اصولگرایان که در این دوره از انتخابات مجلس توانستند بدون حضور رقیب مجلس را به طور کامل در اختیار بگیرند و تمام نامزدها و طیفهای خود را وارد بهارستان کنند، حالا دست به تحلیل انتخابات زده و مدعی هستند که پیروزیشان به خاطر عملکرد این جریان سیاسی و میزان مشارکت بالا در انتخابات بوده است.
گروه سیاسی- اصولگرایان که
در این دوره از انتخابات مجلس توانستند بدون حضور رقیب مجلس را به طور
کامل در اختیار بگیرند و تمام نامزدها و طیفهای خود را وارد بهارستان
کنند، حالا دست به تحلیل انتخابات زده و مدعی هستند که پیروزیشان به خاطر
عملکرد این جریان سیاسی و میزان مشارکت بالا در انتخابات بوده است.
همانطور که روز گذشته مصباحیمقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز گفته:
اتفاقی که در این انتخابات افتاد این بود که جریان اصلاحات بنا بر هر دلیلی
که خودشان مطرح کنند یا آنچه واقعیت دارد نتوانست مردم را برای انتخابات
بسیج کند. در مقابل ما با توجه به آنکه جریان اصولگرا به طور عمده خارج از
گود اجرا و مدیریت مجلس بود توانست هواداران خود را برای انتخابات بسیج کند
و رایی را به دست بیاورد. البته بخشی از آراء به صورت سنتی به خود جریان
اصولگرا مربوط است و بخشی از آراء، معروف به آرای خاکستری است که
اصولگرایان توانستند آن را جذب کنند.
آرای خاکستری؟ این ادعای
مصباحیمقدم سوالات زیادی را به همراه دارد اول اینکه بر اساس کدام معیار
میگویند اصولگرایان توانستند آرای خاکستری جذب کنند، آن هم در شرایطی که
طبق آمار مشارکت در انتخابات نسبت به دورههای گذشته کاهش چشمگیری داشت. از
دیگر سو با نگاهی به میزان آرا کسب شده توسط نامزدهای این جریان در
حوزههای مختلف متوجه کاهش میزان مشارکت در انتخابات میشویم، چرا که بر
اساس آمار وزارت کشور مشارکت در استان تهران را ۲۶ درصد نشان میدهد. با
این حال مصباحیمقدم در گفتوگو با «خبرآنلاین» مدعی شده است که جریان
اصولگرا توانسته ۶ تا ۱۱ درصد از آرای خاکستری را به خود اختصاص دهد. مشخص
نیست که مستندات اصولگرایان برای تحلیلهای انتخاباتی خود در روزهایی که
مجلس را کامل در اختیار گرفتهاند چیست و از کجا آوردهاند. آنها پیش از
انتخابات با شعار جوانگرایی به سبد رای طیف خاکستری هم چشم دوخته بودند
اما زمانی که روز موعود فرا رسید و آمار میزان مشارکت منتشر شد، نتیجه درست
عکس آن بود و خبری از جذب آرا خاکستری توسط این جریان سیاسی نبود.
اصولگرایان
گویا فراموش کردهاند در میدانی که رقیبی حضور نداشت تا رقابتی شکل بگیرد
برنده شدن، چندان امری دور از ذهن نبود. درواقع رقابت زمانی معنا پیدا
میکند که در آن سمت میدان رقیبی در مقابل و دوشادوش تو بجنگد اما کدام
رقیب. نمیتوان چشم را بر واقعیتها بست و خود را به خواب و رویا زد. آنچه
که در این دوره از انتخابات رخ داد کاهش چشمگیر مشارکت انتخابات و
رویگردانی مردم و افکار عمومی از جریانهای سیاسی بود. اگر میزان مشارکت در
این دوره کاهش داشت به دلیل انتقاد از جریانی بود که در هر دوره از
انتخابات پایگاه اجتماعی و در واقع بدنه اجتماعی آن با حضور در انتخابات
مطالبهگری میکرد، اما در طی این سالها به واسطه عملکرد اصلاحات و دولت و
مجلس مورد حمایت آن دچار ریزش در این پایگاه اجتماعی شد که به تبع آن کاهش
مشارکت را به دنبال داشت. بنابراین ناامیدی این پایگاه اجتماعی از جریان
رقیب نباید به معنای تمایل به اصولگرایان تعبیر شود.
اگر اصلاحطلبان در
دورههای گذشته انتخابات پیروز بودند به واسطه مشارکت فعال آرا خاکستری و
پایگاه اجتماعی این جریان بود و حالا هم اگر نتوانستند در این دوره حضور
داشته باشند به دلیل موانع پیشرو برای این جریان سیاسی بود و دیگری هم به
خاطر رویگردانی پایگاه اجتماعی این جریان به خاطر عملکرد آن در طی این
سالها بوده است. درواقع اصولگرایان حالا هم که خودشان هم به خوبی میدانند
رقابت کاملاً یکطرفه بود باز حاضر نیستند واقعیتها را بیان کنند و این
روزها به گونهای بر طبل پیروزی میکوبند که گویا فراموش کردهاند چه
مسئولیت سنگینی از این به بعد بر دوش دارند. چرا که دیگر اصلاحطلبان و
فراکسیون امیدی وجود ندارد تا همه انتقادات و ناکارآمدیها را به آن نسبت
دهند. اگر این جریان سیاسی به مدد عدم حضور رقیب و کاهش مشارکت در انتخابات
توانست تمامی نامزدهای خود را وارد مجلس یازدهم کند و به طور کامل مجلس
آینده را در اختیار بگیرد فراموش نکند مسئولیتاش چند برابر شده است. باید
توجه داشت که هر کنش سیاسی یک پیام دارد، اگر مشارکت در این دوره کاهش داشت
پیام آن به جریانهای سیاسی است که حالا مدعی کارآمدی و دغدغهمندی معیشت
مردم را دارند.
تندروهای این جریان که حالا آن هم در شرایطی که درصد
بسیار بالایی از مردم به دلایل متعددی تصمیم گرفتند رای ندهند؛ پیروزی خود
را جشن گرفتهاند به یاد داشته باشند که نمیشود همه کمکاریها و
ناکارآمدیها را به دولت نسبت داد. اصولگرایان این روزها با تصور اینکه
رویگردانی جامعه از اصلاحات، آنها را به سوی این جریان سوق داده
پیروزیشان را جشن گرفتهاند. اگرچه شرایط دشوار اقتصادی مردم ممکن است
آنها را منتقد و یا حتی مخالف اصلاحطلبان کند و این جریان را مسئول چنین
شرایطی بدانند اما آیا این به معنای رجوع به اصولگرایان بود؟ این جریان
سیاسی در انتخابات یک دهه گذشته با تصور رقابت با اصلاحطلبان از رد صلاحیت
و حضور نیافتن پرقدرت آنها در میدان رقابت راضی بودند، اما نتیجه
انتخابات نشان میداد که آنها برای اقناع جامعه برنامهای ارائه نکردند و
در راستای جلب آرای جامعه بهویژه جامعه مدنی، طبقه متوسط و تاثیرگذار شهری
کاری انجام ندادند و از همینرو بیش و پیش از آنکه در رقابت با حریف
بازنده باشند از جامعه و مردم شکست خوردهاند.
اصولگرایان اینگونه
میپندارند که چون بخشی از بدنه اجتماعی از اصلاحطلبان ناراضی هستند و
دیگر حامی این جریان سیاسی نیستند؛ بنابراین آرا آنها وارد سبد رای
اصولگرایان شده و سراغ آنها رفتهاند. همانگونه که مصباحیمقدم مدعی شده
است که بدنه رای اصولگرایان از ۱۶ میلیون رای ۹۶ به ۲۴ میلیون رای در
انتخابات امسال افزایش پیدا کرده است. به گفته او مابهالتفاوت ۱۶ میلیون
رای در انتخابات ۹۶ و ۲۴ میلیون رایی که در این انتخابات به صندوق ها ریخته
شد افزودهای است که اصولگرایان به دست آوردند.