دوران تبلیغات انتخابات، موسم پاسخگویی نامزدها است، نه پرسشگری آنها! برخی از نامزدهای حاضر در عرصه، گویی به عمد، خود را نسبت به این اصل بدیهی و البته مهم به تغافل زدهاند؛ در این باره گفتنیهایی است.
1- هم با منطق سیاسی و هم طبق ملزومات مردم سالاری، نامزدهای تصدی پست ریاست جمهوری باید در دوران تبلیغات انتخابات، لااقل بیش از سایر اوقات، پاسخگوی سوالات مردم و کارشناسان باشند. اما شوربختانه باید نوشت آن چه از اظهارنظرها، همایشها و توئیتهای برخی از نامزدهای حاضر در انتخابات کنونی بر می آید، طرح پرسشهای متعدد، به جای پاسخ گویی است؛ آن هم پرسش های نازل و حاشیهای که حواس و ذهنها را از موضوعات اصلی پرت میکند. بسیار سخت است بپذیریم اتخاذ چنین رویکردی، بدون حساب و کتاب قبلی باشد، چه این شیوه با هیجانی کردن بیش از حد فضای انتخابات، فرصت انتخاب آگاهانه را سلب میکند و دنبال کنندگان این رویکرد خواهان همین سلبِ انتخاب آگاهانه هستند. اوج این مشیِ ناصواب در سه مناظره انتخاباتی پرپیدا بود. هیجانی کردن فضای انتخابات، تنها دلیل نامزدهای پرسشگر برای طرح پرسش های متعدد و حاشیه ای شان نیست.
2- عملکرد گذشته، برنامه های آتی و افراد همراهی کننده برای اجرای برنامهها، سه موضوع مهمی است که نامزدهای انتخاباتی باید نسبت به آن پاسخگویی حداکثری داشته باشند. هرچه این سه مقوله تهی تر باشد، نامزد انتخابات بیشتر به جای پاسخگویی به طرح پرسش رو می آورد؛ برعکس، هرچه نامزد حاضر در عرصه عملکرد مطلوب تر، برنامه های کارشناسی شده تر و همراهان مجرب تر و متعهدتری داشته باشد، با سربلندی، به تفصیل و بدون پیچیدگی به سوالات کارشناسان و مطالبات مردم پاسخ گویی می کند و با طرح پرسشهای نابجا به حواشی نمیپردازد. پاسخ به سوالات، ابتدا به ساکن موضوع پیچیدهای نیست، چرا که هم مطالبات مردم مشخص است و هم پرسش های کارشناسان از نامزدها برای برآوردن مطالبات مردم معین است. تنها دلیلی که می تواند این موضوع ساده را پیچیده و هیجانی کند، همان دست خالی نامزدها است.
3- اگرچه پاسخگویی در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری برای همه نامزدها لازم است، اما برای نامزدهایی که مدتها سمتهای اجرایی داشتهاند، لازم تر است. از طرفی، مسئله عمده این روزهای جامعه ایرانی، اقتصاد و معیشت است: آنهایی که مدتها سمتهای مهم اقتصادی داشتهاند باید نسبت به وضعیت موجود، عملکرد گذشته شان که منجر به پدید آمدن وضعیت فعلی شده، برنامههایی که دارند اما در سمتهای گذشته شان اجرایی نکرده اند و دلیل مدتها اجرایی نکردن برنامههایی که اکنون ادعا میکنند راهکار برون رفت از وضعیت فعلی است، پاسخهای بیشتر و قانع کننده تری ارائه کنند. باز هم شوربختانه باید نوشت که از قضا همانهایی که مدتها سمتهای اقتصادی داشتهاند، به جای پاسخگویی پیرامون وضعیت بد اقتصادی موجود، از سایر نامزدها پرسشگرتر هستند!
4- پرسشگری و مطالبهگری، کارویژه مردم به عنوان صاحبان اصلی قدرت است. وقتی نامزد تصدی پست ریاست جمهوری، به غلط بازیگر این کارویژه شود، یک ملاک مهم به دست میدهد: چنین نامزدی درصورت تصدی مسئولیت مهم ریاست جمهوری، باز هم به جای پاسخگویی به پرسش گری رو خواهد آورد. آنجا که رئیس جمهور باید نسبت به نحوه مدیریت و نتایج به بار آمده از عملکردش به مردم پاسخگو باشد، با طرح پرسش هایی یا فرافکنی می کند و یا سوءتدبیر خود را به زمین و زمان حواله خواهد داد. چنین اوضاعی در تاریخ ریاست جمهوری ایران مسبوق به سابقه هم است.
5- پس از انتخابات دیر است؛ ملاک «پاسخگویی، نه پرسشگری» از هم اکنون و در همین دوران تبلیغات، به سادگی در منطوق و مفهوم اظهارات حقیقی و مجازی نامزدهای ریاست جمهوری قابل رصد است؛ آن گاه میتوان از رخ دادِ تالی فاسد بر سر کار آمدن یک رئیس جمهوری مدام پرسش گر، و نه پاسخگو، جلوگیری کرد.