کد خبر: ۲۸۶۷
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
گزارش نیویورک‌تایمز از ورشکستگی سیاسی و اخلاقی سازمان منافقین گزارشگر روزنامه نیویورک‌تایمز پس از بازدید از اردوگاه گروهک تروریستی منافقین در آلبانی تصریح کرد: اعضای این گروه نمی‌توانند درباره سرنوشت سازمان سخن بگویند.

گزارش نیویورک‌تایمز از ورشکستگی سیاسی و اخلاقی سازمان منافقین گزارشگر روزنامه نیویورک‌تایمز پس از بازدید از اردوگاه گروهک تروریستی منافقین در آلبانی تصریح کرد: اعضای این گروه نمی‌توانند درباره سرنوشت سازمان سخن بگویند.
«پاتریک کینگسلی»، خبرنگار روزنامه نیویورک‌تایمز که توانسته است از اردوگاه گروهک تروریستی منافقین در تیرانا بازدید کند، می‌نویسد: «در ابتدا، گروه درخواست‌های متعدد برای دسترسی را نادیده گرفت. بنابراین بدون چندان امیدی به سوی پایگاه آنها حرکت کردم و مدارک خود را به محافظین ارائه دادم. سه ساعت بعد، اندکی پیش از غروب آفتاب، تماسی دریافت کردم. به شکل تعجب‌آوری اجازه ورود یافته بودم. بنابراین، شروع به یکسری مصاحبه، شرکت در جلسات تبلیغاتی و تورهایی کردم که تا ساعت ۱:۳۰ بامداد به طول انجامید. یک عکاس نیویورک‌تایمز نیر چند روز بعد اجازه ورود دریافت کرد.»
نویسنده بر این باور است که شاید اجازه ورودش به کمپ منافقین تلاشی از سوی این گروهک برای تصحیح چهره‌اش پس از مواجهه با خبرنگار نیویورک‌تایمز در سال ۲۰۰۳ بوده است، زمانی که شخص مورد مصاحبه این خبرنگار از روی نوشته صحبت می‌کرده و خبرنگار اجازه گفت‌وگوی خصوصی با اعضای این گروهک را نیافته بود.
«علی صفوی»، نماینده گروهک تروریستی منافقین در واشنگتن وقتی با این سوال مواجه می‌شود که مسعود رجوی کجاست، می‌گوید: «خوب، ما نمی‌توانیم در مورد این مسئله حرف بزنیم ...» او سخنانش را قطع می‌کند و نگاهش را به پاهایش می‌دوزد. سوال مجددا این‌گونه مطرح می‌شود: «آیا او زنده است؟ آیا او در آلبانی است؟» پس از چند ثانیه سکوت، پاسخ صفوی باز هم این است: «ما نمی‌توانیم درباره آن حرف بزنیم.»
نیویورک‌تایمز با اشاره به منفور بودن «سازمان» نزد مردم ایران، می‌نویسد: «وقتی من از پایگاه بازدید کردم، به‌شکل عجیبی خالی به‌نظر می‌رسید. گروه ادعا می‌کند که [این پایگاه] میزبان ۲۵۰۰ نفر است اما در طول دو روز، ما بیش از ۲۰۰ نفر در آنجا ندیدیم.»
ده‌ها نفر از اعضای سابق سازمان اکنون به‌صورت مستقل در آلبانی زندگی می‌کنند. من با ده نفر از آنها دیدار کردم که هرکدام از آنها توضیح می‌داد که با شست‌وشوی مغزی تجرد اختیار کرده بود.
این افراد می‌گویند، روابط رمانتیک و افکار جنسی ممنوع بوده‌اند، تماس با خانواده به شدت محدود شده بود و از دوستی برحذر داشته می‌شدند. همگی روایت کردند که مجبور به شرکت در مراسم‌های انتقاد از خود بوده‌اند که در آن اعضا در خصوص هرگونه تفکر جنسی یا غیروفادارانه‌ای که داشتند در برابر فرماندهانشان اعتراف می‌کردند.
کینگسلی به نقل از «عبدالرحمان محمدیان»، فردی ۶۰ ساله که در سال ۱۹۸۸ به عضویت سازمان درآمده و در سال ۲۰۱۶ از آن جدا شده، می‌نویسد: «شما کم‌کم می‌شکنید. خود را فراموش می‌کنید و شخصیت‌تان را تغییر می‌دهید. تنها از قوانین پیروی می‌کنید. شما خودتان نیستید. شما تنها یک ماشین هستید.»
خبرنگار نیویورک تایمز می‌گوید «سازمان» بین او و سه نفر از آمریکایی‌هایی که از اردوگاه آنان در عراق حفاظت می‌کرده ارتباط برقرار کرده‌اند، اما «کاپیتان متیو وودساید» در بین این سه نفر نبوده است. کینگسلی با وودساید درخصوص وضعیت اردوگاه منافقین در عراق گفت‌وگو کرده است. او بین سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵ ناظر آمریکایی‌ها در اردوگاه منافقین بوده است.
به گفته وودساید، آمریکایی‌ها در واقع به ساختمان‌های اردوگاه منافقین و اعضای آن که بستگانشان می‌گفتند به زور در اردوگاه نگهداری می‌شوند، به صورت منظم دسترسی نداشته‌اند.
بر اساس گفته‌های وودساید، سران سازمان پس از چند روز تاخیر به اعضا اجازه دیدار با مقامات آمریکایی و خویشاوندانشان را می‌داده‌اند.
وودساید می‌گوید فرار از اردوگاه برای اعضا به خصوص زنان بسیار سخت بوده تا آنجا که دو نفر از آنان تلاش کرده بودند با کامیون تحویل بار از آنجا فرار کنند.
وی در پایان می‌گوید: «من آن سازمان را کاملا نفرت‌انگیز یافتم. از اینکه آنها در آلبانی حضور دارند، متعجبم.»مواضع زیگزاگ رئیس‌جمهور او را نزد مردم بی‌اعتبار می‌کند
فرجام رادیکالیسم اگر انحراف نباشد حتما انفعال است، این خطی است که مشاوران سیاسی و رسانه‌ای حسن روحانی باید بارها از روی آن سرمشق کنند.
روزنامه فرهیختگان در یادداشت خود نوشت: اوضاع دولت روحانی و شرایط اجتماعی حاصل از سیاست‌های آن به‌ گونه‌ای نیست که حتی منتقدان را ترغیب کند که بخواهند عقب‌نشینی سنگین رئیس‌جمهور را به رخ بکشند یا یادآور شوند که چه شد رئیس‌جمهوری که باید مبدأ و منشأ عقلانیت و تدبیر و پختگی باشد در عرض چند روز از آن هشتگ کذایی «فرمایشی» به چنین کنفرانس خبری‌ای برسد.
رفتاری که روحانی در این چند روز نشان داد شبیه کنش سیاسی‌ای بود که او در اردیبهشت و خرداد 96 هم به شکل شدیدتری از خود بروز داده بود، درنوردیدن خطوط‌ قرمز کشوری که خود رئیس‌جمهور آن است و بعد دنده عقب گرفتن با تمام وجود و تا ته‌خط رفتن بدون توجه به پیامد‌های هیچ‌کدام.
حتما نیاز به توضیح نیست که منظورمان این نیست اگر کسی فهمید مسیری را اشتباه رفته، حق اصلاح آن را ندارد و واضح است کاری که دولت مکرر در این سال‌ها انجام داده نامش اصلاح روش نیست؛ وقتی تعمداً و با برنامه یک اشتباه چند بار رخ می‌دهد، حتما نام دیگری دارد.
این مدل رفتار توسط هر دولتی انجام شود حداقل در سه سطح اثر منفی دارد؛ اول روی بدنه حامی آن که بعد از چند بار آمد و شد رادیکالی، می‌بیند دیگر خیلی نمی‌تواند روی قول و فعل چنین دولتی حساب کند، دوم روی حاکمیت و اجزای ناظر به امنیت ملی و سوم روی عامه‌ مردم که در درازمدت به عدم وجود عقلانیت سیاسی در دستگاه اجرایی مشکوک می‌شوند.
حداقل دو دلیل مهم برای بروز چنین رفتارهایی می‌توان برشمرد؛ اول مشورت‌های غلط سیاسی رسانه‌ای که به رئیس‌جمهور داده می‌شود و دوم اقتضایی عمل‌کردن به ‌جای پیروی از یک مدل مبنایی در سیاست.
سیاستی که از آغاز دولت یازدهم برخی سیاست‌سازان اطراف رئیس‌جمهور به او پیشنهاد داده بودند و به آن عمل می‌شد و حالا هم می‌شود، سیاست‌ورزی به روش عکس‌برداری است، یعنی فعلا بدون توجه به پیامد‌های منفی، تصویری که لازم است ارائه کنیم و کارمان و غرض سیاسی‌مان را پیش ببریم، تا بعد هم خدا بزرگ است.
کار ویژه این سبک از سیاست‌ورزی، روتوش روحانی بود به اقتضای شرایط روز و البته بدون فکر کردن به مبدأ و معاد مسئله، بدون توجه به پیامدهای پیشینی، روتوش‌کاران که حداقل در برخی موارد نشان دادند خیلی هم حرفه‌ای نیستند غرق مسائل تاکتیکی و بدون توجه به آثار راهبردی، کار خود را پیش بردند و تصویری پارادوکسیکال که از منتهی‌الیه اصولگرایی تا انتهای رفرمیسم در تغییر بود از رئیس‌جمهور ساختند؛ تصویری که آخر کار هیچ‌کس را راضی نکرده است و پروژه روتوش را به شکست کشانده است.
از این جنس مثال‌ها در سیاست‌ورزی به سبک روحانی به‌وفور دیده می‌شود، هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی، سخنانی از جنس وعده و وعید‌ها و رادیکالیسم انتخابات 96 که این روز‌ها به‌عنوان فکاهی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود.
سطح دوم کار که آثار به‌مراتب مخرب‌تری دارد از بی‌مبنایی در سیاست نشأت می‌گیرد، وقتی در سیاست‌ورزی مبنایی جز اقتضایی عمل‌کردن وجود نداشته باشد حتی در کوتاه‌مدت هم تصمیماتی گرفته می‌شود که 180 درجه با هم تفاوت دارد، دلار جهانگیری و بنزین 3000 تومانی نمونه‌های درجه یک این ماجرا هستند، تصمیماتی متناقض که وجه مشترک هر دوی آنها فقط آثار مخرب بود، یکی در منتهی‌الیه چپ‌گرایی و دیگری در قعر نولیبرالیسم.
در تاریخ انقلاب اسلامی شاید هیچ دولتی به اندازه دولت روحانی تناقض نظری و عملی نداشته است.روایت روزنامه آرمان از سقوط شدید مقبولیت روحانی
ریزش گسترده مقبولیت روحانی در میان مردم، به دغدغه نشریات حامی دولت تبدیل شده است.
روزنامه آرمان در این باره از قول صادق زیباکلام نوشت: مدتی است واقعا به این نتیجه رسیده‌ام که گویی آقای حسن روحانی توجهی به افت محبوبیتش ندارد. محال ممکن است که رئیس‌جمهور تا امروز متوجه نشده باشد که محبوبیتش چقدر ریزش داشته است. بسیار دور از ذهن است آقای روحانی نداند که اگر امروز انتخاباتی برگزار شود و وی به‌عنوان نامزد ریاست جمهوری در آن شرکت کند، رای 24 میلیون را به دست نخواهد آورد. محال است اطرافیان، معاونین و مشاوران و... به رئیس‌جمهور نگفته باشند که محبوبیت او ظرف این دو سال و نه ماه تا چه میزان سقوط کرده است. منتها سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا مسئله کاهش و ریزش محبوبیت مهم انگاشته نمی‌شود؟
این روزنامه همچنین در یادداشت دیگری به قلم حیدر مستخدمین‌حسینی درباره عملکرد دولت نوشت: رئيس‌جمهور محترم در سوالي مربوط به ناکارآمدي به بحث رقبا اشاره کرد که آنها نتيجه اقتصاد را مثبت نمي‌دانند. اما اينها مواردي نيست که بتواند نقاط ضعفي که در اقتصاد وجود دارد را بپوشاند. رئيس‌جمهور محترم در گفت‌وگو با رسانه‌ها مي‌توانست پاسخ قانع کننده‌تري به جامعه بدهند. چرا اين پاسخ به اين صورت مطرح مي‌شود و چه کساني از آن پاسخ اقناع مي‌شوند؟ در صورتي که بحث اقناع شدن در کار نيست و دولت بايد بگويد براي رفاه مردم چه کرده؟ آيا رفاه مردم حتما با ماکزيمم توليد نفت و صادرات آن مهيا مي‌شود که پول زحمت نکشيده‌اي به جامعه تزريق کنيم تا رفاه به‌وجود آيد؟ بحث رفاه يا کيفيت زندگي فقط اين بخش نيست و بخشي هم امانتداري و اعتماد است که دولت بتواند به انحاي مختلف آن را تامين کند. اما خود بحث اعتماد در حداقل تفکر دولت قرار دارد و جامعه نمي‌تواند پذيراي اين مطلب باشد. نمي‌توان پاسخ‌هاي غير دقيق و مبهم مطرح کرد چرا که مردم از اين پاسخ‌ها گله‌مند هستند. صحبت‌هاي رئيس‌جمهور ارزشمند است ولي درد را دوا نمي‌کند، اعتماد مردم را نسبت به دولت جذب نمي‌کند و بلکه آن را کاهش مي‌دهد. رفاه هم اصلا در کار نيست که بگوييم در جهت افزايش رفاه چه کرده‌ايد؟ آماري در جهت رشد اقتصادي ارائه مي‌شود درحالي که امروز در دنيا وقتي بحث رشد اقتصادي را مطرح مي‌کنند با بحث رفاه و کيفيت زندگي رفو شده و آن را هم ارائه مي‌دهند. يعني اگر يک درصد رشد اقتصادي صورت گرفته باعث شده که رفاه جامعه هم به اين ميزان افزايش يافته است. کيفيت زندگي و آموزش و آرامش و شادي افزايش پيدا کند.پیگیری تشکیل مجلس دولتی با وجود محبوبیت 10 درصدی روحانی
متلک‌پرانی و اتهام‌زنی‌های اخیر حسن روحانی به نهاد شورای نگهبان در نوع خود یک رکورد تاریخی محسوب می‌شود. ظاهرا رئیس‌جمهوری که در نظرسنجی‌های متعدد مراکز معتبر محبوبیتی کمتر از 10 درصد در لایه‌های مختلف اجتماع ایرانی دارد، دوست دارد همچنان تا 1400 به جای کار کردن، با نیش زبان زدن به این و آن کارش را پیش ببرد.
روزنامه وطن امروز در یادداشتی نوشت: آقای روحانی، عادت کرده به‌رغم این همه ناکارآمدی و بدعهدی نسبت به وعده‌های داده‌شده به مردم، همواره لوله تفنگش را به داخل کشور نشانه رفته، خنده‌هایش را برای غربی‌ها به سوغات برد. وقتی هم غربی‌ها جای وفای به عهد، زغال کف دست دولت گذاشتند، با اشتیاق تمام، زغال مذکور را برای سیاه‌نمایی منتقدان و نهادهای رسمی کشور استفاده کند. براستی! اگر حمله به نهاد شورای نگهبان و توئیت زدن با هشتگ #انتخابات- تشریفاتی از سوی کسی که 10 بار با همین ساختار از مردم رای گرفته و به صندلی مجالس شورای اسلامی، خبرگان و ریاست‌جمهوری رسیده، مصداق تشویش اذهان عمومی نیست، چه نام دارد؟
آیا رئیس‌جمهور نمی‌داند نفس رای آوردن او در سال 92 با یک اختلاف رای ناپلئونی، مشتی محکم بر دهان دروغگویانی بود که سال 88 خائنانه نسبت به سلامت انتخابات تشکیک کرده بودند؟
روحانی رئیس دولتی است که وزیر نفت آن رسما به استخدام نمایندگان فعلی و سابق مجلس در وزارت متبوعش افتخار می‌کند. این را بگذارید کنار این واقعیت که سخنگوی شورای نگهبان درباره رد‌صلاحیت گسترده نمایندگان فعلی مجلس می‌گوید عمده آنها به دلیل فساد مالی ردصلاحیت شده‌اند.
بخشی از سخنان آقای کدخدایی در همین زمینه: «فردی روسای آموزش ‌و پرورش و ارشاد و مدیر چند مدرسه در یک شهر را از میان لیدر‌های انتخاباتی خویش منصوب کرده| فرد دیگری ۲۷۰ میلیارد تومان در یک پروژه ساختمانی سرمایه‌گذاری کرده؛ او امتیاز تأسیس یک کارخانه آب معدنی را برای برادر کوچکش گرفته| فردی در پوشش مؤسسه عام‌المنفعه با ارز دولتی گوشت وارد و با قیمت آزاد در بازار عرضه کرده| فرد دیگری هم برای قاچاق سیگار رشوه‌های کلان پرداخت کرده است!»
با علم به اینکه تعداد نمایندگان ردصلاحیت شده در هر دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب تقریبا برابر بوده، چه نتیجه‌ای می‌گیرید؟
 آقای روحانی چه مدل مجلسی را دوست دارد که نگران تکرار نشدن آن شده، حاضر است بابت آن این‌چنین در کوران فشار دشمن، به نهاد شورای نگهبان و اصل انتخابات حمله کند؟ دولت طی سال‌های گذشته تقریبا تمام برنامه‌های انتقادی صداوسیما را تعطیل یا ضبطی کرده، دوست دارد رسانه ملی فقط بوق تبلیغاتی خودش باشد. در این سو اما رئیس‌جمهور فریاد می‌زند: «نشکنیم قلم‌ها را، نبندیم دهان‌ها را!». چند سال قبل یکی از چهره‌های اصلاح‌طلب به مناسبتی از اصطلاح «تدلیس سیستماتیک» سخن گفته بود. آیا روند کنونی تحریف افکار عمومی از مسائل اصلی کشور و کارنامه اجرایی دولت و مجلس، چیزی جز این است؟
 ظاهرا نتایج جلسه انتخاباتی کاخ سعدآباد ورای تصور بوده و رئیس‌جمهور از شکل‌گیری رقابتی واقعی و به دور از حاشیه برای شکل‌گیری مجلس آینده بیش از حد نگران است. «در مقام مقایسه با اسفند 94، پاسخ به این سوال که «چه چیزی نمی‌خواهیم؟» امروز برای بخش اعظم جامعه رأی‌دهنده ایرانی کاملا مشخص است».
 
فشار فیفا را بچسب مردم را دنبال نخود سیاه بفرست!
ارگان شهرداری تهران، در اقدامی غیرحرفه‌ای، مرزهای اجنبی‌زدگی را جابه‌جا کرد.
این روزنامه دیروز تیتر نخست خود را به عنوان «تماشای لیگ فوتبال برای زنان از خرداد 99» اختصاص داد اما مراجعه به متن خبر نشان می‌دهد که روزنامه همشهری در واقع فشار سیاسی فیفا به ایران را تبدیل به تیتر یک کرده و به استقبال آن
رفته است.
استقبال از این موارد حاشیه‌ای در حالی است که این روزنامه در صورت مردمی بودن باید به مسائل مهم روز اقتصادی و سیاسی کشور (نظیر انتخابات) بپردازد اما چون طیف سیاسی متبوع شهرداری و شورای شهر تهران فاقد کارنامه‌ای قابل عرضه به مردم در شورای شهر، دولت و مجلس نیستند، بنابراین ترجیح می‌دهند دو قطبی‌های حواس‌پرت‌کن را هم‌آهنگ با محافل خارجی، تبدیل به مسئله روز کشور کنند.
یادآور می‌شود شورای شهر تهران ظرف 2 سال گذشته، 3 شهردار عوض کرده و هم اکنون نیز کش‌وقوس گسترده‌ای میان سه طیف وابسته به حزب کارگزاران، اتحاد ملت و حزب اعتماد ملی در جریان است. سیاسی‌کاری در شورا، تغییر نام خیابان و زمزمه گران کردن برخی خدمات شهری، حداکثر کارکرد طیف یاد شده در شهرداری و شورای شهر بوده است.
سیاسی‌کاری محافل خارجی در حوزه ورزش، به حدی است که اخیراً در پی اقدام تروریستی آمریکا و تلافی قدرتمندانه ایران، فدراسیون فوتبال آسیا خواستار برگزاری مسابقات تیم‌های ایرانی در کشور ثالث شد.
نام:
ایمیل:
* نظر: