در اینکه کرونا یک پاندمی جهانی است و در کشورهای گوناگون قربانی میگیرد هیچ تردیدی وجود ندارد. آمار مرگ و میر در این چند ماهه در تمام دنیا به شکلی باورنکردنی بالا رفته و بسیاری از دولتها چارهای جدی به منظور کنترل یا کاهش تلفات انسانی نمییابند.
در اینکه کرونا یک پاندمی
جهانی است و در کشورهای گوناگون قربانی میگیرد هیچ تردیدی وجود ندارد.
آمار مرگ و میر در این چند ماهه در تمام دنیا به شکلی باورنکردنی بالا رفته
و بسیاری از دولتها چارهای جدی به منظور کنترل یا کاهش تلفات انسانی
نمییابند. اما کرونا هم در ایران مانند فراوان موضوع دیگر، با مسائلی
متعدد پیوند برقرار کرده است. پیوندی که نگرانیهایی را فراتر از اصل مسئله
پدید میآورد.
از جمله مسائل نگرانکننده میتوان به بیتوجهی و
کمالتفاتی نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز کشور به تجربههای بشری و جهانی
اشاره کرد. گویی تلاش و شکست چندباره حاکمیت در اختراع دوباره چرخ پایان
پیدا نمیکند. در حالی که بسیاری از کشورهای جهان طی ماههای گذشته
قرنطینهای دستکم چند هفتهای را هنگام اوج بیماری تجربه کردهاند و با
شروع موج جدید ابتلا و مرگ و میر، قرنطینهها در حال تکرار است، ستاد ملی
کرونا در ایران همچنان معتقد به بلاک کردن شهرهای قرمز و قرنطینه کامل این
شهرها نیست. این عدم تصمیمگیری جهت قرنطینه در شرایطی صورت میگیرد که
آمار ابتلا و تلفات روز به روز در حال افزایش بوده و در شرایط فعلی هیچ
امیدی به کاهش این میزان از مرگ و میر وجود ندارد. ادامه این وضعیت بیش از
هر چیز شائبه نوعی لجاجت در عدم اتخاذ این تصمیم را ایجاد کرده است. گویی
مسئله قرنطینه نیز به یکی از «نوامیس» ستاد کرونا تبدیل شده و مسئولان
حاضرند برای دفاع از این «ناموس» با جان مردم «قمار» کنند.
جالب آنکه
تصمیمگیران و تدبیرسازان مسئولیت را یکسره متوجه مردم میدانند. گویی
آنها به همه وظایف ستادهای ملی اینجنینی در شرایط بحران عمل کرده و مطابق
با پروتکلهای استاندارد پیامهای لازم و تدابیر مقتضی را برای مدیریت امور
به انجام رساندهاند! تردیدی نیست که افت میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی
پیشگیرانه از سوی مردم، به خوبی نشان میدهد که ستاد ملی کرونا حداقل در
مخابره مخاطره یا مخاطرات احتمالی این بیماری، شیوه و روش صحیح و درستی را
اتخاذ نکرده است.
رسم دیرپای مسئولان ما گفتن از «باید»ها است. طی
سالیان گذشته، همواره مسئولان امر در عوض اتخاذ هر راهبرد معین، با
شاخصهای کمی قابل اندازهگیری، از مردم «باید» چنین کنند و چنان کنند،
گفتهاند. اما آیا چاره حل مشکلات موجود در کشور بهرهگیری از چنین شیوهای
است. اینکه گروهی در این کشور با حضور روزانه مقابل دوربینهای صدا و
سیما از خطرات این بیماری بگویند، چاره امر نیست. مردم میخواهند و حق
دارند که بدانند از زمان ورود ویروس کووید-19 به کشور، ستاد ملی کرونا و
همه ارکان کشوری و لشکری تاکنون چه اقدامات موثری را به انجام رسانده و
نتیجه این اقدامات در کاهش میزان ابتلا و تلفات چه میزان بوده است. بدیهی
است که در این میان، بخش قابل توجهی از اقدامات کادر درمانی کشور به عنوان
سربازان خط مقدم مبارزه با کرونا، در کارنامه عملکردی این ستاد محسوب
نمیشود. شاید بد نباشد امروز مسئولانی که دستور بازگشاییهای زودهنگام کسب
و کارها و بازگشت موقعیت به شرایط پیش از کرونا را دادند، پاسخگوی نتایج و
پیامدهای این تصمیمها باشند؛ که اگر چنین نشود باید پذیرفت که کمبهاترین
متاع این روزها در ایران، جان شهروندان است.
بیگمان تلاش برای خروج از
این وضعیت و اتخاذ شیوهها و روشهای تجربهشده در جایجای دنیا مطالبهای
عمومی و فراگیر است. این در حالی است که مسئولان هماکنون برای انتخاب این
روشها با مسائلی جدی دست به گریبان شدهاند و همین امر هزینه آن را به
شدت بالا برده است. در حقیقت عدم بکارگیری شیوههای مذکور در زمان طلایی و
وقت دقیق آن باعث شده تا امروز علاوه بر همه مشکلات کرونا از بحران اعتماد
عمومی نیز رنج ببرد. بحرانی که مسئولیت وقوع آن بیش از هر کسی برعهده
آنهایی است که چنین وضع و وضعیتی را موجب شدند.
به هر روی، با آنکه
مدتها است کار از «نصیحتالملوک» گذشته و زبان کارشناسان و گوش مسئولان
همان حکایت کهن «گوش تو و ناله ما» شده است، اما تا دیرتر از این نشده باید
فکری کرد. باید چارهای به حال این مردم ناامید از بسیاری چیزها اندیشید.