کد خبر: ۳۹۱۷
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
«من از شایعه‌سازی دشمنان تعجب نمی‌کنم، از این تعجب می‌کنم که چطور گوش شنوایی برای این سخنان وجود دارد»؛ این جمله را رئیس‌جمهوری در جلسه هیات دولت مطرح کرده است.

«من از شایعه‌سازی دشمنان تعجب نمی‌کنم، از این تعجب می‌کنم که چطور گوش شنوایی برای این سخنان وجود دارد»؛ این جمله را رئیس‌جمهوری در جلسه هیات دولت مطرح کرده است. اشاره حسن روحانی، به اخباری است که درباره ماجرای وقف بخشی از کوه دماوند مطرح شده و البته به این بهانه گریزی به طرح اخباری درباره واگذاری برخی از جزایر و بخشی از بنادر جنوبی کشور به چین و نیز تسهیم دریای خزر هم زده است. فارغ از این که این اخبار چقدر آمیخته به شایعه یا حقیقت هستند، تعجب رئیس‌جمهوری از این شرایط به عنوان فردی که در سطح اول مدیریتی یک کشور باید شناخت مناسبی از فضای جامعه و دلایل شکل‌گیری چنین فضایی داشته باشد، خود عجیب و تعجب‌برانگیز است.
حسن روحانی در طول سال‌ها مسئولیت بسیار حرف زده است. از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تا به امروز نیز حرف‌هایش مخاطبان بیشتری دارند؛ هر چه نباشد او در این مدت رئیس‌جمهوری یک کشور بوده است. در هفته‌های اخیر اما با مسئولیت در حوزه‌های متعددی که به طور روتین جلساتی هفتگی دارند در کنار برنامه‌های خاصی مثل دیدارها و مناسبت‌ها، این حرف زدن بیشتر هم شده است. آفت زیاد حرف زدن، از دست رفتن نخ تسبیح کلام است. گویندگان پرگو، اغلب فراموش می‌کنند چه چیزهایی را با چه ادبیات و منطقی گفته‌اند و چه بسا در روند جریان سیال ذهن و آموخته‌های جدید درباره یک موضوع، گفته‌های پیشین خود را نقض کنند یا حرف‌هایی بزنند که در تضاد و تعارض با گفته‌ها و حتی اعمال پیشینشان قرار گیرد. البته شاید درمورد سمت پرمشغله‌ای مثل ریاست جمهوری، بار بخشی از این آگاهی‌رسانی‌ها درباره حرف‌ها را باید مشاوران متعدد، هیئت وزرا و مدیران رسانه‌ای به دوش بکشند و شخص رئیس‌جمهوری را از نظر موضوعات روز، جزئیات اخبار، آگاهی نسبت به جامعه، شناخت شرایط روز، بازخورد سخنان، تصمیمات و اعمال پیشین، لحن گفتار و زبان بدن در شرایط گوناگون و درنهایت آنچه باید یا نباید گفت و چگونگی آن راهنمایی کنند؛ اتفاقی که به نظر می‌آید به شیوه مطلوبی در دولت یازدهم و دوازدهم نمی‌افتد و انتقادهای فراوان از عملکرد تیم رسانه‌ای و مشاوران ریاست جمهوری نیز تصدیق آن است.
شاید رئیس‌جمهوری – و البته چنان که از سخنان بسیاری از مقامات و مسئولان بر می‌آید، برخی از این جماعت هم – ندانند یا خود را به ندانستن بزنند، اما خطر سلب اعتماد نسبت به مسئولان از سوی مردم بارها در رسانه‌ها گوشزد شده است. شکل‌گیری بی اعتمادی به سخنان مسئولان هم دلایل ریشه‌ای و زیرساختی دارد و هم مصداق‌های عملی باعث اثبات آن و ثبت در حافظه جمعی مردم و درنهایت تاثیر بر باورشان می‌شود. به عنوان مثال، رئیس‌جمهوری، یک روز پیش از این تعجب اخیر، در جلسه‌ای یادی از قانون دسترسی آزاد به اطلاعات و توسعه دولت الکترونیک بر شفافیت کرد. البته در این یادآوری، به روش دولتمردان، محوریت با کار انجام شده – اجرایی شدن قانون – بود و تنها اشاره کوچکی به لزوم توسعه آن شد. با این حال واقعیت این است که بخش بزرگ‫تر ماجرا، آن بخش اجرا نشده است! عدم حضور بسیاری از دستگاه‌ها در سامانه دسترسی آزاد به اطلاعات و نپیوستن به دولت الکترونیک در کنار عدم شکل‌گیری چرخه کامل اطلاعاتی میان دستگاهی همراه با عدم پاسخگویی مناسب، باعث شده است که اگر چه اجرای این روندها اندکی در شفافیت موثر باشد، اما همچنان بخش بزرگی از عملکردها را در تاریکی قرار دهد. اتفاقا تاخیر در زمینه تکمیل این فرآیندها، خود باعث می‌شود که گمانه‌هایی درباره عدم تمایل برخی نهاد به شفافیت اطلاعاتشان و امکان دسترسی آزاد به آن و چرایی‌اش پیش بیاید! به طور کلی نبود شفافیت و دسترسی آزاد به اطلاعات یکی از دلایلی است که هر خبری را می‌تواند با احتمال راست بودن مورد توجه مردم قرار دهد. اما این تنها دلیل نیست.
حسن روحانی در سخنان انتخاباتی و البته در جایگاه ریاست جمهوری، چند باری به این اشاره کرده است که جامعه باید امن و نه امنیتی باشد. نگاه امنیتی به جامعه و رویدادها و اخبارش، یکی دیگر از دلایلی است که باعث می‌شود هر خبری در کشور با حساسیت مضاعفی روبه‫رو باشد. درواقع بسیاری از مدیران حتی در سطوح میانی و پایینی، با دستاویز قرار دادن بهانه‌های امنیتی و تلقین چنین جوی، نسبت به رویدادها و اخبار واکنش نشان می‌دهند. جامعه این امنیتی‌سازی را درک می‌کند و برداشت عام بر این است که اگر موضوعی ماهیت امنیتی به خود می‌گیرد، حتما چیزی فراتر از آن چه گفته می‌شود پشت آن است. در واقع امنیتی شدن رویدادها، باعث کاهش شفافیت می‌شود. طبیعتا در مواردی که واقعا در زمره مسائل امنیتی باشند چنین انتقادی مطرح نیست، اما وقتی تعداد امنیتی‌سازی‌ها بالا می‌رود، احتمال بهانه‌سازی از امنیت برای کاهش شفافیت هم شکل می‌گیرد. در واقع مردم در این شرایط احساس می‌کنند که در بسیاری از اطلاعات محرم نیستند و درنتیجه هر اشاره‌ای از پشت پرده‌ها را راحت‌تر می‌پذیرند.
این عناصر، یعنی عدم شفافیت، امنیتی‌سازی، پنهان‌کاری و محرم ندانستن مردم در مصادیق آن باعث تشدید حس بی اعتمادی و زمینه‌سازی پذیرش شایعات هم می‌شوند؛ به ویژه وقتی تعداد رویدادهای موثر زیاد و ضرباهنگ رخ دادن آن بالا باشد. اگر از مواردی مثل افشاگری نصفه و نیمه روحانی درباره رقیب انتخاباتی‌اش محمدباقر قالیباف در آخرین مناظره انتخاباتی سال 96 که باعث شد تصور این که کاندیداها از هم «آتو»هایی دارند که بسته به «مصلحت‌هایی» نمی‌گویند – و البته تعمیم آن به سایر مقامات و مسئولان – بگذریم، فقط در ماه‌های گذشته، روند عجیب شیوه افزایش قیمت – با اشاره به دو بار توقف آن به دلیل آگاهی مردم و ادعای عدم آگاهی رئیس‌جمهوری تا صبح جمعه! – و سوابقش – عدم تحقق وعده‌های پیشین درباره سهمیه‌بندی و نیز افتخار به تک نرخی کردن سوخت – و عوارضش – ناآرامی‌های آبان 98، تاخیر در اعلام تعداد کشته‌شدگان آن، قطعی اینترنت و ... – را به عنوان یک نمونه پر دامنه داشته‌ایم. به فاصله کمی بعد از آن، ساقط شدن هواپیمای پرواز 752 اوکراین با شلیک پدافند هوایی سپاه بود که بعد از سه روز سکوت و حتی ایجاد شبهه نقص فنی از سوی مسئولان اعلام دلیل شد. تناقض حرف و رفتارها با رخدادهای عینی در مورد بازار ارز و مسکن و ... هم نمودهای دیگری از عدم تطابق گفته‌ها و رویدادهای اخیر هستند که تعدد و بسامدشان بر بی‫اعتمادی عمومی دامن می‌زند. تضعیف جایگاه رسانه‌ها در کشور هم در این میان جای خود را دارد. نتیجه این که مستعد بودن مردم برای پذیرش شایعات با توجه به همه این دلایل نه تنها عجیب نیست که بسیار هم طبیعی است!
به هر ترتیب، سخنانی مثل گفته‌های تعجب‌برانگیز حسن روحانی می‌تواند این نکته را بنمایاند که دولتمردان یا عمدا خود را درباره آثار رفتارها و اعمال و گفتار خود و آن چه در جامعه می‌گذرد به تغافل می‌زنند و در عرصه کلام و حرف، وارونه‎‌نمایی می‌کنند و از پذیرشش طفره می‌روند که خود در تقویت این روند موثر است و یا واقعا نمی‌دانند و تعجب می‌کنند که ضمن تعجب‌برانگیز بودن چنین ناآگاهی‌ای از سوی دولتمردان، باید به حال جامعه‌ای که تصمیم‌گیرانش آن را نمی‌شناسند و نمی‌دانند، افسوس خورد.
نام:
ایمیل:
* نظر: