پذیرفتن اینکه هرکس برای خود عقیدهای دارد و باید به آن احترام گذاشت هرچند یک تئوری بدیهی و پرکاربرد در بین گفتوگوهای حتی محاوره باشد اما به واقع حتی چنین امر به ظاهر ساده و پذیرفته شده در منش و کنش جمعی کمتر نهادینه شده است.
این موضوع در رخدادهای ویژه مانند انتخابات بروز بیشتری پیدا می کند. به بیان دیگر زمانی که پای انتخاب و کنشی وسط میآید پذیرش عقاید دیگری در اوج اختلاف نظر سخت میشود. رای دهندگان به رای ندهنگان و بالعکس و یا طرفداران یک نامزد به طرفداران نامزد دیگر نه با رویه پذیرش تفاوت، که در بهترین حالت طرف مقابل خود را متهم به نادانی در تحلیل وضعیت میکنند. اما بروز دیگر آن وجهی از خشونت کلامی و دل آزردگی از یکدیگر را نیز در برمیگیرد. در حالی که بی تردید یکی از وجوه رسیدن به جامعه مدنی و دموکراسی رسیدن به پذیرش اندیشه و عقاید مخالف است. چنانچه قرار بود مشی اصلاحطلبی پس از دوم خرداد سال ۷۶ نیز بر تمرین همین امور برای رسیدن به جامعه مدنی و دموکراسی استوار شود. شعار«زنده باد مخالف من»موید همین مسئله بود که البته در عمل راه بسیاری برای رسیدن به آن داریم.
در نهایت اما هرچند که فرهنگ بداخلاقی و اتهام زنی از دوران ریاست جمهوری قبلی به اوج رسید تا در مقابل گفتوگوی احترامآمیز در فرهنگ زیستی پس از سال ۷۶ در بطن جامعه رسوخ کند اما باید درنظر داشت که حتی برای داشتن اقتصادی شکوفا نیز نیازمند سیاستورزی اخلاق مدارانه مبتنی بر پذیرش عقاید مخالف هستیم.
این تحمل پذیرش در حالت ایده آل نه تنها باید نمود بیرونی داشته باشد که ذهن و روان هر کدام از ما باید تهی از هر گونه خشم و سرکوبی به نظر مخالف خود لبخند بزند. این منش می تواند گفتوگوها رو نیز از حالت پافشاری بر آنچه که به آن رسیدهایم به سمت استدلال محوری و قبول منطق برتر سوق دهد. موضوعی که اگر چه با سایر متغیرها مانند زیست اقتصادی ایمن نیز در ارتباط است اما به واقع اپیدمی خشونت پرهیز از مسامحه در طبقه غیر فقیر اقتصادی نیز دیده می شود. بنابراین تغییر مسیر در این رویکرد هرچند زمانبر اما شدنی است.
به نظر میرسد برای رسیدن پختگی سیاسی و دموکراسی چارهای نداشته باشیم جز تحمل درد برای ترک عادت جمعی مان، یعنی دگماتیسم فکری مبتنی بر همه چیز دانی و احمق پنداری دیگران. شاید بهتر باشد بعد از انتخابات روز جمعه، فارغ از هر نتیجهای در کنار یکدیگر راه سخت همزیستی مسالمتآمیز توام با احترام را دوباره تمرین کنیم. تمرینی که قطعا مسیر مطالبه گری را نیز روشنتر خواهد کرد.