کد خبر: ۴۴۹۳
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۶
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
سردبیر چیزی به پایان انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 آمریكا باقی نمانده است. انتخاباتی كه در آن پیروزی هریك از نامزدهای حزب جمهوری‌خواه و دموكرات صورت‌بندی سیاست بین‌الملل را تغییر خواهد داد. گیرم در این میانه اصولگرایان اصرار بورزند فرقی در پیروزی این نامزدها وجود ندارد. البته این اولین‌بار نیست كه این گروه سیاسی برخلاف جامعه آمریكا و جامعه بین‌الملل و كشورهای منطقه‌ای و مردم ایران نظر متفاوتی ارائه می‌دهد.

شليك به فيل احمد غلامی . سردبیر چیزی به پایان انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 آمریكا باقی نمانده است. انتخاباتی كه در آن پیروزی هریك از نامزدهای حزب جمهوری‌خواه و دموكرات صورت‌بندی سیاست بین‌الملل را تغییر خواهد داد. گیرم در این میانه اصولگرایان اصرار بورزند فرقی در پیروزی این نامزدها وجود ندارد. البته این اولین‌بار نیست كه این گروه سیاسی برخلاف جامعه آمریكا و جامعه بین‌الملل و كشورهای منطقه‌ای و مردم ایران نظر متفاوتی ارائه می‌دهد. البته غیر از نهادهای رسمی كه استراتژی روشن و تعین‌یافته‌ای در برابر آمریكا دارند، اصولگرایان خاصه فعالان سیاسی و رسانه‌ای آنان بعید است موضع‌گیری‌شان چندان اصیل و جدی باشد. ترامپ به‌جز حامیان داخلی خودش، كشورهای عربی منطقه مانند عربستان، امارات، عمان و اسرائیل در اروپا و جهان حامیان اندكی دارد. اگر حامیان ترامپ را ناسیونالیست‌های پوپولیست آمریكایی بنامیم، با تسامح می‌توانیم حامیان بایدن را وطن‌گرا بنامیم، البته با تعریفی كه جورج اورول از وطن‌گرایی و ناسیونالیسم دارد، به‌زعم اورول وطن‌گرایان و ناسیونالیست‌ها این‌گونه‌اند: «منظور من از میهن‌گرایی تعلق خاطر به مكان و شیوه معین بود و باش است كه فرد آن را بهترین در جهان می‌شمارد، ولی درصدد تحمیل آن به دیگران نیست. میهن‌گرایی بنا به سرشت خویش به‌لحاظ نظامی و هم به‌لحاظ فرهنگی تدافعی است. برعكس آن ناسیونالیسم از تلاش برای كسب قدرت جدایی‌ناپذیر است. آماج دائمی هر فرد ناسیونالیست كسب قدرت و اعتبار فزاینده است». این میهن‌گرایی و ناسیونالیسم را در جریان‌های سیاسی ایران نیز می‌توان ردیابی كرد، البته با تسامح و اغماض. برای آنكه روشن‌تر شود كه اورول چه كسانی را ناسیونالیست می‌نامد بخش دیگری از نظراتش را می‌آورم: «ناسیونالیست، كسی است كه اندیشه‌هایش فقط و فقط یا به‌طور عمده حول محور اعتبارها و ارزش‌های رقیب می‌چرخد، چنین شخصی می‌تواند ناسیونالیست مثبت یا منفی باشد؛ یعنی كسی كه انرژی معنوی خود را صرف ارتقا یا خوارشمردن می‌كند، ولی با این همه فكرش مدام پیرامون پیروزی و شكست‌ها و یا افتخارات و اهانت‌ها می‌چرخد. تاریخ معاصر از نگاه وی صعود و سقوط مداوم واحدهای بزرگ قدرت است و هر رویدادی كه رخ می‌دهد برایش در حكم سندی است كه نشان می‌دهد واحد خودی در حال اوج‌گرفتن و فلان رقیب منفور در معرض سقوط است». آمریكا به‌عنوان دشمن شماره یک اصولگرایان نیز از این قاعده مستثنا نیست. البته اصولگرایان با شیوه سرمایه‌داری آمریكا چندان عنادی ندارند، چراكه از رهگذر همین مخالفت‌ها با آمریكا به سودهای كلانی دست یافته‌اند. در‌حال‌حاضر اصولگرایان به‌لحاظ اقتصادی جزء جریان‌های پرنفوذ و قدرتمند اقتصادی‌اند و شاید بتوان بخشی از مخالفت آنان را با آمریكا در همین مخالفت‌های پرمنفعت دید. ازاین‌رو آنان با دنیا هم‌نظر نیستند كه پیروزی یكی از نامزدهای انتخابات آمریكا صورت‌بندی سیاست بین‌الملل را تغییر خواهد داد. خاویر سولانا در وب‌سایت پراجكت‌سیندیكت می‌نویسد: «در انتخابات پیش‌روی آمریكا مسائل بسیاری در خطر است. پیروزی جو بایدن، نوش‌دارو نیست اما پیروزی او این امكان را به وجود می‌آورد كه آمریكا به تعهدات خود بازگردد و حلقه میان متحدان اروپایی‌اش را دوباره مستحكم و سیاست خارجی خردمندانه‌تری را پیگیری كند. وقتی ترامپ نامزد حزب جمهوری‌خواه شد، خیلی‌ها پیش‌بینی می‌كردند كه او در كمپین انتخاباتی خود از لحن تندش علیه هیلاری كلینتون كم خواهد كرد تا آرای رأی‌دهندگان معتدل را نیز به دست آورد، اما این‌گونه نشد. بعد از پیروزی ترامپ هم اغلب می‌گفتند او با نشستن در جایگاه ریاست‌جمهوری توسط جمهوری‌خواهان و كنگره ناچار رفتار آرام‌تری را در پیش خواهد گرفت؛ اما این تحلیل‌ها همه اشتباه از آب درآمد. كار به جایی رسید که اغلب جمهوری‌خواهان او را تأیید می‌كردند و منتقدان با سرسختی كنار گذاشته می‌شدند و فقط عده‌ای كنار ترامپ می‌ماندند كه جزء بله‌قربان‌گوها بودند». این گفته‌ها بسیار برای ما آشناست و برایمان بار نوستالژیك دارد و ما را به یاد رئیس دولت‌های نهم و دهم می‌اندازد؛ بگذریم. ترامپ با تكیه بر ناسیونالیسم پوپولیستی همه‌چیز را قلع‌و‌قمع كرد و جلو رفت.
 اكنون همه آگاه‌اند او خطری جدی برای جامعه آمریكا، اروپا و جامعه بین‌الملل و خاورمیانه است و ازاین‌رو ناگزیر پشت‌سر بایدن قرار گرفته‌اند. این صف‌آرایی در پشت سر بایدن بی‌شباهت به داستان شلیك به فیل جرج اورول نیست كه مردم از دشمن به دشمن پناه آورده بودند. در داستان شلیك به فیل، افسری كه در خدمت پلیس استعماری است، به مصاف یک فیل می‌رود. این فیل كه مبتلا به بلوغ جوانی است، روستایی فقیری را به شكل فجیعی كشته است. افسر در مزرعه با فیل روبه‌رو می‌شود اما او آرام و در حال چریدن است؛ بنابراین از شلیك به فیل منصرف می‌شود اما مردم و موقعیتش به‌عنوان افسر استعماری این اجازه را به او نمی‌دهد كه شلیك نكند. ناگزیر با چند شلیك پی‌در‌پی فیل را از پا درمی‌آورد. عده‌ای كه پشت سرش او را تحریك به كشتن کرده‌اند، در چشم به‌هم‌زدنی به سمت فیل یورش برده و گوشت‌ فیل را به یغما می‌برند. اینك بایدن دقیقا در چنین موقعیتی است. اطرافیانش یك‌صدا تشویقش می‌كنند كه به فیل شلیك كند و بایدن هم چاره‌ای جز صیانت از حامیان خود و اتوریته آمریكا ندارد؛ اما اینکه این گلوله‌ها به هدف می‌خورد و امپریالیسم علیه امپریالیسم پیروز خواهد شد، داستان دیگری است.
* برای نوشتن این یادداشت از كتاب «درباره ناسیونالیسم» نوشته جرج اورول ترجمه ابراهیم محجویی انتشارات شهر هنر استفاده شده است.
نام:
ایمیل:
* نظر: