزا بنویس تربیت می کند؟ چرا مدارس متنوع هنری، تجاری و صنعتی در کشور وجود ندارد؟ چگونه است که از این سیستم انتظار دارید نیروی کار ماهر پرورش داده و به بازار کار کشور تحویل دهد؟ متاسفانه سیستم آموزشی کشور ما باعث ایجاد دوقطبی نخبه و پخمه شده است. نخبگان که عمدتا رتبه های برتر کنکور هستند برای ادامه تحصیل کشورهای صنعتی و پیشرفته را بر می گزینند و معمولا برای همیشه کشور را از نبوغ و استعداد خود محروم می کنند. می مانند بخش دوم که یا برای فرار از سربازی و یا مهیا نبودن شرایط ازدواج با هر ضرب و زوری شده وارد دانشگاه می شوند، شهریه پرداخت می کنند و هر ترم 6 ماه از عمر خود را بیهوده می گذرانند تا تحصیلاتشان به پایان برسد و پس از آنکه مدرک خود را دریافت می کنند تازه آغاز بدبختی است. چرا که امیدوارند با استفاده از مدرک تحصیلی که در دست دارند یک شغل پشت میز نشینی شسته رفته پیدا کنند؛ اما امان از دل غافل که چنین شرایطی نه تنها برای آنها بلکه برای کسانی که بسیار بیشتر راه دانشگاه تا منزل را پیموده و مدرک دکتری دارند نیز مهیا نیست. اینجاست که آنها تن به شغلهای خدماتی نمی دهند و سیستم هم آنها را برای شغلهای اداری بر نمی گزیند و ما می مانیم و معضل بیکاری و آمار ساختگی از ایجاد اشتغال و آمار روز افزون شغلعای کاذب. حال باید از متولیان امر پرسید چه شد که جوانان از شغل اجدادی خود مانند کشاورزی، کفاشی، نقاشی، بنایی، حجره داری و ... بریدند؟ چه شد که دانشگاه آزاد برای پر کردن جیب خود کاری کرد تا خانواده ها حتی اگر نان شب نداشته باشند، فرزندان خود را راهی دانشگاه کنند؟
هر چه که بود گذشت ؛ اما حالا که به این اشتباه پی بردیم و می دانیم که آموزش نیروی متخصص و ماهر بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز کشور است چه کردیم؟
پاسخ روشن است؛ هیچ.
به نظر می رسد جامعه و در راس آن سیستم آموزش و پرورش باید اعتبار شغلهای صنعتی و خدماتی همچون آهنگری، گچ کاری، لوله کشی و ... را به جامعه بازگرداند، به لحاظ فرهنگی باید این فهم ایجاد شود که جامعه به همه انسانها در همه ردیفهای شغلی نیازمند است و هر کس بتواند خدمتی برای کشور و جامعه خود انجام دهد انسان مفید و قابل احترامی است، باید مهارت را با تکنولوژی روز آمیخته و نیروی کار ماهر و آشنا به علم روز تربیت کند، باید درآمد متناسب با وضعیت اقتصادی کشور برای این قشر در نظر بگیرد و همچنین باید شرایط آموزش را به حدی متنوع کند که دانش آموز با ازمودن مهارتهای مختلف به این نتیجه برسد که می خواهد در آینده چه کاری انجام دهد. و اینجاست که می توان امیدوار بود روزی برسد که مسوولان بگویند تولید و اشتغال بهبود پیدا کرده و ما این شرایط عالی را مدیون جوانان ماهر خود هستیم.

نام:
ایمیل:
* نظر: