کد خبر: ۶۵۴۶
تاریخ انتشار: ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۸:۵۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
کشف هرمنوتیک مالی سیدمصطفی هاشمی‌طبا نوعا در علوم انسانی به‌طور بسیار خلاصه، موجز و غیردقیق اصطلاح «هرمنوتیک» به معنای تفسیر و تعبیر برای دستیابی به معناست؛





یعنی اگر جمله یا کلامی معنای روشن، صریح و غیرقابل بحث برای درک یکسان افراد نداشته باشد، به کمک علم هرمنوتیک معنا یا معانی آن روشن می‌شود و می‌توان کلمه تأویل یا تفسیر را معادل آن دانست. البته رابطه نزدیکی یا دوری تأویل یا تفسیر خود جای بحث دارد؛ به‌خصوص در امر تفسیر قرآن که گاه از آن به تأویل یاد می‌شود و البته به‌نظر علمای اسلامی تفسیر ممکن است اما تأویل قرآن- شاید به معنی تفسیر به رأی- حرام است. طبعا موضوع هرمنوتیک بیشتر در علوم انسانی کاربرد دارد و علوم ریاضی و فیزیک کمتر دچار تأویل و تفسیر می‌شوند و به‌خصوص در علم ریاضی هرمنوتیک جایی ندارد زیرا اعداد و رابطه‌های ریاضی از استحکام کافی برخوردارند. از جمله علومی که می‌توان در زمره علوم ریاضی شمرد، مسائل مالی و بده‌بستان‌های مالی و پولی است که حسب قواعد ریاضی و سیستم‌های مالی بستانکاری‌ها و بدهکاری‌ها مشخص می‌شود. گو اینکه در بستن ترازهای مالی حسابداران شیوه‌های جابه‌جایی را خوب می‌شناسند و از صورتی زیان‌ده به صورتی سودده یا برعکس، حاصل کار خود را به نمایش می‌گذارند. به‌نظر می‌رسد اینک در کشور ما همچون ساختن اتم در زیرزمین توسط دختری 16ساله یا تشخیص و بررسی کرونا از صد‌متری با چیزی شبیه در قابلمه، در علم ریاضی و محاسبات مالی علم جدید هرمنوتیک اختراع شده است و دوستان مسئول که صاحب مقام دکترا در فلسفه یعنی Ph.D هستند، در علم حسابداری و آمار با توسل به هرمنوتیک استنباط‌های جالب و متضادی از خود بروز داده‌اند. اینجا این را اضافه کنم که عنوان Ph.D یعنی دکترا در فلسفه به همه آنهایی که دکترا در زمینه‌های مختلف می‌گیرند، اطلاق می‌شود و ربطی به علم فلسفه رایج ندارد و معنی آن بیشتر این است که دارنده آن فردی محقق و پژوهشگر است، حال با مصادیق آنکه درست یا غلط عنوان‌دار شده‌اند، کاری نداریم. گفتیم که حسابداری نوعی علم ریاضی است و جای بدهکار و بستانکار محکم است و ربطی به فلسفه‌بافی ندارد اما در حال حاضر دارندگان دکترای فلسفه نوعی هرمنوتیک ابداع کرده‌اند که حاصل آن تفاوت و تضاد صددرصد است و جایی برای تعبیر، تفسیر و تأویل باقی نگذاشته‌اند. بیانات رئیس سازمان برنامه و بودجه و رئیس کل بانک مرکزی نشانه اختراع این نوع هرمنوتیک در علم حسابداری است. رئیس سازمان برنامه و بودجه می‌گوید دولت از بانک مرکزی بستانکار است و معاونش هم او را تأیید می‌کند و رئیس کل بانک مرکزی می‌گوید بانک مرکزی از دولت طلبکار است و به‌خاطر تحفظ، خیلی حرف‌ها را نمی‌گوید و البته هر دو اندیشمند فلسفه‌دان به شیوه هرمنوتیکی طلب و بدهی را تأویل یا تفسیر به رأی کرده‌اند و حاصل آن البته عیان‌شدن تشتت و تشنج در دستگاه اداری و عوض‌شدن جای قاتل و مقتول است.‌ اینکه دو عضو یک دولت واحد دو حرف کاملا متضاد بزنند، شاید در برخی موارد مصداق داشته باشد مثلا درخصوص متن برجام ممکن است کسی آن را برخلاف دیگری تأویل کند زیرا متنی مفصل است و پر از مراحل مختلف، اما اینکه جای بدهکار و بستانکار عوض شود، امری بدیع و مانند همان اختراع زیرزمینی 16ساله‌هاست. 
اگر سازمان برنامه می‌خواهد بگوید که دولت از نظر مالی قوی و توانمند است و تحریم‌ها هیچ تأثیری در قدرت دولت نداشته است، با کسری بودجه 400 هزار میلیارد تومانی بودجه 1400 چه می‌کند. حتما می‌خواهد بگوید که این کسر بودجه از محل طلب دولت از بانک مرکزی تأمین می‌شود؛ در این صورت بانک مرکزی که هدایت‌کننده نظام مالی و بانکی کشور است و در همه کشورها تأثیر درجه یک در نظام مالی دارد، با ترازنامه‌ها و حساب‌های سود و زیان خود و دیگر بانک‌ها چه کار باید بکند. حتما باید نظام حسابداری جدیدی اختراع کنند که حرف سازمان برنامه درست از آب درآید. حال اگر این دو بزرگوار دکترا نداشتند و انسان‌های نابخردی مانند این نویسنده بودند، جای تعجب نداشت اما دو فرد ظاهرا نخبه و دارای تحصیلات عالی و عضو یک دولت چگونه می‌توانند یک تضاد صددرصدی سرنوشت‌ساز را مایه تفریح و بزرگوارمنشی خود کنند و حتما این چیزی نیست جز اختراع نوع جدیدی از هرمنوتیک که به تأویل و تفسیر می‌پردازد و بی‌اساس نظریه تضاد را مطرح می‌کند و از دل دانش ریاضی و حسابداری امور شک‌برانگیز و برهم‌زننده قاعده را استخراج می‌کند. به خاطر دارم که زنده‌یاد علامه محمدتقی جعفری در جلسه‌ای مورد سؤال یکی از دانشجویان قرار گرفت و آن دانشجو که طرفدار دترمینیسم تاریخی بود، از جبر تاریخی سخن گفت و به علامه خرده گرفت. ایشان گفتند من یک کتاب 400صفحه‌ای درباره جبر و اختیار نوشته‌ام و آخر هم نفهمیدم جبر است یا اختیار؛ حال مبنای شما چیست؟ بعد هم دوستانه گفتند برادران به جای اتخاذ یک حرف و چسبیدن به آن شیوه تحقیق و علم‌آموزی را پیشه خود کنید و وجدان را قاضی بگیرید. حال بدهکار یا بستانکار بودن یک سازمان نه نیاز به جبر و اختیار دارد و نه به دترمینیسم تاریخی و کافی است عقل سلیمی آن را نگاه کند و شیوه‌های دقیق ریاضی را تعبیر و تفسیر نکند زیرا تشتت در اصول تعریف‌شده و مورد قبول یک جامعه علمی آن هم در یک دولت واحد امری کاملا خلاف حکمرانی و مدیریت جامعه است. اگر امروز بخواهیم جای بدهکار و بستانکار و قاتل و مقتول را عوض کنیم، حتما در هر قدم که برداریم، این هرزگویی‌ها به جامعه سرایت می‌کند و خوب است حداقل به مدارک دانشگاهی‌مان احترام بگذاریم و به فرمایش علامه جعفری وجدان را قاضی بگیریم.
نام:
ایمیل:
* نظر: