«اطمینان دارم با همراهی یکدیگر از این شرایط سخت و ناخواسته عبور خواهیم کرد»؛ «شوک ایجاد شده در بازار ارز موقت و گذراست»؛ «نوسانات اخیر در بازار ارز و شوک ایجاد شده دلیل و ریشه بنیادی اقتصادی ندارد»؛ «مردم عزیز ما مطمئن باشند که در مجلس یازدهم اولویت مهم مسائل اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم است»
«اطمینان دارم با همراهی
یکدیگر از این شرایط سخت و ناخواسته عبور خواهیم کرد»؛ «شوک ایجاد شده در
بازار ارز موقت و گذراست»؛ «نوسانات اخیر در بازار ارز و شوک ایجاد شده
دلیل و ریشه بنیادی اقتصادی ندارد»؛ «مردم عزیز ما مطمئن باشند که در مجلس
یازدهم اولویت مهم مسائل اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم است»؛ ... این نقل
قولها را سران قوا دیروز در گفتارهای جداگانهای مطرح کردهاند. نکته قابل
توجه در این میان، هم محوری آنها و تلاش برای اطمینان خاطر دادن به مردم
در زمینه حل مسائل و مشکلات است. شاید برداشت سطحی و ابتدایی از این
یکسانی، همنوایی دولت و مجلس در حل مشکلات باشد، اما واقعیت این است که این
یکسانی، به معنی «این همانی» نیست. درواقع اگر به سوابق، نوع نگاه،
اندیشه، گفتار و منش این چهرهها و جریانهای سیاسی که از آن بر آمدهاند
توجه کنیم، هرچند هدف مطرح شده در شعار یکی است، اما نوع نگاه و راهبرد
رسیدن و حتی کیفیت هدف متفاوت است.
اگر دوران ابتدایی انقلاب اسلامی و
جنگ را به دلیل شرایط خاص آن درنظر نگیریم، در دوران پس از آن، دولتها و
مجالسی از تفکرهای گوناگون سیاسی حاکم روی کار آمدهاند؛ اکبر هاشمی
رفسنجانی به عنوان یک چهره برخاسته از راست سنتی به عنوان ریشه اصولگرایی،
در سالهای بعد مسیرهایی از جمله میدان دادن به تکنوکراتها و نگاه اعتدالی
فراجناحی را در پیش گرفت، سیدمحمد خاتمی که در دورانش نگاه جریان چپ سنتی
به اصلاحطلبی شیفت پارادایمی داشت، محمود احمدینژادی که از اصولگرایی
برخاست، اما با تقسیم اصولگرایی به جریانهای سنتی و نو، هم خودخواسته و هم
با برائت این جریان، از جرگه اصولگرایی خارج شد و حسن روحانی برخاسته از
اصولگرایی که شعار اعتدالی در پیش گرفت و با ائتلاف میانهروهای اصولگرا و
اصلاحطلب به میدان آمد، نشان میدهد که جریانهای مختلف ریشهدار سنتی، هر
یک برای مدتی دولت را در دست داشتهاند. در مجلس، تنوع نگاهها بیشتر بوده
است و البته برخلاف ریاست جمهوری، محدوده موفقیت اصلاحطلبان محدودتر.
درواقع مجلس در این دوران غالبا در دست جریانهای برخاسته از راست سنتی و
اصولگرایی بوده است و به جز یک اقلیت موثر در مجلس ششم و یک اقلیت قابل
توجه در مجلس دهم، چندان حضور عمیقی نداشته است. در مجالس این بازه زمانی،
تقریبا از تمامی طیفهای سیاسی دیده میشود و حتی جریانهای نواصولگرا یا
طیف تندروی هر دو جناح که شاید در ریاست جمهوری نمایندهای نداشتند – هر
چند شاید در هیات دولت یا مدیریت کلان مناصبی گرفتند – در این مجالس حاضر
بودهاند. نتیجه تمامی این موارد ذکر این نکته است که تمام جریانهای سیاسی
هر یک به طریقی آزمودهاند در این ورطه رخت خویش!
ایران و نظام جمهوری
اسلامی ایران، در دهههای گذشته به دلیل مسائل گوناگون، همواره در «برهه
حساس» قرار داشته است. هرچند شاید مدیریت یک جریان سیاسی، علاوه بر تئوری و
استراتژی مدیریت این مسائل به صورت کلان، تابع شرایط زمانی روز هم بوده
است، اما از آنجا که اهداف طرح شده در شعارها همواره یکسان بودهاند و
البته غالبا محقق نشدهاند، میتوان نتیجه گرفت که فارغ از ظرف زمان،
محتویات آن هم برای حل مسائل کشور پاسخگو نبوده است. نتیجه این است که برای
مردم فرقی نمیکند نقلقولهای ابتدایی را حسن روحانی یا محمدباقر قالیباف
به عنوان دو رقیب انتخاباتی پیشین و نمایندگان دو جریان سیاسی متضاد مطرح
کردهاند؛ از نگاه عمومی هر دو شعارهایی هستند که اعتمادی به واقعیت و
وقوعشان وجود ندارد.
شاید در تحلیل وضعیت موجود، نبود اعتماد عمومی به
مدیریت مسائل موجود، یک مساله «حال» فرض شود، اما باید یادآور شد که
شکلگیری آن حاصل زمان طولانی است. مثال بارز این تفاوت را میتوان در
مشارکت انتخاباتی مجالس دهم و یازدهم یافت؛ جایی که ناامیدی رایهای خاموش -
که اغلب به اصلاحطلبان گرایش داشتهاند - با توجه به نوع عملکرد دولت و
مجلس بر آمده از ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان، به کاهش مشارکت قابل
توجه در انتخابات انجامید و میتوان این چنین نتیجه گرفت که عدد بزرگی از
مردم از رویکردهای هر دو جریان قدیمی و نیز جریان مدعی میانهروی و اعتدال
در مدیریت و حل بحرانهای موجود ناامید شدهاند. این ناامیدی نه ناگهانی که
با توجه به مشارکت خوب در انتخاباتهای 92، 94 و 96، در بازه پس از آن
پررنگ شده است و حاصلش شعارهای نه اصلاحطلب و نه اصولگرا در اعتراضهای
معیشتی و مانند آن است. به همین ترتیب، خروج از وضعیت موجود هم نیازمند طی
شدن مسیری در مسیر جلب اعتماد عمومی است و البته زمانبر هم خواهد بود.
نکته اینجا است که چه شعارهای ابتدایی برای پیروزی در نهادهای انتخابی از
تخصصگرایی و جوانگرایی گرفته تا اصلاحطلبی و انقلابیگری، چه شعارها و
وعدههای بعدی مبنی بر پیگیری حل مسائل یا حتی بیلانهای کاری از کارهای
انجام شده در این مسیر، تا وقتی به شکل ملموس و واقعی پیش روی مردم شکل
نگیرند و مسئله واقعا به طرز محسوسی حل نشود، تفاوتی نخواهند داشت.
جریانهای سیاسی حاضر در مصادر قدرت باید بدانند که امروز دیگر تنها به عمل
کار بر آید، به سخندانی و سخنرانی نیست!