روز جمعه در حالیکه هنوز مشغول مزه کردن شادی روز خبرنگار بودم، خبری بسیار غم انگیز و البته شوکآور اندوهی عمیق در دل خوشم جاری کرد و بقیه روزم را همچون شب تیره، تاریک و ظلمانی کرد.
آفتاب یزد – یوسف خاکیان:
روز جمعه در حالیکه هنوز مشغول مزه کردن شادی روز خبرنگار بودم، خبری بسیار
غم انگیز و البته شوکآور اندوهی عمیق در دل خوشم جاری کرد و بقیه روزم را
همچون شب تیره، تاریک و ظلمانی کرد. خبری که برای اولین بار در دل زمزمه
کردم، خدا کند شایعهای بیش نباشد، به سرعت به سمت لپ تاپ دویدم و در دل
هنوز کورسوی امیدی برای دروغ بودن آنچه لحظاتی پیش شنیده بودم، وجود داشت
اما این امید خیلی زود به یاس تبدیل شد چرا که فهمیدم آن خبر دردناک، شایعه
نبوده و واقعا صحت دارد. خبری که از این حقیقت حکایت میکرد:
ماه چهره
خلیلی بازیگر جوان و خوش اخلاق سینما و تلویزیون که در آثار ماندگاری
مانند «در چشم باد»، «مختارنامه»، «کلاه پهلوی»، «مرضیه» و... در تلویزیون
نقش آفرینی کرده بود و جدا از این آثار، کارنامه درخشانی هم در ایفای نقش
در فیلمهای مختلف سینمایی مانند «اشنوگل»، «قرارمون پارک شهر»، «یادم تو
را فراموش»، «سلام بر فرشتگان»، «مرگ کسب و کار من است»، «سایه وحشت» و...
داشت، به دلیل سرطان کبد دار فانی را وداع گفت.
با خودم گفتم: ماه چهره
خلیلی از دنیا رفت؟ چطور باور کنم؟ چطور چنین مسئلهای را قبول کنم؟ با
اینکه خبر، در یک خبرگزاری رسمی و معتبر درج شده بود اما به خیال خام خودم،
خبرگزاریهای دیگر را نیز چک کردم و متاسفانه دیدم همه جا همین خبر درج
شده است. او رفته بود و ما مانده بودیم و دنیایی از حسرت از اینکه یک آدم
خوب و بینظیر دیگر از جمع خاکیان کاسته و به جماعت آسمانیان افزوده شد.
ماه چهره را خیلی پیشتر از اینها میشناختم، نقشهایی که در سینما و
تلویزیون بازی میکرد که تمامشان را نه فقط بازی، که زندگی میکرد و به
بهترین شکل ممکن آن را به بیننده ارائه میداد. هرگز آن نگاه مهربان و
شخصیت فروتن و افتاده این بانوی هنرمند را از خاطر نخواهم برد که او به
واقع عبارت کوتاه «هنرمند مردمی» را معنی میکرد. در اوایل فعالیت رسانهای
ام، آن زمان که تازه وارد فضای ژورنالیستی شده بودم و همانند خیلی از
همکاران خودم در کنار کاری که با حرفه ژورنالیستی مطابقت زیادی نداشت، برای
آشنا شدن با حرفه خبرنگاری مصاحبههایی را با هنرمندان و شخصیتهای مختلف
اجتماعی انجام میدادم، این سعادت نصیبم شد که یکی از افرادی که با آنها
گفتگو میکردم، ماه چهره خلیلی باشد. هنرمند ارزشمندی که آن زمان هرگز گمان
نمیکردم که پس از سالها مجبور باشم مرثیهای در اندوه درگذشتش را به رشته
تحریر درآورم. همانطور که همه شما میدانید در طول فعالیت حرفهای هر کسی
یکی دو کار ویژه و منحصر بفرد وجود
دارد که او حتی پس از سالها هنگامی
که به گذشته مینگرد از آن کار ویژه در کارنامه حرفهایاش به نیکی یاد
کرده و آن را به عنوان یکی از شاخصههای مهم دوران کاریاش یاد میکند.
برای من هم که تقریبا در پایان پانزدهمین سال از دوران کاریام قرار دارم،
چنین نقطه عطفی وجود دارد، نقطه عطفی که گفتگو با ماه چهره خلیلی برایم رقم
زد به صورتی که به جرات میتوانم بگویم مصاحبه با این بانو یکی از
درخشانترین نقاط تمام دوران کاری من محسوب میشود و چه مصاحبه دل انگیزی.
ماه چهره در آن مصاحبه با من گفتگو نکرد، بلکه طریقه چگونه زیستن را به من
آموخت، اینکه چگونه میشود در شرایطی که تو به عنوان یک چهره محبوب سینمایی
قرار داری، با مردم عادی (خاصه شخصی مثل من که تازه وارد فضای رسانه شده
بود و هنوز هیچ کار خبری انجام نداده بود) برخورد کنی، طوری که ماه چهره
خلیلی هنرمند را کنار بگذاری و خودت را به عنوان یک انسان معمولی مقابل
مردم قرار دهی و با آنها با سعه صدر و به قول معروف با زبان خودشان گفتگو
کنی. این را من تجربه کردم و این تجربه را ماه چهره خلیلی برایم به ارمغان
گذاشت. او در آن گفتگوی خاص و ناب سر حوصله و با متانتی مثال زدنی تمام
سوالات مرا پاسخ داد و حتی در برخی از موارد راه و رسم خبرنگار شدن را به
من آموخت. نیک میدانستم که این چهره مردم و محبوب نوه دختری هنرمند فقید
سرزمینمان بانو پروین سلیمانی است بنابراین یکی از سوالاتی را که از او
پرسیدم درباره مادربزرگش بود. هنگامی که صحبت پروین سلیمانی را وسط کشیدم،
بغضی عجیب در گلو و غمی مه آلود در دلش پدید آمد، با مهربانی درباره
مادربزرگش سخن گفت و برایش آرزوی رحمت خداوندی کرد. در میانه گفتگویمان
تازه دریافتم که این هنرمند در دانشگاه معروف و مشهور آکسفورد تحصیل کرده
است، مسئلهای که خیلیها حتی خوابش را هم نمیبینند، اما با این حال نشسته
بود مقابل منِ بیتجربه و به پرسش هایم پاسخ میداد. در حالیکه سراغ دارم
هنرمندانی را که امروز آنقدر باید شماره تلفنشان را بگیری تا تمام بندهای
انگشتانت سائیده شوند و دریغ از یکبار پاسخ که وقت نداریم، که مصاحبه
نمیکنیم و... سراغ دارم هنرمندی را که هنگامی که پاسخ تلفن مرا داد بر سرم
فریاد کشید که من آدم مهمی هستم و مصاحبه نمیکنم. ماه چهره خلیلی در آن
گفتگو که یقین دارم که حتی تا پایان عمرم هم مزه شیرین و دلچسبش از خاطرم
محو نخواهد شد به من آموخت که چگونه میتوان در دنیای سلبریتیهای مشهوری
که برخی شان به سایه خودشان هم میگویند دنبال من نیا، هنرمندی محبوب شد که
از قلبها را از آن خود میکند نه چشمها را. ماه چهره خلیلی در طول زندگی
کوتاه 44 سالهاش هرگز هیچ ادعایی مبنی بر اینکه من آدم مهمی هستم و شخصیت
مشهوری هستم و دوست دارم همه مرا با انگشت به هم نشان بدهند، نداشت. به
جایش مانند همه مردم عادی زندگی میکرد و مفهوم عمیق عبارت کوتاه «من
سلبریتی نیستم» را برای همه ترجمه کرد. حال متاسفانه در غم انگیزترین حالت
ممکن درگذشت یک هنرمند مردمی قرار داریم و واقعا نمیدانیم چه باید بکنیم؟
او با اینکه در کشور انگلیس زندگی میکرد و امکان صد درصدی برای به دنیا
آوردن فرزندش در قلب اروپا را داشت اما ترجیح داد که یگانه پسرش را در
سرزمین مادریاش ایران، جایی که به شدت به آن علاقمند بود، به دنیا بیاورد.
ماه چهره دنیایی متفاوت از آدمهای دیگر داشت و در این دنیای متفاوت،
متفاوت مینگریست و میاندیشید و زندگی میکرد و چه حیف که این سرطان لعنتی
چنین انسان نازنین و شریفی را اینقدر زود از ما گرفت. گفتم اینقدر زود چرا
که باور دارم که حتی اگر هزار ساله هم باشی باز هم مرگ تو را خواهد ربود و
این یعنی بالاخره همه ما از این دنیای خاکی و فانی خواهیم رفت و بیشک یکی
از میان این همه هم ماه چهره خلیلی است، اما اینکه تو هنوز مزه زندگی را
نچشیدهای و فرزندت را هنوز به ثمر نرساندهای و خوشبختیهای بیکرانی مقابل
رویت قرار دارند ناگهان پس از تحمل دردی دو ساله بر اثر سرطان کبد دار
فانی را وداع بگویی، بسیار غم انگیز است. ماه چهره نیز به خیل عظیم
هنرمندانی که در دهه پنجم زندگی خودشان دار فانی را وداع گفتند پیوست و روز
جمعه با زندگی وداع کرد و «پرواز»ش را تنها گذاشت و به آسمانها پرواز کرد.
همین چهار سال پیش بود که این بازیگر خوش اخلاق سینما و تلویزیون ایران در
پاسخ به خبرنگاری که از او پرسید: «اگر قرار باشد امروز پیامی را برای
پسرتان بدهید که او آن را ده سال دیگر ببیند، چه خواهید گفت»، پاسخ داد:
«پیامم این است که امیدوارم ده سال بعد هم در کنار پسرم و همسرم باشم» اما
چه بیرحم است این روزگار غدار که نتوانست و نخواست که شادی این بانوی
فرهیخته را برای شش سال دیگر تحمل کند و به واسطه بیماری سرطان، جانش را
گرفت. اکنون ماه چهره از دنیا رفته و دیگر در میان ما نیست. فرزند نازنینش
«پرواز» پس از این باید اندوه بیپایان بیمادری را بر دوش بکشد. دوستانش
نیز گوهری گرانبها را از دست دادند و همکارانش نیز همینطور. او رفت و دیگر
در میان ما نیست اما منش و خلق و خو و رفتارش هنوز وجود دارد و هنوز
میتوانیم کردار این بانوی هنرمند را سرمشق تمام کارهای زندگی مان کنیم.
هنرمند و غیر هنرمند نیز ندارد چرا که ماه چهره انسانیت را در کلاس درس
زندگی به همه ما آموخت بنابراین اگر میخواهیم همانند یک انسان ویژه و
منحصربفرد زندگی کنیم، این لحظه بهترین زمان برای تصمیمگیری است. خداوند
روح شریف این هنرمند ارزشمند را قرین رحمت بیپایان خود کند. ابراهیم اشرفی
همسر ماه چهره خلیلی پس از فرزندش «پرواز» یکی از افراد دیگری ست که داغ
درگذشت محبوبش را تا ابد در دل خواهد داشت. او پس از فوت این بازیگر توانای
سینمای ایران با انتشار عکسی از چهره همسر مهربانش تنها به نوشتن یک جمله
کوتاه اما بسیار عمیق و دردناک اکتفا کرد. او نوشت: « ماه چهره نازنینم
رفت» آنطور که نعیمه نظام دوست که یکی از نزدیکترین دوستان ماه چهره خلیلی
بود، بیان کرده، به این دلیل که این هنرمند فقید در کشور انگلستان زندگی
میکرده، پیکرش نیز در همان کشور به خاک سپرده خواهد شد. یادش گرامی و راهش
پر رهرو باد. گفتنی است بازیگرانی مانند پرویز پرستویی، مهدی فخیم زاده،
گوهر خیراندیش، فاطمه گودرزی، مهتاب کرامتی، سارا خوئینی ها، نفیسه روشن،
لاله اسکندری، فلورا نظری، هانیه توسلی، بهاره کیان افشار، الهام پاوه
نژاد، نرگس محمدی، یکتا ناصر، پوریا پورسرخ، رامبد جوان، پرستو صالحی، سوسن
پرور و تینا پاکروان با انتشار متنهای کوتاهی درگذشت ماه چهره خلیلی را
به خانواده ایشان تسلیت گفتند.