کد خبر: ۳۹۸۱
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۶
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
سخنان پرويز فتاح در برنامه نگاه يک تلويزيون را مي‌توان‌ رونمايي زودهنگام و آرام اصولگرايان از کانديداي خود در انتخابات رياست‌جمهوري 1400 دانست. آنچه را فتاح بر زبان راند مي‌توان توليدات و برساخته‌هاي گفتماني اتاق فکر و طراحان انتخابات آينده، براي تصاحب پوپوليسم منفي ارزيابي کرد.

سخنان پرويز فتاح در برنامه نگاه يک تلويزيون را مي‌توان‌ رونمايي زودهنگام و آرام اصولگرايان از کانديداي خود در انتخابات رياست‌جمهوري 1400 دانست. آنچه را فتاح بر زبان راند مي‌توان توليدات و برساخته‌هاي گفتماني اتاق فکر و طراحان انتخابات آينده، براي تصاحب پوپوليسم منفي ارزيابي کرد. فتاح در اين گفت‌وگو کوشيد تا معطوف به آنچه در زير پوست و نبض سياست در سپهر سياسي ايران مي‌گذرد، «خود» را در قاب و قالبي نرم و پنهان، به‌عنوان «ديگري» اشخاص و جريان‌هاي سياسي‌اي که در موقعيت گلايه، اعتراض و تنفر توده مردم قرار دارند، رونمايي کند. نرم و پنهان، از آن جهت که کوشيد سخنانش، سويه‌هاي سياسي خشن و آشکاري نيابد، مرزهاي مرسوم را درنوردد، از بخشي اشخاص و کانون‌هاي اصولگرايي تنفرزا، فاصله بگيرد و از نقطه عزيمت سلامت و پاکي، با مخاطب سخن بگويد. اين پنهان‌سازي اما آنچنان آشکار است، که خود ايشان نيز نتوانست بدان نپردازد، مخصوصا آنجا که گفت «مي‌گويند من براي تبليغات پوپوليستي و 1400، اينگونه سخن مي‌گويم، که اهميتي ندارد.» اما نگفت که آنهايي که اين را مي‌گويند، درست تشخيص داده‌اند يا نه و نه تنها حضور خود را تکذيب نکرد، که بخشي از پروژه اتاق فکر پشت سر خود را آشکار ساخت. آنچه اما فتاح و اتاق فکر پشتيبان ايشان در اين برنامه ناديده انگاشت، فراتر از آن پنهان‌سازي آشکار، بي‌التفاتي به اين نکته مهم بود که «گفتمان‌سازي» امري فراتر از سخن و گفتار است و سويه‌هاي قدرتمندي از کردار، زمينه، زمانه، هارموني گفتار و کردار و... را شامل مي‌شود. به عبارتي نمي‌توان سخن صرف را تحت عنوان گفتمان به خورد سياست داد و با تکيه صرف بر سخن، گفتماني برساخت و ساختاري را مفصل‌بندي کرد. برعکس مي‌توان گفت که گفته‌هاي فتاح، ناگفته‌هايي را عيان ساخت که بيش و پيش از آنکه براي وي و جريان متبوعش برگي برنده باشد، برگ‌هايي قوي را در دست رقيب قرار خواهد داد. او آنجايي که کوشيد، فاصله خود را با اشخاصي که تا ديروز هويت سياسي مشترکي با ايشان داشت، نمايان سازد، در ذهن و ضمير مخاطب اين سوال را پيش مي‌آورد که نسبت ايشان با گذشته‌اي که بخشي از آن بوده است، چيست؟ در اين ارتباط، فتاح نيازمند عيان‌سازي مناسبات، مقومات و نظام تفاوت گفتمان امروزين خود با گفتماني است که تا ديروز بخشي از آن به شمار مي‌رفت. سوال بنيادين از فتاح آن است که چگونه مي‌توان از بطن و متن يک ساختار، در نقش ديگري و اپوزيسيون آن، ظاهر شد؟ آيا پس از رو شدن بازي اصولگرايان در دهه هشتاد و شکل‌دهي ائتلاف اقتدارگرايي و پوپوليسم منفي، امکان بازتوليد آن بازي در قالب پرويز فتاح، امکان‌پذير است؟ آيا اقتدارگرايان مي‌توانند از منتهي‌اليه درون ساختار، شخصي را آنچنان تجهيز کنند که ژست و صورت اپوزيسيون اختيار کند و از دل متن، حاشيه را عليه متن بشوراند؟ از طرفي از منظر تحليل گفتمان، مي‌توان گفت که آنچه فتاح مي‌کوشد از منظر شخصي، با غيريت‌سازي با اشخاص گوناگون، براي او هويت‌سازي کند، در مسير هويت‌سوزي گفتماني که خود در بطن و متن آن قرار داشته است، گام برداشته است. در يک کلام، فتاح براي ظهور در گفتمان و پوزيشني جديد، راهي بس دراز در پيش دارد، راهي که چندان براي او راحت نيست. اتکاي صرف به سخن، فتاح را با گذشته گفتمان ايران ويران‌کني که او نيز بخشي از آن است، رها نخواهد ساخت.
نام:
ایمیل:
* نظر: