شیوع کروناویروس در بیش از یکصد کشور جهان، انتقال سریع، ناشناختگی و مرگآفرین بودن این ویروس، موضوع آن را به بحرانی در جامعه جهانی تبدیل کرده که عصر مدرن دستکم به لحاظ بحران بهداشتی تا به حال تجربه نکرده است.
علیرضا صدقی
شیوع کروناویروس در بیش از
یکصد کشور جهان، انتقال سریع، ناشناختگی و مرگآفرین بودن این ویروس،
موضوع آن را به بحرانی در جامعه جهانی تبدیل کرده که عصر مدرن دستکم به
لحاظ بحران بهداشتی تا به حال تجربه نکرده است.
گرچه در ادوار گذشته در
یک کشور و حتی یک قاره نمونههایی از وبا و طاعون - البته در قرن نوزدهم و
سالهای آغازین قرن بیستم - فراگیر وجود داشته است، اما این سطح از فراگیری
از شرق تا غرب زمین، نمونهای بیسابقه است.
در این میان ایران نیز از
شیوع کرونا بینصیب نماند و پس از چندی از چین وارد ایران شد. اما این
موضوع نیز چون بیشمار موارد دیگر، در ایران شکل و رنگ و طعم دیگری دارد.
از بحران بیاعتمادی فراگیر در سطوح گوناگون اجتماعی تا کمتوجهی عدهای
از شهروندان نسبت به توصیههای بهداشتی و از ارائه آمارهای متفاوت و متناقض
نهادهای مختلف تا تشکیل ستادها و کارگروهها و کمیتههای موازی در
سازمانها و نهادهای گوناگون، همه و همه مواجهه ایرانیان با کروناویروس را
از مواجهه دیگر کشورها با این مسئله متفاوت میکند.
این همه یعنی،
مسئله جامعه ایران در برابر این بیماری بسیار فراتر از خود آن است. همین
امر سبب میشود تا نسخه ارائه شده برای ایران با دیگر کشورها تفاوتهای
عمدهای داشته باشد. در ایران کمتر میتوان نسبت به عملکرد مطلوب برخی
پروتکلهای بینالمللی امیدوار بود؛ چرا که ایران را باید با همه مسائل
پیرامونیاش سنجید و قضاوت کرد.
ناشناختگی و دست کوتاه پزشکی در برابر
ویروس کرونا از سو، تعلل حاکمیت در انتقال صحیح اطلاعات و بیاعتمادی مردم
به نظرات رسمی مسئولان هم از سوی دیگر موجب میشود تا کرونا در ایران
شرایطی به غایت پیچیدهتر از دیگر کشورها داشته باشد. به این مجموعه و
معادله چندمجهولی باید دست بسته مطبوعات و رسانهها، ضعف در راهبرد
رسانهای و فقر علمی رسانههای عمومی را هم اضافه کرد.
این موقعیت سبب میشود تا رویکرد ناظران منصف نسبت به این مسئله شامل وسواس و دقت نظر بیشتری شود
و
درست در این بزنگاه است که ضرورت توجه مسئولان امر نسبت به بسیاری از
توصیهها و انذارهای برخی دلسوزان - که بعضا با داغ و درفش پاسخ داده شد -
رخ مینماید. اگر سرمایه اجتماعی حاکمیت هنوز چون دهه ۶۰ پا برجا بود و اگر
برخی از روحانیان اعتبار و آبروی چند قرنی این صنف را به حراج نگذاشته
بودند و اگر دلسوزان و کاربلدان و مدیران کارآزموده کشور به محاق نرفته
بودند، جمهوری اسلامی ایران امروز ابزارهایی به مراتب قدرتمندتر از حالا
در اختیار داشت.
اگر در هر بزنگاهی به عوض جلوگیری - توصیهای - از
انتشار اخبار در رسانهها، فرصت داده میشد تا روزنامهها و خبرگزاریها به
انعکاس بیکم و کاست حقیقت در بستری انتقادی بپردازند، امروز این
رسانههای رسمی بودند که مرجعیت آگاهیبخشی به مردم را در اختیار داشتند،
نه چون وضعیت موجود که اعتبار یک کانال تلگرامی مجهولالهویه از ارگان
اطلاعرسانی دولت بیشتر باشد.
و بسیار «اگر» و «شاید» دیگر که هر کدام
دردی و دغدغهای در پساپشت دارند. مجموعه این عوامل نشان میدهد که مسئله
جامعه ایران در وضعیت فعلی را باید فراسوی کروناویروس به تحلیل نشست.
کمااینکه برای توقف چرخه انتقال هم باید تدبیری خاص و ویژه ایران در نظر
داشت.
تدبیری فراتر از قرنطینه، حکومت نظامی یا هر آنچه تاکنون در دیگر نقاط تجربه شده است.