آمريکا از لحاظ حقوق بينالملل و سياسي و ديپلماتيک نتوانست کاري درمورد بازگشت تحريمها انجام دهد و در عمل موفق نشد مکانيسم ماشه را فعال کند اما از لحاظ اقتصادي همان اقداماتي که از ارديبهشتماه سال 97 شروع شد، چندين برابر تحريمهايي است که در قطعنامه 1929 که آخرين قطعنامه تحريمي تحت فصل هفتم شوراي امنيت است.
آمريکا از لحاظ حقوق
بينالملل و سياسي و ديپلماتيک نتوانست کاري درمورد بازگشت تحريمها انجام
دهد و در عمل موفق نشد مکانيسم ماشه را فعال کند اما از لحاظ اقتصادي همان
اقداماتي که از ارديبهشتماه سال 97 شروع شد، چندين برابر تحريمهايي است
که در قطعنامه 1929 که آخرين قطعنامه تحريمي تحت فصل هفتم شوراي امنيت است.
قطعنامههاي ششگانهاي که بهترتيب همديگر را تکميل کردند و در قطعنامه
آخر، کليه تحريمهاي قبلي تکرار و بخشي هم بدان اضافه شد. اکنون در اين
قطعنامهها هم عملا چيزي بيشتر از آنچه آمريکا تا حالا عليه ايران تحريم
کرده، وجود ندارد ضمن اينکه اين اقدامات آمريکا بهخصوص بخشي که مربوط به
تحريمهاي ثانويه ميشود، 10 برابر آنچه در قطعنامه 1929 آمده، است. در
قطعنامه 1929 نفت، گاز و کشتيراني ايران تحريم نشده و براي امور بانکي
ايران اينطور محدوديت ايجاد و پيشبيني نشده بود. بنابراين آمريکا به صورت
نمادين دارد تلاش ميکند تا نشان دهد سياستش شکست نخورده و از 30 شهريورماه
تحريمها اجرايي خواهد شد. درحاليکه آمريکا نياز به مشروعيت بخشيدن به
چنين تصميمي دارد و با توجه به اينکه اصلا جلسه شوراي امنيت تشکيل نشد و
حتي متحدان آمريکا همراني نکردند، عملا به جايي نرسيد و به نظر ميرسد که
به جايي هم نخواهد رسيد و از لحاظ اقتصادي ادامه همان کارهايي را که از قبل
انجام ميداده از اين به بعد هم انجام خواهد داد. درواقع بيشتر يک عامل
رواني براي بازار بهوجود ميآيد که بعد از چند روزي متوجه توخالي بودن طبل
ميشوند. اکنون آمريکا همانند يک فرد عصباني است که سوت ميزند تا خودش را
خونسرد نشان دهد و سياستي که در پيش گرفته به جايي نميرسد. وقتي سيزده
عضو شوراي امنيت طي يک نامه آمريکا را که از برجام خارج شده، محق نميدانند
مکانيسم ماشه را فعال کند، بهمنزله شکست قطعي آمريکا از نظر سياسي و
ديپلماتيک است. اما آمريکا حاضر به پذيرش اين موضوع نيست و ميخواهد با
همان اعمال فشار مالي و اقتصادي سياست خود را پيش ببرد و کشورهايي را که با
ايران مبادلات انجام دهند تهديد به تحريم کرده که البته جديد نيست. اصولا
برجام واقعا سندي است که هم به نفع ايران، هم به نفع آمريکا و هم اتحاديه
اروپاست. يعني اعضاي شرکتکننده در برجام به دليل نفعي که داشتند، مشارکت
کردند. در شرايط حاضر خروج از برجام به پيشروي سياست آمريکا کمک ميکند. ما
قطعا نبايد به هر قيمتي در برجام بمانيم ولي فعلا در شرايط حاضر که دنيا
تاکيد ميکند آمريکا حق ندارد وقتي از برجام خارج شده، مکانيسم ماشه را
فعال کند، نبايد عجله به خرج دهيم و سياست خروج از برجام را مطرح کنيم.
هرچند خواسته ما هنوز از برجام تحقق پيدا نکرده ولي مساله اين است که برجام
يک سند بينالمللي است و بخشي از اهداف ما را تامين ميکند. روسيه و چين
بهخاطر همين برجام با ما همراهي ميکنند و اگر همان سياستهاي گذشته را به
پيش ميبرديم عليه ما راي ميدادند و قطعنامهها به اتفاق آرا تصويب
ميشد. واقعيتي که مخالفان برجام چشم خود را روي آن ميبندند. پيشنهاد
مذاکره تهران و واشنگتن از سوي مسکو را در اين قالب ميتوان ارزيابي کرد که
نه فقط روسيه که کشورهاي ديگر هم دنبال کسب يک پرستيژ بينالمللي هستند که
امروزه اگر کشوري موجب حل بحراني در روابط دو کشور ديگر شود، بهدست
ميآورد. با توجه به اين موضوع روسيه پيشنهاد ميانجيگري بين ايران و آمريکا
را ميدهد درحاليکه نه آمريکا به دلايل خودش اين پيشنهاد را ميپذيرد و
نه ايران بهدليل اينکه آمريکا عملا مذاکره نميخواهد و دنبال تسليم ايران
است. ايران چندين سال مذاکره کرد و به برجام رسيد و اين آمريکا بود که زير
برجام زد. ايران از مذاکره فرار نميکند بلکه از مذاکرهاي استقبال ميکند
که منجر به نتيجه برد-برد شود و به نفع دو طرف باشد.