تروئیکای اروپا و آمریکا تنها 6 روز فرصت دارند همه تحریمهای مورد اشاره در برجام علیه ایران بویژه بخشی از تحریمهای مربوط به نقل و انتقال پول و فروش نفت را لغو کنند تا اینگونه ایران را از تصمیمش مبنی بر توقف پروتکل الحاقی منصرف کنند
تحریمهایی که قرار بود پس از برجام کنار گذاشته شود اما به دلیل کارشکنی دولت دموکرات اوباما و دولت جمهوریخواه ترامپ پابرجا باقی ماند و اینگونه عملا ایران هیچ دستاوردی از برجام کسب نکرد. حال پس از تصویب قانون قاطعانه مجلس شورای اسلامی برای متناسبسازی رفتار ایران با اقدامات خلاف توافق کشورهای غربی، این کشورها هنوز نتوانستهاند به یک تصمیم مشخص در قبال راهبرد جدید هستهای ایران برسند. از یک سو ایران اعلام کرده است تحت هیچ شرایطی تجربه ناموفق اجرای برجام را در پیشدستی اقدام اعتمادزا تکرار نمیکند و آمریکا باید با لغو تحریمها به برجام بازگردد و تنها در این صورت است که ایران نیز تمام محدودیتهای برجامی را بار دیگر لحاظ میکند و از سوی دیگر بایدن صراحتا اعلام کرده است تا زمانی که ایران محدودیتهای برجامی را تمام و کمال اجرایی نکند حاضر به لغو تحریمها آنگونه که در برجام آمده است، نیست. البته بایدن در حالی نسبت به ضربالاجل ایران بیتفاوت است که گمان میکند مانند دفعات پیشین دولت روحانی از تهدیدات خود عقبنشینی میکند و به خواسته آمریکا تن میدهد اما در این مرحله شرایط متفاوت است، چرا که مجلس اجرای اقدامات کاهش تعهدات برجامی را تبدیل به قانون کرده و صراحتا در این قانون قید کرده است که افراد مستنکف از اجرای قانون به حبس محکوم میشوند. ضمن اینکه مقامات دولت روحانی نیز خبر اجرای آن را اعلام کردند. این موضوع را هر چند تاکنون مقامات آمریکایی و اروپایی جدی نگرفتهاند اما مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بخوبی ابعاد اهمیت آن را دریافته است، چه آنکه وی 21 دی در اظهاراتی صراحتا به رئیسجمهور آمریکا هشدار داد از فرصت چند هفتهای که ایران برای آنان در نظر گرفته، استفاده کند تا پروتکل الحاقی در این کشور متوقف نشود. رافائل گروسی طی سخنرانی در همایش «رویترز نِکست» وابسته به خبرگزاری رویترز با بیان اینکه نمیداند دولت ایران تا چه حد مصوبه مجلس شورای اسلامی را اجرا خواهد کرد، گفت: «باید این موضوع را جدی بگیریم، زیرا این [مصوبه] یک قانون است و به نظر میرسد دولت هم در اجرای آن مصمم باشد. این برای من نگرانکننده است». او با اشاره به مصوبه مجلس و تصمیم دولت جمهوری اسلامی ایران برای اجرای آن، تصریح کرد: با اینکه وظیفه من نیست به [جو بایدن] رئیسجمهور منتخب آمریکا بگویم که برای احیای دیپلماسی با ایران چه کار کند اما مشخص است که ما ماههای زیادی زمان پیش روی خود نداریم. فقط چند هفته فرصت داریم. دوست ندارم که در روز بیستویکم فوریه از ایران بشنوم حضور بازرسان من در ایران کاهش خواهد یافت. این خبر بدی است، واقعا!» درباره این اقدام ایران اما باید به 7 نکته توجه داشت. 1- واکنش راهبردی به ترور اقدام مجلس شورای اسلامی در مصوب کردن قانون اقدام راهبردی ایران برای مقابله با تحریمها در واکنش به ترور شهید فخریزاده صورت گرفت. البته مجلس پیش از ترور شهید فخریزاده این طرح را آماده کرده بود اما پس از ترور، دو فوریت آن در صحن علنی مجلس مصوب شد و بلافاصله با رای قاطع نمایندگان به تصویب رسید. هر چند دولت با اتخاذ راهبرد انفعالی بیتفاوتی که خود مقامات دولتی آن را صبر استراتژیک نامگذاری کردند از طراحی واکنشهای مناسب به ترور سر باز زد اما مجلس نسبت به این مساله بیتفاوت نبود و با تصویب یک طرح راهبردی این پیام را به کشورهای غربی فرستاد که در دوره جدید ایجاد فشار علیه ایران واکنش متناسب ایران را به دنبال خواهد داشت. 2- آرایش جدید هستهای ایران و مساله زمان توقف اجرای پروتکل الحاقی در ادامه دومینوی اقدامات ایران بر اساس بندهای مصوبه مجلس است. دولت بر اساس قانون مقابله با اقدام راهبردی، طی 50 روز از اجرای این قانون مجبور شده است سطح غنیسازی اورانیوم را به 20درصد افزایش بدهد، سرعت غنیسازی را با نصب ماشینهای پیشرفته IR2M و IR6 افزایش دهد، تولید اورانیوم فلزی را آغاز کرده و راهاندازی مجدد نیروگاه اراک را در دستور کار دارد. توقف اجرای پروتکل الحاقی که اقدامی موثر در کاهش سطح نظارتهای آژانس است تکمیلکننده پازل آرایش جدید هستهای ایران است. چنین آرایشی منجر به این گزاره شده است که اهرم فشار آمریکا علیه ایران از میز آمریکا خارج شود. پیش از این آمریکا سیاست صبر را در قبال ایران پیش گرفته بود؛ سیاستی که بایدن از ترامپ به ارث برده بود و بر آن تاکید داشت. تحلیل آمریکاییها برای اتخاذ این سیاست بر این پایه استوار بوده در شرایطی که صنعت هستهای ایران در نتیجه پذیرش بیچون و چرای محدودیتهای برجامی بیخاصیت و عقیم شده و برنامه هستهای ایران علاوه بر عقیمشدگی در این سطح فریز شده، گذر زمان به ضرر ایران خواهد بود، چرا که برخلاف شرایط پیشابرجامی که گذر زمان به معنای غنیسازی بیشتر و توسعه زیرساختهای هستهای ایران بود اما در نتیجه اجرای برجام برگه زمان از دست ایران خارج شد و در اختیار کشورهای غربی قرار گرفت، برای اینکه آنها موفق شده بودند برنامه ایران را در سطحی فریز کنند که هیچگونه پیشرفتی برای ایران حاصل نشود و با گذر زمان نتیجه فشار تحریمها را بر اقتصاد ایران نظاره کنند و اینگونه ایران را برای واگذاری امتیازات بیشتر حتی در موضوعات غیرهستهای مثل مسائل منطقهای و موشکی مجاب کنند. منطق پروژه فشار حداکثری بر ایران و سیاست صبر بایدن که در اظهارات خود درباره موضوع هستهای به آن اشاره کرد در واقع همین گزاره است اما اقدام مبتکرانه ایران در تغییر آرایش هستهای ورق را برگرداند. در نتیجه بندهای قانون اقدام راهبردی مجلس و ملزم شدن دولت به اجرای آن، دولت مجبور شد بندهای برخی محدودیتهای مهم را از برنامه هستهای جدا کند و با بالا رفتن سطح و سرعت غنیسازی، زایش دوبارهای در این عرصه صورت گیرد. در چنین شرایطی و با تغییر راهبرد ایران، قرار است بازرسان آژانس که به صورت دائمی در ایران بودند، در نتیجه توقف اجرای پروتکل الحاقی از کشور بیرون رانده شوند و دکمه خاموش دوربینهای آنلاین آژانس نیز زده بشود. افزایش سرعت و سطح غنیسازی و همزمان کاهش سطح نظارتها، یعنی اینکه گذر زمان از این پس نه به ضرر ایران، بلکه به ضرر آمریکا خواهد بود. گذر زمان نهتنها وسعت بیشتر برنامه هستهای ایران را در گامهای بعدی به دنبال دارد، بلکه انبارهای ایران نسبت به گذشته مقدار بیشتری از اورانیوم غنیسازی شده را در خود جا میدهد. 3- ضربه سنگین لغو پروتکل الحاقی به بایدن لغو پروتکل الحاقی از سوی ایران ضربه سنگین دیپلماتیک به بایدن به حساب میآید، بایدن در حالی نسبت به اقدام ایران خود را بیتفاوت و خونسرد نشان میدهد که آشکارا میداند لغو پروتکل الحاقی از سوی ایران یک امتیاز منفی در کارنامه سیاست خارجی او تلقی خواهد شد. به بیان دیگر نخستین مواجهه بایدن با ایران لغو امتیازی است که کشورهای غربی از سال 84 به دنبال دستیابی به آن بودند و در نهایت پس از 10 سال مذاکره و فشار و در رایزنی با تیم مذاکرهکننده روحانی به آن دست پیدا کردند و هیچ تضمینی نیز وجود ندارد که بار دیگر ایران چنین امتیاز بزرگی را به کشورهای غربی بدهد بویژه آنکه دولت روحانی ماههای آخر عمر خود را سپری میکند. آمریکاییها در آینده متوجه میشوند دوره امتیازگیری فلهای از ایران شبیه به آنچه در برجام اتفاق افتاد، تمام شده است. 4- بازگشت به بیاعتمادی به آمریکا دولت روحانی مذاکرات هستهای و توافق برجام را بر مبنای اعتماد به آمریکا پیش برد و به اجرا گذاشت؛ سیاستی که ناکارآمدی آن طی همان ماههای اول پس از برجام مشخص شد، چرا که روحانی و تیم مذاکرهکنندهاش متوجه شدند در ازای اجرای برجام و اعمال محدودیتها، کشورهای غربی از پذیرفتن و اجرای همان امتیازات حداقلی خود در برجام سر باز زدند و حتی اقداماتی برخلاف برجام انجام دادند. کار به جایی رسید که آمریکا به صورت رسمی از برجام خارج شد اما این توافق به گونهای تنظیم شده بود که حتی در صورت خروج یکی از کشورهای 1+ 5 ایران نمیتوانست نسبت به این موضوع شکایت کند؛ چه آنکه اگر شکایتی از ایران به ثبت میرسید و وارد فرآیند پیگیری شکایت میشد، بیم آن میرفت بر اساس مکانیسم ماشه تمام تحریمها علیه ایران بازگردد. به بیان دیگر ایران امتیازات نقدی را به طرف مقابل واگذار کرد و در ازای این امتیازات، وعدههای نسیه دریافت کرد که این وعدهها در نهایت اجرایی نشد. به دلیل ضعف حقوقی تیم مذاکرهکننده، قواعد بررسی و نظارت شکایت به گونهای طراحی شده بود که ایران چه در مقام شاکی و چه در مقام متشاکی، همواره طرف مغلوب به حساب میآمد. در حال حاضر نیز هر چند تمایلاتی در دولت وجود دارد که ایران از شرط خود مبنی بر منوط کردن بازگشت به محدودیتهای کامل برجامی به لغو تحریمهای آمریکا عقب بنشیند اما پس از ضربهای که دولت روحانی در نتیجه اعتماد به آمریکا دریافت کرد، این موضع پشتوانه لازم مردمی و نهادی را ندارد. 5- دست پر ایران در فروش نفت یکی از نکات مهمی که در موضوع لغو پروتکل الحاقی باید به آن توجه داشت، دستیابی ایران به مدل مطمئن فروش و بازگشت ارز حاصل از نفت فروخته شده به داخل کشور است. طی ماههای اخیر ایران به یک فرآیند مطمئن برای فروش نفتش دست پیدا کرده است که این اتفاق سبب شده وابستگی ایران به برجام کاسته شود و ایران با اطمینان و اعتماد به نفس بالاتری نسبت به عدم اجرای تعهدات طرف مقابل واکنش نشان دهد. ایران در شرایطی قرار گرفته است که تنها لغو تمام تحریمها میتواند انگیزهای برای ایران باشد که به تمام تعهدات برجامی بازگردد، در غیر این صورت ایران به فروش نفت خود بدون برجام ادامه میدهد. 6- توپ در زمین آمریکا در ادامه مورد قبل باید به این نکته اشاره کرد که هم از جهت سیاسی و هم از جهت قانونی باز بودن دریچه تعامل و گفتوگوهای هستهای به اقدام آمریکا مرتبط است. رئیسجمهور آمریکا و مشاورانش باید تصمیم بگیرند که از اظهارات اخیر خود عقبنشینی کنند و لغو تحریمهای مورد اشاره در برجام را بپذیرند یا آنکه شاهد باشند ایران گام به گام تعهداتش نسبت به برجام را کاهش دهد. آمریکا در این مرحله باید ایفای نقش کند، چرا که این کشور بوده که از برجام خارج شده، تعهدات برجامی را به اجرا نگذاشته، با اقدامات خود موجب شده بسیاری از کشورها ریسک تعامل با ایران را نپذیرند، فشار و تهدید را علیه ایران افزایش داده و عملا طی 5 سال گذشته برخلاف مسیر تعهداتش حرکت کرده است. حال دولت جدید آمریکا آیا به این فهم میرسد که برای حفظ توافقی که سالها برای دستیابی به آن زحمت کشیده، تعهداتش را عملی کند؟ 7- ضرورت همراهی چین و روسیه با اقدامات ایران اقدام ایران برای کاهش سطح نظارت آژانس و لغو پروتکل الحاقی باید از سوی چین و روسیه مورد تایید قرار بگیرد. ایران کشوری است که تنها و بدون پشتوانه هیچ دولتی در برابر پروژه خاورمیانه بزرگ دولت اوباما و معامله قرن آمریکا در منطقه ایستاد و نقشه آمریکا برای منطقه را بهم زد. چین و روسیه میدانند بدون حضور ایران در منطقه غرب آسیا، آمریکا دامنه نفوذ و قدرتش را در منطقه حیاتی غرب آسیا افزایش میدهد و دست بالای آمریکا در منطقه به معنای کاهش قدرت چین و روسیه خواهد بود. ایران حتی نقش هدایتگر را برای چین و روسیه در منطقه ایفا کرده است، به عنوان مثال در ماجرای بحران سوریه، مسکو خود را از تحولات مربوط کنار کشیده بود و صرفا تماشاگر نقشه آمریکا در این کشور بود، مقابله ایران با آمریکا و طراحی نقشه حضور روسیه در این کشور این جسارت را به مقامات روس داد که خود را از موضع انفعالی درآورده و علیه سیاستهای آمریکا ایفای نقش کنند. چین نیز وضعیت مشابهی با روسیه دارد. بنابراین در موضوعاتی شبیه لغو پروتکل الحاقی که واکنش منطقی ایران به رفتار خلاف توافق کشورهای غربی است باید تمام و کمال و به صراحت از ایران حمایت کنند. سیاست سکوت یا ایفای نقش منفعلانه در این مرحله رفتار دوستانه تلقی نخواهد شد بویژه آنکه با توجه به سیاست اعلامی بایدن علیه روسیه و چین، این ۲ کشور بیش از پیش نیاز به همگرایی دارند.