داغترین اخبار این روزها که نقل محافل است، قیمت سکه، ارز، مسکن و البته به تازگی بورس اوراق بهادار است. هر روز از قیمتهای جدید پرده برداشته میشود و شگفتیها را بیشتر میکند. این افزایشها اگرچه از بعد اقتصادی نیاز به تحلیلها و تفسیرهای بیشماری دارد
داغترین اخبار این روزها
که نقل محافل است، قیمت سکه، ارز، مسکن و البته به تازگی بورس اوراق بهادار
است. هر روز از قیمتهای جدید پرده برداشته میشود و شگفتیها را بیشتر
میکند. این افزایشها اگرچه از بعد اقتصادی نیاز به تحلیلها و تفسیرهای
بیشماری دارد تا پاسخ این سوال مهم داده شود که چرا در کمتر از یکی دو سال
شاهد این قیمتهای نجومی هستیم که شاید روزگاری فکر آن را هم نمیکردیم.
اما از بعد اجتماعی و جامعهشناسی نیز نیازمند بررسی است. رفتارهای هیجانی
یکی از دلایلی است که در کنار عوامل اقتصادی باعث این قیمتهای نجومی شده
است. هر روز افزایش قیمتها این پیام را میدهد که داراییهای مردم ارزش
خود را از دست میدهند و طبیعی است که آنها به دنبال این موضوع باشند که
ارزش پس انداز خود را حفظ کند. در این میان طلا، سکه و ارز مهمترین
انتخابهایی است که میتواند این هدف را محقق کنند. به تازگی بورس هم که به
نظر میرسد یگانه راه جذب نقدینگیهای سرگردان در مسیر درست و غیر تورم زا
است به آن پیوسته است.
اما چرا طلا و ارز در ایران جذاب هستند؟ طلا و
ارز گزینههایی هستند که در کوتاه مدت میتوانند به سود دهی ظاهری رسیده و
عطش مردمی که چندان تحمل سرمایهگذاریهای بلندمدت را ندارند، سیراب کنند.
سالها
بود که کارشناسان اقتصادی و مسوولان از مردم میخواستند که در بازار
سرمایه یا واحدهای تولیدی سرمایهگذاری کنند اما در عمل این اتفاق کمتر رخ
داده و نقدینگیها راهی بازار طلا، ارز و البته بانکها شد تا بدون زحمت و
البته در کمترین زمان ممکن و بدون مزاحمت مالیات عایدات خوبی برای مردم
داشته باشد. این رفتار اقتصادی تا اعماق جامعه ما رسوخ کرده به طوری که تا
بورس هم کوتاه مدت نشد، نقدینگیها را نتوانست جذب کند و سالها با
مشتریهای ثابت خود خو گرفته بود اما این روزها به اندازهای کد اولی وارد
این بازار شده اند که مسوولان را حتی به وحشت انداخته و مداوم در رسانه
میشنویم که مردم را توصیه میکنند، خانه و زندگی خود را در بورس
سرمایهگذاری نکنند، بلکه درآمدهای مازاد خود را در این بازار سرمایهگذاری
وارد کنند.
نگفته نگذریم که بورس با تمام جولانی که میدهد هنوز جذابیت
طلا و سکه و ارز را پیدا نکرده و همچنان مردم به دنبال خرید این موارد
هستند تا از غافله سود بردن جا نمانند. همین مساله این پیام را متبادر
میکند که میتوان با سرمایهگذاری در آن میتوانند خانه خود را بزرگتر
کنند و خودرو بهتری سوار شوند. وقتی یک شهروند در ذهن خود محاسبه میکند که
اگر بخواهد با دریافت تسهیلات به خریداری خانه و یا تبدیل به احسن کردن آن
اقدام کند، چه مشکلاتی را باید از سربگذارند و اقساط سنگین با سود بالایی
را بازپس دهد، ناخوادآگاه وسوسه میشود که با معامله ارز و طلا، مابه
التفاوت نیاز خود را تامین کند. این یک مساله طبیعی است و نمیتوان چندان
از مردم توقع داشت که یک خرید و فروش ساده را به پیدا کردن ضامن کسر حقوق
دار و پرداخت اقساط تسهیلات به ظاهر 18 درصدی و 12 درصدی رجحان ندهند. اما
فاجعه به یکباره در همین نقطه رخ میدهد، وقتی که یک اتفاق غیر اقتصادی به
ویژه سیاسی بر بازار ارز و طلا تاثیر میگذارد و یا روند صعودی بازار بورس
بر اساس ماهیت خود تغییر میدهد تا به اصطلاح بورس بازان، اصلاح شود. در
این مسیر افرادی که از تجربه لازم و صبر کافی برخوردار نیستند، بزرگترین
ضرر را متحمل میشوند و ممکن است دارایی خو د را از دست بدهند. این مسائل
بر کیفیت زندگی نیز تاثیرگذار خواهد بود و میتواند آرامش روانی مردم را بر
هم بزند.
مردم برای زندگی بهتر نسبت به انجام معامله در بازار طلا و
ارز گام بر میدارند، همین مساله کیفیت زندگی را تغییر داده و استرس و
نگرانی را همراه دائمی آنها میکند که عواقب ناشی از آن بر سلامت فردی و
روابط خانوادگی چندان مطلوب نیست.
از یاد نباید برد هرآنچه نقدینگی
مردم برای کسب سود بیشتر به سمت خرید ارز و طلا میرود، یعنی به همین
اندازه انتظار افزایش قیمت و تورم نیز در جامعه ایجاد میشود چرا که تورم
باعث میشود که طلا و ارز خریداری شده به ظاهر به سود فروخته شوند.
در
اصل نقدینگی مردم که گاها نیازهای اساسی چون منزل مسکونی خود را فروخته یا
تسهیلات بانکی دریافت کردند و روانه بازار ارز، سکه و طلا میشود، حکم
بنزینی است که بر آتش تورم ریخته میشود. در نتیجه قدرت خرید جامعه کاهش و
فقر افزایش مییابد و این به معنای بروز انواع آسیبهای اجتماعی است که
کیان خانواده و روح و روان آدمی را بر هم میریزد.
در مجموع راه حل
برطرف شدن این مشکلات حداقل در کلام ساده است، برنامه ریزی برای جذب
نقدینگیهای سرگردان مردم در راه ایجاد تولید ناخالص داخلی میتواند ضمن
برطرف کردن نیازهای کشور، وابستگی به محصولاتی چون نفت و گاز را هم پایان
دهد. در حال حاضر میزان نقدینگی موجود در جامعه
به اندازهای بالا است که روانه هر بازار شود، میتواند اقتصاد را متلاطم کند.