«کشف» فقط منحصر به دنیای ورزش از جمله فوتبال نیست بلکه در دنیای سیاست نیز این مهم وجود دارد.فی المثل تمام ستارگان فوتبال به نوعی کشف شده اند؛حال زود یا دیر اما بهرحال حاصل کشف یک مربی خبره بودهاند و از این کانال وارد دنیای حیرتانگیز فوتبال حرفهای شده اند.
سید علیرضا کریمی -سردبیر
«کشف»
فقط منحصر به دنیای ورزش از جمله فوتبال نیست بلکه در دنیای سیاست نیز این
مهم وجود دارد.فی المثل تمام ستارگان فوتبال به نوعی کشف شده اند؛حال زود
یا دیر اما بهرحال حاصل کشف یک مربی خبره بودهاند و از این کانال وارد
دنیای حیرتانگیز فوتبال حرفهای شده اند.در دنیای سیاست نیز کم وبیش چنین
موضوعی صدق میکند.شاید به «شدت» و «حدت» ورزش نباشد لیکن وجود دارد.معمولا
فعالین سیاسی در احزاب فعال و پویا رشد میکنند و در نهایت پساز کشف توسط
مدیران احزاب پس از رسیدن
به قدرت به کار گمارده میشوند.در کشورهای
دمکراتیک و حزبی چنین موضوعی امری عادی تلقی میشود.ولی در ایران ما که
تقریبا حزب به معنای واقعی واصلی آن وجود ندارد افراد نه از طریق حزب که
براساس توصیه و زد و بند قدرتمندان به قدرت میرسند.آری؛سوگمندانه باید گفت
در غالب موارد نیز چنین افرادی وقتی به قدرت میرسند طبعا خروجی روشن و
مثبتی ندارند زیرا نه آموزش دیدند و نه سرد و گرم را چشیدهاند و صرفا با
رانت به پستی رسیدهاند و تلاش میکنند طی سالها با آزمون و خطا مدیری با
تجربه و کاربلد شوند.یعنی به جای آنکه در حزب آموزش ببینند در پست و مقام
آموزش میبینند!به واقع تخمین اینکه بالاخره این مدیران چقدر هزینه روی دست
ملت میگذارند تا مدیری با خروجی مثبت شوند دشوار است اما مسلم است که این
آزمون و خطاها بیهزینه نیست.البت نباید از ذهن دور نگه داشت که همه این
موارد در شرایطی است که اگر فرض را بر این بگذاریم که این مدیرِ توصیه شده
بالاخره بناست پس از سالها مدیر موفقی شود و استعداد مدیریت دارد زیرا
چه
بسا سالها طی شود ولی چون مدیر مذکور مستعد نبوده و حزبی هم نبوده که
تشخیص داده شود وی برای این امور مناسب نیست مدیر مورد اشاره تا زمانی که
رانت و حمایت برقرار است به مدیریت خود ادامه میدهد.
در این راستا یک
مثال از خارج از ایران میآورم.ولادیمیر پوتین کشف «بوریس یلتسین» رئیس
جمهور اسبق روسیه بوده است.بسیاری بر این موضوع صحه گذاشتهاند و زمانیکه
یلتسین در سال 1999 به نفع پوتین کنارهگیری میکند برای وی این مهم مسجل
شده که ولادیمیر قدرت و کاریزمای لازم برای رهبری روسیه را دارد.روسیه نیز
در اصل کشوری حزبی تلقی نمیشود و آنجا هم افراد موثرتر از احزاب
هستند.بنابراین افراد با توصیه و رانت به مناصب مختلف میرسند.پوتین نیز
حاصل ظهور و بروز در یک حزب روسی نبوده بلکه مامور سابق کا گ ب بوده و
زمانی توانست مدارج ترقی را به سرعت طی کند که از طریق ریاست دفتر بوریس
یلتسین با وی آشنا شد. یوماشف رئیس دفتر یلتسین میگوید: «رئیس دفتر پیشین
یلتسین، آناتولی چوبیس به من گفت که او یک مدیر توانا را میشناسد که معاون
خوبی برای من خواهد شد. او مرا با ولادیمیر پوتین آشنا کرد و ما با هم
شروع به کار کردیم. من بلافاصله متوجه کار فوقالعاده پوتین شدم. او در طرح
ایده، تحلیل و استدلال عالی بود.»
اما برویم ایران خودمان.نزدیک به
مثالی که از روسیهآوردم در اینجا نیز وجود دارد.به ارتباط محمود واعظی
رئیس دفتر رئیس جمهور و محمد آذری جهرمی وزیر ارتباطات بنگرید.وزیر
ارتباطات از کانال حزب و فعالیت سیاسی به معنای خاص آن به این موقعیت
نرسیده است.او به نوعی کشف واعظی است.رئیس دفتر رئیس جمهور در دولت نخست
حسن روحانی وزیر ارتباطات بود و آذری جهرمی معاون وی.در دولت دوم روحانی
واعظی ارتقاء پیدا میکند و بنا به توصیه وی، آذری جهرمی به عنوان وزیر
پیشنهادی ارتباطات راهی مجلس میشود برای رای اعتماد.در طول 4 سال گذشته
نیز وی همواره از حمایت راس دولت برخوردار بوده است.ضمن آنکه همانطور که
پوتین سابقه اطلاعاتی و همکاری اطلاعاتی دارد، آذری جهرمی نیز چنین
پیشینهای دارد.البت این قیاس تام و تمام نیست و صرفا بر روی برخی تشابهات
تاکید شده است.بهرحال همچنان واعظی برای وزیر ارتباطات خواب میبیند؛خواب
ریاست جمهوری سال 1400. اگر تعارفات سیاسی را کنار بگذاریم وزیر جوان هم
نشان داده بیمیل نیست.بنابراین آذری جهرمی برخلاف آنچه دوست داران
توئیتری(!) وی مینویسند امانوئل مکرون ایران نیست بلکه مدارج ترقی را مثل
پوتین در حال طی کردن است و دور از ذهن نیست روزگاری نفر اول اجرایی کشور
شود.درست مثل پوتین!