کد خبر: ۲۹۱۶
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۶
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
شما از جمله افرادي بوديد که پس از بررسي صلاحيت‌ها معتقد بوديد مجلس آينده در اختيار جريان راست قرار مي‌گيرد. به نظر شما مهم‌ترين پيامدهاي حضور اين طيف در مجلس آينده چه خواهد بود؟

شما از جمله افرادي بوديد که پس از بررسي صلاحيت‌ها معتقد بوديد مجلس آينده در اختيار جريان راست قرار مي‌گيرد. به نظر شما مهم‌ترين پيامدهاي حضور اين طيف در مجلس آينده چه خواهد بود؟
بنده از مدت‌ها قبل و حتي قبل از اتفاقات آبان ماه چنين روزي را پيش‌بيني مي‌کردم که مجلس با چنين ترکيبي تشکيل شود. تحليل بنده اين بود که مجلس يازدهم از ترکيب اصولگرايان، جبهه پايداري و حاميان آقاي احمدي‌نژاد تشکيل خواهد شد. هنگامي که دريک انتخابات در شهرهاي بزرگ حاميان اصلاح‌طلبان به دلايل مختلف حضور مطلوب ندارند به صورت طبيعي نتيجه مشخص است. بدون شک اگر آنهايي که در انتخابات شرکت نکردند، شرکت مي‌کردند به اصلاح‌طلبان رأي مي‌دادند. اين وضعيت از چندين ماه قبل مشخص بود. در چنين شرايطي بيست يا سي درصد در شهرهاي بزرگ افرادي بودند که به صورت سنتي به اصولگرايان رأي مي‌دادند. تفاوتي که در اين دوره نسبت به دوره‌هاي گذشته اين بود که نارضايتي که در بين مردم از اصلاح‌طلبان به وجود آمده بود، از اصولگرايان نيز وجود داشت. وضعيت به شکلي نبود که تنها اصلاح‌طلبان دچار مشکل شده باشند و اصولگرايان نيز با بحران‌هاي جدي مواجه بودند.
چرا طرفداران جريان اصولگرايي ليستي راي دادند؟
هواداران جريان اصولگرايي نگاه خود را از اصولگرايان سنتي برگردانده بودند. هواداران جريان اصولگرايي از افرادي مانند علي لاريجاني، احمد توکلي و محمدرضا باهنر برگشته بودند، از سوي ديگر رأي دادن را يک وظيفه و تکليف شرعي براي خود قلمداد مي‌کنند. با اين وجود به دليل همين برگشتتن از چهره‌هاي شناخته شده، به اصولگرايان تندتر رأي مي‌دهند. نکته قابل تأمل اين است که در شرايطي که هواداران هر دو جريان سياسي اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا کاملا راضي نشده‌اند، اصلاح‌طلبان براساس دغدغه‌هايي که داشتند به ميزان اندکي حضور داشتند و در مقابل اصولگرايان به جاي اصولگرايان سنتي به اصولگرايان تندتر و حاميان آقاي احمدي‌نژاد رأي دادند.
چرا اين اتفاق بيشتر در شهرهاي بزرگ رخ داده است؟
به صورت طبيعي انتخابات مجلس در مناطق دور و شهرستان‌هاي کوچک چندان تحت تأثير اتفاقات کلان کشور نيست. در اين حوزه وضعيت اقتصادي و سياسي کشور داراي اهميت زيادي نيست. مردم در اين مناطق بيشتر به دلايل قومي، قبيله‌اي و فاميلي در انتخابات شرکت مي‌کنند. در حدود صدوچهل تا صدو شصت کرسي در مجلس وجود دارد که متعلق به حوزه‌هايي است که داراي يک يا دونماينده هستند. در چنين حوزه‌هايي اين مسأله کانديداي انتخاباتي متعلق به کدام محله يا قوم قبيله است تعيين کننده خواهد بود. در اين حوزه‌هاي انتخابيه صرف نظر از رويکردهاي نظارتي و عملکرد اصلاح‌طلبان يا اصولگرايان مردم به دليل نگاه‌هاي خاص خودشان در انتخابات حضور موثر دارند و تلاش مي‌کنند از کانديداي خود حمايت کنند. به همين دليل نيز تحليل بنده بيشتر مبتني بر ميزان مشارت در کلانشهر‌ها و شهرهاي بزرگ است. هنگامي که بدنه اجتماعي اصلاح‌طلبان در رقابت به طور قوي نيستند، مشخص است که اصولگرايان پيروز مي‌شوند و دليلش نيز در چگونگي و امکان رقابت اصلاح‌طلبان هم نهفته است.
برخي احزاب اصلاح‌طلب در تهران و يا شهرهاي بزرگ ديگر ليست انتخاباتي ارائه کردند. آيا اين افراد جزئي از بدنه جريان اصلاح‌طلبي نبودند؟
اين يک موضوع پيچيده ديگري است. سوال مهم اين است که آيا بايد حزب کارگزاران سازندگي يا حزب مردمسالاري را اصلاح‌طلب درجه يک بدانيم يا خير؟ آيا خانه کارگر و حزب اعتدال و توسعه جزئي از بدنه جريان اصلاح‌طلبي است يا خير؟ واقعيت اين است که اين احزاب را نمي‌توان دقيقااصلاح‌طلب دانست. به همين دليل حضور اين احزاب در انتخابات تغييري در روند و نتيجه انتخابات به وجود نياورد. اينکه چرا بنده اين احزاب را اصلاح‌طلب نمي‌دانم جاي بحث زيادي دارد که در اين فرصت امکان پذير نيست. با اين وجود نفس اينکه مردم در انتخابات به اين احزاب اقبال نشان ندادند نشان مي‌دهد که اين افراد و احزاب را نمي‌توان اصلاح‌طلب به معناي پذيرفته شده ناميد. سوال اينجاست که چه کساني بايد به مجيد انصاري رأي مي‌دادند؟ اصولگرايان که قطعا به اين افراد رأي نمي‌دادند. چه کسي بايد به اين افراد رأي مي‌داده است؟ بدنه اجتماعي جريان اصلاحات از ماه‌ها قبل تحت تاثير وقايع اجتماعي قرار داشته و درباره انتخابات نگاه خاص خود را دارد. بايد از آقاي مجيد انصاري اين سوال را پرسيد که در حالي که حاميان انتخاباتي شما نظرشان را به شکل‌هاي مختلف بيان کرده‌اند، با چه اميدي کانديدا شديد؟ ممکن است اين عنوان شود برحسب وظيفه ملي و شرعي که داشتيم در انتخابات نامزد شديم و مسأله شکست يا پيروزي برايم مطرح نبوده است.
آيا شما اين پاسخ را قانع کننده مي‌دانيد؟
بله؛ من اين پاسخ را مي‌پذيرم و معتقدم به هر حال يک ديدگاه است.
آيا احساس شما همين است؟
خير؛ ما دستگاه قلب‌سنج يا نيت‌خوان سنج نداريم. هنگامي که حزبي مانند کارگزاران سازندگي در انتخابات شرکت مي‌کند دو هدف عمده را دنبال مي‌کند. نخست اينکه اين حزب احساس مي‌کند براساس وظيفه ملي بايد در انتخابات شرکت کند. هدف دوم حزب کارگزاران دادن پيام بود. اين حزب با انتشار ليست انتخاباتي قصد داشت اين پيام را بدهد که در شرايطي که کشور نياز به مشارکت بالا و نقش‌آفريني احزاب دارد اين حزب در انتخابات ليست مي دهد تا وفاداري خود را نشان دهد. به همين دليل اين نکته بايد در حافظه مسئولان درباره اين حزب ثبت شود. با اين وجود بنده فرض نخست را براي اين احزاب در نظر مي‌گيرم اما يک انتقاد دارم. انتقادم نيز اين است که شما به عنوان يک حزب سياسي چرا به اين علامت سوال که از ماه‌ها قبل در جامعه شکل گرفته بود توجه جدي نکرديد؟
چرا معتقديد از ماه‌ها قبل مسير احزاب مشخص بوده‌است؟
دو پنجره وجود داشت که اگر از اين دو پنجره به جامعه نگاه مي‌کرديم متوجه مي‌شديم که بدنه جريان اصلاح‌طلبي يعني24 ميليوني که در انتخابات رياست جمهوري و مجلس از اصلاح‌طلبان حمايت کرده بودند ديگر قصد ندارند به اصلاح‌طلبان راي دهند. اگر در انتخابات مجلس يازدهم آقاي عارف در انتخابات شرکت مي‌کرد و به جاي آقاي مجيد انصاري سرليست اصلاح‌طلبان بود حتي صدهزار رأي نيز به دست نمي‌آورد. از مدت‌ها قبل مشخص شده بود که پايگاه اجتماعي اصلاح‌طلبان دچار ريزش شديد شده است. انتقادي که به اصلاح‌طلبان وارد است اين است که چرا چشمان خود را به روي واقعيت‌هاي جامعه بستند؟ اصلاح‌طلبان متوجه شده بودند که دچار چه ريزش هولناکي در پايگاه اجتماعي خود شده‌اند. با اين وجود هيچ اقدام عملي و تحليلي نسبت به اين موضوع نداشتند و هيچ راهي براي برون رفت از اين چالش پيدا نکردند و در زمان انتخابات نيز تنها به بيان شعارهايي مانند « تندروي نبايد وجود داشته باشند» بسنده کردند. اصلاح‌طلبان بايد متوجه اين مسأله مي‌شدند که ديگر شرايطي در جامعه وجود ندارد که بتوانند به واسطه اينکه ممکن است افرادي مانند آقاي احمدي‌نژاد دوباره روي کار بيايد مردم را به سمت چهره‌هاي معتدل‌تر هدايت کنند. پنجره دوم اما زماني رخ داد که در اتفاقات آبان‌ماه شعار و نگاه ناراضيان خود را نسبت به جريان‌هاي سياسي ابراز کردند. شايد بنده هم در ابتدا اين شعارها را جدي نگرفتم. با اين وجود بيان دغدغه‌هاي مهم مردم بود. اين تنها دهه هفتادي‌ها نبودند که اين شعار را مطرح مي‌کردند و بلکه دانشجويان و ديگراقشار هم مطرح مي‌کردند.
با توجه به نتيجه انتخابات آيا مجلس آينده بيشتر تحت تأثير هواداران قاليباف خواهد بود يا نزديکان احمدي‌نژاد؟
زمام امور مجلس يازدهم در اختيار جبهه پايداري و احمدي‌نژادي‌ها خواهد بود. حکايت آقاي قاليباف و هواداران ايشان در مجلس يازدهم مانند فراکسيون اميد در مجلس دهم خواهد بود و به همين دليل از تأثيرگذاري بالايي برخوردار نخواهند بود. واقعيت اين است که جبهه پايداري و طرفدران آقاي احمدي‌نژاد علاقه‌اي به حاميان آقاي قاليباف ندارند. بين بنده و اعضاي جبهه پايداري از نظر سياسي تفاوت‌هاي زيادي وجود دارد، با اين وجود برخي از اعضاي جبهه پايداري از نظر اقتصادي مشکلي نداشته‌اند. آقاي احمد توکلي يک چهره اصولگرا است و از نظر سياسي با بنده اختلاف نظر زيادي دارد. با اين وجود بنده با توجه به پاکدستي و سلامت نفس ايشان پشت سر آقاي توکلي نماز مي‌خوانم. اين وضعيت درباره برخي ديگر از اصولگرايان و اعضاي جبهه پايداري نيز وجود دارد. نکته ديگر اين است که چه ميزان اصولگرا و مکتبي هستند و به ديدگاه‌هايي که مطرح مي‌کند اعتقاد دارند؟ همه اينها سوالات مهمي است که در مجلس آينده وجود خواهد داشت. به همين دليل بنده به همان نسبت که پيروزي طرفداران آقاي احمدي‌نژاد را مجلس قطعي مي‌دانستم زعامت آنها را هم مجلس آينده قطعي مي‌دانم.
به نظر شما مجلس آينده چه موضعي نسبت به دولت آقاي روحاني خواهد داشت؟
اولين اقدام براي نمايندگان مجلس آينده حمله به دولت آقاي روحاني خواهد بود. مخالفان دولت در طول سال‌هاي اخير همه ناکامي‌ها و مشکلات کشور را ناشي از سوءمديريت دولت قلمداد مي‌کنند. بدون شک اين رويکرد در مجلس آينده با صداي رساتري ادامه پيدا خواهد کرد. به احتمال زياد مجلس آينده دولت آقاي روحاني را تحت فشار قرار خواهد داد که برخي از وزرا و استانداران را تغيير بدهد.
آيا احتمال حرکت مجلس به سمت کانون دولت و اعمال فشار بر آن وجود دارد؟
اين تمايل ممکن است در بين تندروها وجود داشته باشد. بااين وجود اين اتفاق مورد تاييد نظام نخواهد بود. بدون شک با توجه به وضعيت کشور استيضاح و يا برکناري دولت به هر دليلي، مشکلات کشور را عميق‌تر از گذشته خواهد شد. هر چه فشارها بيشتر باشد و تندروها شرايط موجود کشور را متوجه راس دولت کنند، به همان اندازه افکار عمومي هم آقاي روحاني را مقصر وضعيت موجود مي‌داند. از سوي ديگر هرچه انتقادات کمتري به آقاي روحاني وارد شود مردم کمتر روي عملکرد دولت حساس خواهند شد. برخي از افرادي که وارد مجلس شده‌اند روحاني را تا مرز برکناري نيز پيش خواهند برد. جبهه پايداري و طرفداران آقاي احمدي‌نژاد براي اينکه حسن نيت خود را به حاميان خود نشان بدهند، دولت را تحت فشار خواهند گذاشت و تا مرز برکناري پيش خواهند برد. پس از اين نيز به حاميان انتخاباتي خود عنوان مي‌کنند که عامل همه مشکلات کشور را برکنار کرديم و به همين دليل براي يک انتخابات جديد رياست جمهوري در آينده آماده مي‌شويم. بنده دوست دارم ببينم کساني که همه مشکلات کشور را به گردن دولت انداختند، زماني که دولت نيست چه خواهند کرد؟ واقعيت اين است که دولتي که قرار است در سال99 در حدود چهارصدهزار ميلياردتومان خرج کند از امروز150هزار ميليارد آن را کم دارد. نکته ديگر اينکه رشد اقتصادي ايران در سال98 به رقم منفي 9 درصد تنزل پيدا کرده است. اين در حالي است که رشد اقتصادي ايران در دوران جنگ مثبت يک بوده است. از سوي ديگر تورم در پايان سال98 در حدود چهل درصد خواهد بود. نکته ديگر ميزان بيکاري در شرايط کنوني از همه سال‌هاي اخير بيشتر بوده است. به همين دليل نيز سوال مهم اينجاست که اصولگرايان و طيف راديکال اين جريان چگونه مي‌توانند اين اقتصاد را دوباره به حرکت در بياورند؟ بنده معتقدم شايد برخي مسائل را با شعار بتوان جلو برد، اما مسائل اقتصادي را نمي‌توان. به همين دليل مسائل اقتصادي همچنان يکي از مهم‌ترين چالش اصولگرايان خواهد بود.
نام:
ایمیل:
* نظر: