کد خبر: ۴۲۲۵
تاریخ انتشار: ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
واقعيت اين است که هرکدام از کشورها استفاده خودشان را از دور تازه سازش در خاورميانه مي‌برند. استفاده ترامپ کاملا انتخاباتي است و از زاويه يهود بيشترين استفاده را در اين رابطه مي‌برد و کشورهاي مرتجع عرب هم که توانستند با هزينه‌هاي گزاف جريان دموکراسي‌خواهي در دنياي عرب را کنترل کنند

واقعيت اين است که هرکدام از کشورها استفاده خودشان را از دور تازه سازش در خاورميانه مي‌برند. استفاده ترامپ کاملا انتخاباتي است و از زاويه يهود بيشترين استفاده را در اين رابطه مي‌برد و کشورهاي مرتجع عرب هم که توانستند با هزينه‌هاي گزاف جريان دموکراسي‌خواهي در دنياي عرب را کنترل کنند، اين هم از جمله امتيازاتي است که براي حفظ نظام‌هاي غيردموکراتيک خودشان مي‌دهند و مي‌دانند به‌هرحال در آمريکا شايد کمتر پيش آيد که يک سياستمداري مثل ترامپ حاضر باشد به‌راحتي بر سر مسائل مرتبط با قدرت تباني کند. سياست نتانياهو هم سياست تعديل دشمني‌ها با اسرائيل و محدودکردن اين دشمني به خط مقاومت و ايران است و از اين دارد استفاده لازم را مي‌برد. اين واقعيتي است که شکل گرفته ضمن اينکه به‌هرحال بايد بپذيريم که يکسري رفتارهاي افراطي هم در ايران باعث شد که عملا بهانه به دست محافظه‌کاران عرب داده شود که سياست دشمن‌سازي ايران را در پيش بگيرند. واقعيت اين است که ايران دشمن دنياي عرب و دنياي اسلام نيست ولي يکسري رفتارهاي افراطي مثل حمله به سفارتخانه‌ها و يکسري موضع‌گيري‌هاي تنش‌آميزي که شکل گرفت و ادعاهايي که شکل گرفت مبني بر اينکه ايران در حال سرکوب‌سازي در دنياي عرب است و غيره باعث شد که عملا اين بهانه دست محافظه‌کاران عرب داده شود که چنين شرايطي را شکل دهند. حالا در اينکه چقدر اين توافقات پايدار است، معتقدم در شرايط کنوني همه اين بازيگران روي اين توافقات حساب تاکتيکي کرده‌اند و هيچ‌کدام حساب راهبردي روي اين توافقات نکرده‌اند چون براي اينکه توافق صورت بگيرد، جنبه‌هاي اصلي و خطوط گسل‌هاي اصلي را که بين رژيم‌صهيونيستي و دنياي اسلام و دنياي عرب وجود دارد تا حدي کنترل کرده‌اند. اختلافات را حل نکردند ولي مباحث اختلافي را به کنار گذاشتند و سعي کردند يکسري مباحث اتفاقي يا توافقي را شکل دهند و براساس آن توافق پيش روند. اينکه نتانياهو هم در راس جريان راست افراطي، موفق شد به‌گونه‌اي عمل کند که در اين شرايط راست افراطي کارشکني نکند، يک کار تاکيتيکي است. هر وقت کار به موضوعاتي مثل سرنوشت آوارگان فلسطين و غيره برسد، طبيعتا امکان باز شدن اختلافات تازه وجود دارد ولي در شرايط کنوني همه اين بازيگران استفاده تاکتيکي لازمه خودشان را برده‌اند. اما از ابتداي دهه 1990 با مذاکرات صلح مادريد، اسلو و غيره عملا يک جريان منزوي‌سازي ايران در دستورکار قرار گرفت البته اين جريان با نوسانات مختلفي همواره شکل داشت. زماني با جناياتي که شارون صورت داد، اين حلقه شکسته شد ولي باز هم دوباره شکل گرفت. در چنين شرايطي گام بعدي معامله قرن ترامپ، ايجاد چالش و مشغله بين ايران و کشورهاي منطقه است؛ چالش‌هايي که مشترکاتي داشته باشند که اين مشترکات کشورهاي مرتجع عرب را به رژيم‌صهيونيستي نزديک کند و دشمني‌هاي مشترکي با ايران شکل بگيرد. اگر کار به آن زمان بکشد، مي‌شود گفت که چالش‌هاي تازه‌اي عليه ايران شکل خواهد گرفت ولي در شرايط کنوني گام اول اين است که ترامپ و مجموعه بازيگراني که در معامله قرن نقش داشتند، چالش‌ها را کنار گذاشتند تا بتوانند تا حدي اختلافات عربي- اسرائيلي را مديريت کنند. منتها باز هم به بازي‌هاي مختلفي که شکل مي‌گيرد، بستگي دارد. اگر در گام بعد، موفق شوند دشمني مشترکي ايجاد کنند که منجر به اشتراک منافع بين رژيم‌صهيونيستي و کشورهاي عرب شود، مي‌توان گفت گام دوم معامله قرن را برداشته‌اند.
نام:
ایمیل:
* نظر: