متاسفانه باز هم در اثر غفلت و سوءمديريت صحيح مالک ساختمان و عدمنظارت و برخورد جدي پارهاي از سازمانها و نهادهاي دولتي حادثه تلخي رقم خورده که طي آن نزديک به 20 نفر از شهروندان عزيزمان که اغلب آنان، جزو کادر درمان زحمتکش و پزشکان گرانقدر بودهاند
متاسفانه باز هم در اثر
غفلت و سوءمديريت صحيح مالک ساختمان و عدمنظارت و برخورد جدي پارهاي از
سازمانها و نهادهاي دولتي حادثه تلخي رقم خورده که طي آن نزديک به 20 نفر
از شهروندان عزيزمان که اغلب آنان، جزو کادر درمان زحمتکش و پزشکان گرانقدر
بودهاند، در کلينيکي به نام سينا اطهر جان خود را از دست دادهاند. اين
حادثه اسفناک نه اولين حادثه از اين دست بوده و نه آخرين آنها خواهد بود.
حوادثي از قبيل آتشسوزي ساختمان پلاسکو، نشت کلر در نياوران و دهها مورد
در مقياس کوچکتر در همين کلانشهر تهران نشان داده است که شهروندان ما به
لحاظ همين غفلتها بارها و بارها از يک سوراخ گزيده شده و متحمل خسارات و
دشواريهاي زيادي شدهاند و جالب آنکه هنگام وقوع حادثه سازمانها و
نهادها، قصور و سهلانگاري در بروز حادثه را به گردن يکديگر مياندازند.
کمااينکه در حادثه تلخ اخير، هم باز هم پاي نهادهايي مانند شهرداري،
سازمان استاندارد، وزارت بهداشت و ديگر ادارات ذيربط به ميان کشيده شده
است. در رابطه با حادثه گفته شده مسئولان بارها به مالک ساختمان درخصوص
دپوي کپسول اکسيژن و ساير نواقص ايمني موجود در آن اخطار داده بودند. اما
ظاهرا به نظر ميرسد به همين اخطار ساده بسنده شده بود و ديگر کسي پيگير
موضوع نبوده است. از بعد حقوقي قضيه، قانون مسئوليت مدني و تکليف را روشن
کرده و موضوع پرداخت خسارت مشخص است اما از بعد تبعات کيفري ماده 616 قانون
مجازات نيز براي مقصران و سهلانگاران مجازات حبس در نظر گرفته است. اما
اينکه اين مجازاتها چقدر متناسب با موضوع بوده و تا چهاندازه در گذشته
درخصوص مسببان حادثه اعمال شده است، خود جاي بحث مفصلي دارد که در اين مقال
نميگنجد. اما صحبت بر سر اين است که چرا زنجيره اين سهلانگاريها و
بيمبالاتيها هرگز قطع نميشود؟ درواقع مشکل کجاست؟ آيا مشکل در قوانين
مربوطه است يا فقر فرهنگي و عدمآموزش کافي و عدممراقبت و نظارت جدي از
سوي ارگانهاي ذيربط علت اين قبيل حادثههاست؟ به نظر ميرسد همه اين علل و
عوامل به سهم خود در بروز اينگونه حوادث نقش داشته باشند. بنابراين
بلافاصله باز اين سوال پيش ميآيد که آيا نميتوان با مديريت صحيح و اصولي و
برنامهريزي درست و اعمال مقررات سخت از آمار اينگونه حوادث اسفناک کاست؟
قطعا پاسخ مثبت است. اما سوال مهم اينجاست که چرا واقعا هيچگاه عزم جدي در
رابطه با از بين بردن عواملي که باعث ايجاد اينگونه حوادث تلخ ميشوند، رخ
نميدهد و به وجود نميآيد؟ ماجرا وقتي غمانگيزتر ميشود که درپي هر
حادثه وحشتناکي، چند روزي موضوع سر زبانها ميافتد و مديران و مسئولان هر
يک مطالبي عنوان کرده، مشکل را به گردن يکديگر انداخته يا به دادن طرح يا
برنامههايي اکتفا ميکنند اما بعد از مدت کوتاهي باز موضوع فراموش ميشود و
در بر همان پاشنه غلط ميچرخد. يادمان باشد مادام که مسئولان از حوادث
گذشته درس نگيرند و با برنامهريزي صحيح و جديت و تلاش مستمر کمر همت به
رفع علل و عوامل اين قبيل حوادث نبندند، ناگزير در آينده شاهد سوانح و
حوادث تلخي از اين قبيل خواهيم بود.