روزگار کرونایی ما مهدی رحمانیان . مدیرمسئول این روزها با کاهش چهار صفحه از صفحات روزنامه «شرق» ناگزیر به تعدیل چهار نفر از همکاران تحریریه و سه نفر از اعضای بخش فنی شدهایم. این تعدیل ناخواسته و ناخوشایند، ما را با سؤالات و انتقاداتی از سوی همکاران رسانهای، مخاطبان و علاقهمندان روزنامه «شرق» مواجه کرد.
روزگار کرونایی ما
مهدی رحمانیان . مدیرمسئول
این روزها با کاهش چهار صفحه از صفحات روزنامه «شرق» ناگزیر به تعدیل چهار
نفر از همکاران تحریریه و سه نفر از اعضای بخش فنی شدهایم. این تعدیل
ناخواسته و ناخوشایند، ما را با سؤالات و انتقاداتی از سوی همکاران
رسانهای، مخاطبان و علاقهمندان روزنامه «شرق» مواجه کرد. سؤالات و
انتقادات این دوستان به طور کلی شامل این موارد میشد: 1. هیچ راهی جز
تعدیل خبرنگاران وجود نداشت؟ 2. آیا نمیشد فقط صفحات روزنامه را کم کنید؛
اما نیروها را حفظ کنید؟ 3. چرا بخش آگهیهای بازرگانی خود را فعالتر
نکردید؟ 4. امکانِ کمکگرفتن از افراد خیّر فرهنگی وجود نداشت؟ 5. چرا
اشتراک روزنامه را تقویت نکردید؟ 6. آیا با افزایش کیفیت نمیشد روی فروش
روزنامه تأثیر گذاشت؟ 7. مگر کمکهای دولتی کفاف هزینههایتان را نمیدهد؟
8. چرا تدابیر لازم برای چنین روزهای بحرانی اندیشیده نشده بود؟
به دور از هرگونه حاشیهروی تلاش میکنم
به اجمال اما شفاف به این سؤالات پاسخ دهم؛ اگرچه بر این باورم هر کسی حق دارد از ظن و منطق خود به ماجرا نگاه کند.
«شرق» در 22 سال حیات خود چه در سال 77 که بهعنوان یک هفتهنامه محلی پا
به عرصه مطبوعات گذاشت و چه در سال 82 که بهعنوان روزنامه سراسری منتشر
شد همواره روزنامه مستقل بخش خصوصی بوده و از هیچ نهاد دولتی یا خصوصی و
حتی از احزاب و جناحهای سیاسی کمکی دریافت نکرده است؛ اگرچه همواره متهم
به وابستگی به نهادها و گروههای مختلف شده است. در این سالها سقف روزنامه
«شرق» بر دو ستونِ فروش و آگهیها استوار بوده است. البته «شرق» مثل
رسانههای دیگر هرازگاهی از سوی وزارت ارشاد یارانه کاغذ دریافت کرده است و
ناگفته پیداست میزان این یارانهها در حدی نبوده که چندان اثری بر انتشار
روزنامه داشته باشد. از سوی دیگر به خاطر وجه انتقادی روزنامه که یکی از
ویژگیهای بارز آن است، هیچگاه محبوب هیچ دولتی، چه چپ و چه راست، نبوده
است. شاخص راستیآزمایی این بخش میزان یارانهای است که از سوی دولتهای
مختلف به «شرق» پرداخت شده است؛ بااینهمه در این سالها روزنامه با اتکا
به تکفروشی و آگهیها توانسته به وظیفه خود یعنی روشنگری و اطلاعرسانی در
چارچوبهای تعینیافته موجود عمل کند. بدیهی است در این راه و گامهایی که
برداشتهایم، همکاران ما ستون فقرات روزنامه بودهاند و در حد توان و
بضاعتِ روزنامه به آنان توجه کردهایم؛ اما ازآنجاکه همیشه چرخ گردون بر
وفق مراد نمیچرخد، ما نیز مانند دیگر بنگاههای اقتصادی با بلیه بزرگ
تحریمها مواجه بودهایم و هنوز از زیر بار تحریمها بیرون نیامدهایم و
کمر راست نکردهایم که بلیه دیگری به نام ویروس کرونا دامنگیرمان شد.
تحریمها ما را بیرمق کرده بود؛ اما نیمنفسی داشتیم. کرونا به همان
نیمنفس هم طمع کرده است. همه مخاطبان نیک میدانند که انتشار روزنامه
نیازمند کاغذ است و کاغذ با ارز خارجی تهیه میشود. در سالهای گذشته به
دلیل تحریمها ما با افزایش نرخ دلار مواجه شدهایم. هزینههای تولید
روزنامه اعم از چاپ، فیلم و زینک و کاغذ، افزایشِ چندبرابری داشته است. از
سوی دیگر افزایش قیمتها و اُفت فروش به جهت هجوم بیماری کرونا مخاطبان
روزنامه را تارانده است؛ همچنین با تعطیلی بنگاههای اقتصادی و
ازبینرفتن رقابت بین این بنگاهها، روزنامه «شرق» مهمترین بخش تأمین
منابع خود یعنی آگهیها را نیز از دست داده است. حال واقعا چه کار میتوان
کرد؟
ما مدیران رسانه مصداق کسی هستیم که او را دستبسته درون
استخری پرتاب کردهاند و از او انتظار شنای پروانه و قهرمانشدن در مسابقه
دارند. من فکر میکنم اگر روح آدام اسمیت را هم الان احضار کنند، با توجه
به این شرایط کار چندانی از دستش برنخواهد آمد! گرچه گمان میکنم این
توضیحات برای هر مخاطبِ منصفی قابل درک و تأمل باشد. تلاش میکنم با بیان
جزئیات مسئله را روشنتر کنم. در روزنامه «شرق» به ازای هر صفحه دو نفر و
هر گروه یک دبیر فعالیت میکند. با حذف چهار صفحه باید دستکم هشت خبرنگار،
یک دبیر، یک صفحهآرا و دو ویراستار حذف میشدند؛ اما ما در مجموع هفت نفر
از همکارانمان را تعدیل کردیم. گفتنی است که هزینه دستمزد هر نفر حدود
پنجونیم میلیون تومان است؛ یعنی برای چهار صفحه رقمی معادل 60 میلیون
تومان حقالزحمه در ماه؛ بنابراین هیچ راهی وجود نداشت، مگر اینکه محلی
برای تأمین هزینهها پیدا میشد. پاسخ پرسش دوم، در پاسخ پرسش اول مستتر
است. اگر میخواستیم نیروها را تعدیل نکنیم، باید به این نیروها بدون اینکه
کاری به آنها واگذار کنیم، حقوق میپرداختیم. این عملی ناخوشایند برای
آدمها و غیرعملی برای یک مؤسسه خصوصی است. چنانکه اشاره شد، بنگاههای
اقتصادی و خدماتی نیز متأثر از تحریمهای ظالمانه و پس از آن به واسطه
بیماری کرونا دچارِ افت و رکودِ تولید شدید شدند و بخشی از آنها کالایی
ندارند که نیاز به تبلیغ داشته باشند و این سفره آنقدر کوچک شده است که
امکان دریافت آگهی از این منابع بهشدت کاهش یافته است. اما درباره کمک از
دوستان و همراهان، راستش با برخی از دوستان که در این حوزهها فعالاند،
صحبتهایی کردهایم؛ ولی تاکنون ثمری نداشته؛ همینجا اعلام میکنیم اگر
فرد یا بنگاهی امکان کمک به روزنامه «شرق» را دارد، ما از آن استقبال
میکنیم تا به این وسیله از بیکاری تعدادی از هموطنان و همکارانمان
جلوگیری شود. درباره اشتراکگیری تلاشهای زیادی شده است. در سالهای گذشته
نامههایی برای برخی صنوف مثل وکلا و پزشکان و دیگر بخشها ارسال کردهایم
که مشترک روزنامه «شرق» شوند و حتی در روزنامه هم تبلیغ کردیم؛ ولی
معالوصف با استقبال زیادی مواجهه نشده است و اغلب آنان تقاضای اشتراکِ
رایگان دارند. این در حالی است که اگر در یک حرکت فرهنگی، هزار نسخه اشتراک
سالانه به مشترکان روزنامه افزوده شود، رقم نسبتا مقبولی به بودجه روزنامه
افزوده خواهد شد، این امکان نیز فراهم شده است که اگر افرادی تمایل به
اشتراک دارند، روزنامه را بدون هزینه ارسال در منزل یا محل کار دریافت
کنند. درباره ارتقای کیفی روزنامه باید گفت در شرایط موجود همه میدانیم که
سقف پرواز کار رسانهای نامحدود نیست. ما نمیتوانیم به همه موضوعات
موردعلاقه مردم بپردازیم، زیرا هزینه این کار بالاست؛ بنابراین در حد امکان
و با رعایت خط قرمزها و چارچوبهای تعیینشده میتوانیم بنویسیم؛ وگرنه
بنده و همکارانم توان تولید روزنامه باکیفیتتر از حیثِ شناسایی و گزارش و
تحلیل مسائل و مصائب جامعه را داریم. درباره کمک دولتی هم که گفته شد؛ اما
یک نکته مغفول مانده و آن اینکه متولی رسانهها وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی است؛ اما وزارت ارشاد ثابت کرده که اساسا به اینگونه مشکلات
بیاعتناست و این موارد را مسئله خود نمیداند؛ وگرنه پس از اینهمه ناله و
فغان دستکم یک نفر کارشناس از این وزارتخانه با ما تماس میگرفت و اوضاع و
احوال ما را جویا میشد. تماس وزیر ارشاد و مدیران مربوطه پیشکش، تنها کسی
که در چند روز گذشته با من تماس گرفت، جناب آقای جهانگیری، معاوناول
محترم رئیسجمهور بودند که فرمودند من مصاحبه شما را خواندم. گفته بودید که
کسی حال ما را نپرسید، من زنگ زدم حال شما را بپرسم و من هم واقعا
سپاسگزارم. بیانصافی است که نگوییم اگر حمایت شخص ایشان و قراردادن کاغذ
مطبوعات در زیرگروه کالاهای اساسی نبود، این بلا سال قبل بر سر مطبوعات
نازل میشد. همانطور که همگان میدانند و ما هم اطلاعرسانی کردهایم،
نزدیک به یک میلیون نیروی شاغل در چند ماه گذشته از کار بیکار شدهاند و
حتی در حوزه رسانه نیز اکثر روزنامهها چه دولتی، چه عمومی و چه خصوصی، با
تعدیل نیرو مواجه بودهاند که قطعا تلخ و دردناک است. من شرمسار همکارانم
هستم که نتوانستم بیشازاین در خدمتشان باشم و باید تأکید کنم که جداشدن
آنها از مجموعه همانطور که برای آنان تلخ است، برای ما نیز تلخ و
ناخوشایند است و امیدواریم با بهبود شرایط، فرصت مجدد همکاری با آنها برای
ما فراهم شود. بهعنوان سخن آخر از همه کسانی که دغدغه حفظ یک نهاد
رسانهای با قدمت 22ساله را دارند، درخواست میکنم هرگونه راهکار و
پیشنهادی برای کمک و بهبود اوضاع روزنامه دارند، مطرح کنند. مطمئنا در صورت
عملیاتیبودن مورد استقبال ما قرار خواهد گرفت.