همچون بسیاری از مسائل و رویدادهای تاریخ جمهوری اسلامی ایران، ماجرای سفر مک فارلین، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری وقت امریکا به ایران و مبادله سلاح در قبال آزادسازی گروگانهای امریکایی در لبنان، همچنان محل بحث و گفتوگو است.
گروه سیاسی/ همچون بسیاری از مسائل و رویدادهای تاریخ
جمهوری اسلامی ایران، ماجرای سفر مک فارلین، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری
وقت امریکا به ایران و مبادله سلاح در قبال آزادسازی گروگانهای امریکایی
در لبنان، همچنان محل بحث و گفتوگو است. سفر مخفیانه مک فارلین به تهران
در 1365 و در بحبوحه جنگ تحمیلی انجام شد. روز گذشته به همت انجمن اندیشه و
قلم، نشستی به صورت حضوری و مجازی در کتابخانه ملی برگزار شد. هرچند این
انجمن عنوان «بازخوانی ماجرای مک فارلین؛ آزادی گروگانها در برابر تأمین
تسلیحات» را برای این همایش انتخاب کرد، اما محسن هاشمی رفسنجانی، فرزند
آیتالله رفسنجانی فرمانده وقت جنگ، عباس سلیمی نمین، تاریخ پژوه، سردار
حسین علایی نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه، مجید تفرشی و جعفرشیرعلی نیا
هریک از زوایای مختلف، ابعاد، دلایل وقوع این رویداد و پیامد سیاسی و
نظامی آن برای ایران و امریکا را تشریح کردند.
محسن هاشمی: ماجرای مک فارلین به نفع ایران تمام شد
به
گزارش «ایران»، محسن هاشمی سفر مک فارلین به تهران را صرفاً با هدف به دست
آوردن تسلیحات مدرن برای مقابله با دشمن دانست و گفت: ایران با همان
تسلیحات توانست 80 هواپیمای دشمن را سرنگون کند. او با اشاره به اهمیت
آزادسازی گروگانهای امریکایی در لبنان، اضافه کرد: این کار کاملاً زیر نظر
سپاه انجام شده و محسن رضایی کاملاً در جریان بود.او با بیان اینکه در
شرایط سخت جنگی این حرکت کاملاً به نفع ایران بود و کسانی که این سفر را
افشا کردند منافع ایران را به خطر انداختند، ادامه داد: آیتالله منتظری و
امام خمینی نیز این اقدام را تأیید کرده بودند و نباید این قسمت از تاریخ
را تحریف کرد. محسن هاشمی، ماجرای مک فارلین را یک رسوایی برای امریکا
دانست و گفت: امروز پس از سی سال باز هم گروهی میخواهند بهدلیل منافع
جناحی، تاریخ را تحریف کنند که برخلاف نظر صریح مقام معظم رهبری است.
سلیمی نمین: امریکا به دنبال بیاعتبار کردن ایران بود
عباس
سلیمی نمین، پژوهشگر تاریخ معاصر هم با بیان اینکه امریکا با دخالت دادن
اسرائیل در هیأت مک فارلین، دنبال بیآبرو کردن جمهوری اسلامی ایران در
پرچمداری ضدیت با صهیونیسم در منطقه بود، اظهار کرد: پایان دادن به مسأله
مک فارلین از درایت و مدیریت امام بود که باعث شد تبعات این مسأله به داخل
خود امریکا برگردد که امام در این زمینه حتی جلوی یک اعمال حق مجلس وقت،
یعنی بررسی ماجرا در صحن علنی را گرفتند. این فعال سیاسی اصولگرا، یکی از
دلایل شکلگیری مذاکرات مک فارلین را، تلاش هاشمی رفسنجانی برای پایان دادن
به جنگ، برخلاف نظر امام دانست و افزود: آقای هاشمی میدانست که بدون
ارتباط با امریکاییها نمیتوانند مسأله جنگ را حل کنند، یعنی امریکاییها
را به خود خوشبین کنند یا بابهایی باز کنند که موضع امریکاییها را در این
زمینه تعدیل کند. سلیمی نمین، با بیان اینکه امریکاییها با شرکت دادن
مشاور نخستوزیر وقت اسرائیل در هیأت مک فارلین، به دنبال بیاعتبار کردن
جمهوری اسلامی ایران بودند، اضافه کرد: بحث مک فارلین را باید از این زاویه
در نظر گرفت که سیاست هاشمی رفسنجانی در جنگ با سیاست امام متفاوت بوده
است، همچنین محور دیگری که باید بررسی شود، بازکردن باب مراوداتی با
امریکاییها در مسأله گروگانهای این کشور است.
حسین علایی: تسلیحات امریکایی در جنگ استفاده نشد
حسین
علایی، نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران نیز در سخنان خود با
بیان اینکه علاوه بر مطالعه اسناد تاریخی، درباره این ماجرا با محسن
کنگرلو مشاور وقت امنیت ملی نخست وزیر، وردی نژاد، محسن رضایی و محسن
رفیقدوست صحبت کرده است، اظهار کرد: اساساً مسأله مبادله سلاح با
امریکاییها از سوی محسن کنگرلو شروع شد، نه با هاشمی رفسنجانی، که هدف از
آن نیز تأمین قطعات مورد نیاز برای ارتش بود که تجهیزات آن امریکایی بود.
علایی
با اشاره به اینکه کنگرلو به پیشنهاد میرحسین موسوی، نخست وزیر، موضوع را
با هاشمی مطرح میکند که فرمانده جنگ بود، افزود: بنابراین، این هاشمی نبود
که دنبال امریکاییها برود تا جنگ را تمام کند، بلکه موضوع به ایشان ارجاع
شد و ایشان سعی کرد موضوع را مدیریت کند، مضافاً اینکه این استراتژی خوبی
است که هر مسئولی در هر زمانی از هر فرصتی مقابل دشمنان استفاده کند. علایی
با بیان اینکه امریکایی ها از سال 64 دنبال آزادی گروگانهای خود در لبنان
بودند، اضافه کرد: کنگرلو گفت از لحظه اول که مذاکرات شروع شد تا آخرین
لحظه، امام در جریان بود. بنابراین اگر استراتژی هاشمی بود، امام تأیید
کردند و قبول داشتند، کلیات را امام و سران قوا در جریان بودند، تنها کسی
که در جریان نبود، آیتالله منتظری قائم مقام رهبری بود و اتفاقاً کاش
ایشان در جریان میبود و مسأله افشا شدن آن اتفاق نمیافتاد. این فرمانده
سپاه در دفاع مقدس، تأثیر تسلیحات گرفته شده از این مذاکرات را در زمان
جنگ در سال 65 کاملاً رد کرد و آن را بی تأثیر دانست و در پاسخ به سلیمی
نمین که استراتژی هاشمی در این مذاکرات را پایان جنگ میدانست، افزود: امام
بعد از فتح خرمشهر گفتند نیروها از مرزها عبور نکنند و این یعنی که امام
میخواستند جنگ را تمام کنند. او با بیان اینکه امام همیشه دنبال خاتمه جنگ
بود، گفت: قرار نبود بجنگیم تا نابود شویم، بلکه میخواستیم بجنگیم تا
پیروز شویم. بنابراین اگر آقای هاشمی در سال 62 به باوری مبنی بر پایان
دادن به جنگ رسیده بود، باید به او آفرین گفت. آیا این خوب است که سال 65
بیش از 40 هزار شهید داشته باشیم، اما هیچ دستاوردی نداشته باشیم؟ بعد
بگوییم امام گفت جنگ جنگ تا پیروزی. یعنی همین طوری باید بجنگیم؟ بنابراین
جنگ را باید خاتمه داد، همانطور که امروز در رابطه با امریکا هم باید راه
حلی پیدا کرد، یعنی باید از تجربه مک فارلین استفاده کرد و راهی برای حل
مسأله امریکا پیدا کرد.
شیرعلینیا: هدف امریکا تداوم جنگ بود
جعفر
شیرعلینیا، پژوهشگر دفاع مقدس مسأله مذاکرات مک فارلین را از این زاویه
ارزیابی کرد که اسرائیلیها، به دنبال طولانیتر شدن جنگ بودند تا از این
طریق، دو دشمن آنان یعنی ایران و صدام، تضعیف شوند. او با بیان اینکه
ماجرای خرید سلاح در ماجرای مک فارلین، بیسابقه بود و حتی تا امروز هم
سابقه نداشته که سه کشور ایران، امریکا و اسرائیل در سطح کلان کشور خود با
هم درگیر و در ارتباط باشند، گفت: مسأله خرید سلاح از سوی ایران در سال 64
جدی میشود، زیرا در این سال و اساساً بعد از عملیات خرمشهر ایران در شرایط
خیلی سخت قرار میگیرد، پشتسر هم شکست میخورد تا جایی که توازن به سمت
عراق تغییر میکند. شیرعلینیا با اشاره به اینکه بنبست سال 64 میتوانست
زمینهساز پایان دادن به جنگ باشد، افزود: اما یکی از محوریترین کشورهای
مخالف پایان جنگ و تداوم آن اسرائیل بوده است، و استراتژی این کشور این بود
که دو کشور ایران و عراق به عنوان دو کشور دشمن اسرائیل توان هم را تقلیل
بدهند و برای همین میخواهند از طریق مذاکرات مک فارلین این امیدواری را در
ایران به وجود بیاورند که میتواند به پیروزی دست یابد تا از این طریق جنگ
بیشتر تداوم یابد.
تفرشی: مک فارلین، مسألهای ذو ابعاد
مجید تفرشی،
تاریخ پژوه هم ابتدا این مسأله را از جنبه تاریخی و روایت تاریخی بررسی
کرد، به این معنی که به باور او، بررسی اسناد و مطالب مطرح شده درباره
ماجرای مک فارلین نشان میدهد که ایرانی اهمیت بسیار کمتری نسبت به ثبت
وقایع تاریخی از خود نشان میدهد. او گفت: در مورد ایرانیها افرادی که در
این زمینه خاطرات نوشتند، یا خاطرات واقعی را ننوشتند یا افرادی که خاطره
گفتند، روایتهایشان خواسته و ناخواسته تغییر کرده است و با واقعیت سازگاری
ندارد، اما در جناح امریکا گفتوگوهای زیادی در این باره انجام شده،
کتابهای زیادی نوشته شده و اتفاقاً مسأله نبود خاطرات شفاهی در بخش
ایرانی، باعث شده است تا روایت امریکایی از این ماجرا غالب شود. تفرشی با
طرح این سؤال که آیا این مذاکرات مسألهای موقتی برای مبادله سلاح بود یا
تغییر پارادایم و رویکرد دو کشور ایران و امریکا نسبت یه یکدیگر؟ اضافه
کرد: در هر دو طرف ایرانی و امریکایی هر دوی این دیدگاهها وجود داشت. یعنی
در هر دو کشور کسانی بودند که این موضوع مذاکرات را مقطعی میدیدند و
بعضیهای دیگر مسألهای برای تغییرات راهبردی مناسبات ایران و امریکا
میدانستند. او تأکید کرد که امریکا میخواست از این طریق پول کمک به
مخالفان دولت نیکاراگوئه را تأمین و گروگانهای خود را در لبنان آزاد کند و
از سوی دیگر، ایران هم برای تغییر موازنه جنگ به سلاح نیاز داشت.