دولت روحانی بسان مشت زنی است که گوشه رینگ قرار گرفته و روزی نیست مشتی و لگدی بر پیکره اش نواخته نشود!این دولت به دلیل عملکرد و رویکرد اتاق فکرش وبرخی بدشانسیها و ایضا خرابکاریها تنها تر از هر زمان دیگری است چراکه کسی را یارای حمایت از این دولت نیست.
دولت روحانی بسان مشت زنی
است که گوشه رینگ قرار گرفته و روزی نیست مشتی و لگدی بر پیکره اش نواخته
نشود!این دولت به دلیل عملکرد و رویکرد اتاق فکرش وبرخی بدشانسیها و ایضا
خرابکاریها تنها تر از هر زمان دیگری است چراکه کسی را یارای حمایت از
این دولت نیست.حتی حامیان داغ دولت تدبیر وامید هم ترجیح می دهند این
روزها سکوت پیشه کنند زیرا نشانی و چراغی نمی بینند که علم حمایت را مجددا
بلند کنند.آن هم از سورپرایز وزیر جوان که آه و ناله بیشتری را بلند کرد
به جای آنکه مفری باشد برای دولت روحانی.فلذا اکنون با دولتی روبرو هستیم
که واژه برای تشریح شرایط اش سخت پیدا می شود ... گویی همه منتظر هستند تا
هرچه زودتر به اتمام برسد و ورق سیاسی در کشور تغییر کند.حتی عباس عبدیِ
اصلاح طلب هم که به
نوعی جزو حامیان حسن روحانی محسوب میشود، پیشنهاد
داده همزمان با انتخابات مجلس، انتخابات ریاست جمهوری هم برگزار شود.شاید
در چنین شرایطی بتوان گفت همه برای بدرقه حسن روحانی آماده هستند.جالب آنکه
در دوسال پایانی عمر دولت دوم احمدی نژاد نیز تقریبا چنین شرایطی را شاهد
بودیم.محمد رضا باهنرِ اصولگرا آن ایام جمله معروفی داشت که می گفت :«باید
تلاش کنیم هواپیمای دولت دهم به سلامت بر باند فرودگاه بنشیند.»
به
راستی چرا اینجا غالبا دولتهای دوم چه راست و چه چپ به این روز می افتند و
سر نخواستن شان دعوا می شود؟پیش تر از دولت احمدی نژاد یعنی در دولتهای
اصلاحات و سازندگی نیز با شدت و ضعفهایی تقریبا همین شرایط حاکم بود و کار
به جایی می رسید که بعضا حامیان دیروز، تندتر از منتقدان دولت در قدرت را
نقد می کردند.فراموش نکنیم از سال 1390 تا سال 1392 اصولگرایان به مراتب
نقدهای تند و تیز تری را روانه تیم احمدی نژاد می کردند و تحت عنوان جریان
انحرافی به دولت می تاختند.کار به جایی رسیده بود
که اطرافیان احمدی
نژاد برای تلطیف فضا سراغ اصلاح طلبان آمده بودند!در دولت اصلاحات نیز عده
ای از اصلاح طلبان دو آتشه طرح «عبور» را مطرح نمودند و در دولت سازندگی
نیز برخی از حامیان مرحومهاشمی با وی زاویه آشکاری پیدا کردند.
به نظر
می رسد این موضوع نیازمند بررسی و پیگیری است.آیا غیبت احزاب پویا و وفعال
عامل این شرایط است و یا عدم شعور سیاسی مارا به اینجا می رساند.چگونه
می شود استقبال از حسن روحانی آنقدر داغ
باشد اما این روزها عده ای این پا و آن پا کنند تا زودتر بساط این دولت جمع شود؟
اینجا
قصد ندارم بحث علمی پیش بکشم لیکن احساس می شود عده ای برنامه ریزی کرده
اند تا حداقل در مورد دولت روحانی حامیان وی به اینجا برسند .سال 96 که شیخ
دیپلمات پیروز شد بسیاری مثل من نوشتیم که تلاش اتاق فکرهای اصولگرایان
خاص، به پایان نرسیدن این دولت است.حالا همین اتفاق در حال وقوع است.تازه
دم خروس هم بیرون زده.این توئیت را بخوانید که علیرضا پناهیان نوشته است :
«
استیضاح رئیس جمهور کار مجلسی که اکثرا طرفدار دولتاند نیست. این مجلس
نه میتواند بر دولت نظارت کند و نه جلوی عملکرد غلط دولت را بگیرد. برای
استیضاح به یک مجلس مستقل و قدرتمند نیاز است. آنگاه دیگر لازم نیست دو
سال دیگر شاهد رنج مردم و بحرانهای آمریکایی-سعودی در کشور
باشیم//خبرآنلاین» همین توئیت می تواند یک نشانه باشد؛خوابهای زیادی برای
دولت در مجلس بعدی دیده شده است که شاید دم دستی ترین آن استیضاح حسن
روحانی باشد.اتمسفر سیاسی کشور هم اتفاقا مشکلی با این قضیه ندارد؛حتی
امتیاز هم محسوب می شود.عوام که صفر تا صد مشکلات را از چشم دولت می بینند و
خواص نیز نای و انگیزه ای برای حمایت ندارند پس شرایط برای انداختن قانونی
دولت ایده آل است.
ختم کلام آنکه صرفنظر از عملکردها و کارنامهها، یک
جای کار می لنگد.این تنها گذاشتنهای دولتها طبیعی نیست.گویی در مواجهه با
دولت روحانی در مسیری قرار گرفتیم که دیگران ریل آن را چیده اند نه
خودمان.