هنوز قریب به 3 ماه تا انتخابات مجلس یازدهم مانده ولی طیف موسوم به اصلاحطلب از هم اکنون دچار ناامیدی مفرط است چرا که به اعتقاد رسانههای این جریان «چرخش قدرت در مجلس حتمی بهنظر میرسد.
سرویس سیاسی- هنوز قریب
به 3 ماه تا انتخابات مجلس یازدهم مانده ولی طیف موسوم به اصلاحطلب از هم
اکنون دچار ناامیدی مفرط است چرا که به اعتقاد رسانههای این جریان «چرخش
قدرت در مجلس حتمی بهنظر میرسد. اصلاحطلبان و اعتدالیها بهصورت مشترک
در بهترین حالت ممکن یک اقلیت کمرمق را تشکیل خواهند داد.» این را
سرمقاله یک روزنامه اصلاحطلب روز یکشنبه 17 آذر نوشته بود.
سرمقاله
مذکور بهصراحت بر این نکته تأکید کرده بود که «چه خوشمان بیاید و چه خیر
اکنون نیز به نوعی مردم، اصلاحطلبان، موضعگیریها و استدلالهایشان را
نمیفهمند» پس از این، در ذکر دلایل رویگردانی مردم از طیف موسوم به
اصلاحطلب نوشته بود: «بهنظر میرسد قاطبه چپها [طیف موسوم به
اصلاحطلب] برای آنکه از موهبات قدرت سهمی ببرند سعی کردند با توجیهات نه
چندان عقلانی و غیرقابل باور نواقص دولت را لاپوشانی و ندید بگیرند و دم
نزنند... ضعف اصلاحطلبان مجلسنشین از یکسو و عدم تحقق غالب شعارهای دولت
به هر دلیل از سوی دیگر موجب شده ارتباط جریان چپ کشور [طیف موسوم به
اصلاحطلب] برای مردم تقریبا قطع شود...»
از ناامیدی تا انتحار
در
ابعاد نظامی و امنیتی معمولا «انتحار» وقتی رخ میدهد که چاره دیگری
نمانده باشد و یا دسترسی به هدف سخت یا غیرممکن باشد. با این وصف باید با
مرور سخنان و عملکرد طیف موسوم به اصلاحطلبی ببینیم آیا آنها به این شرایط
رسیدهاند که به انتحار در عرصه سیاسی دست بزنند؟
از زمانی که هنوز
ثبتنام انتخابات مجلس شروع نشده بود زمزمههایی از سوی طیف موسوم به
اصلاحطلب شنیده میشد. این زمزمهها نشانههایی از نگرانی این طیف از
نتیجه انتخابات پیش رو داشت. با طرح سامانه «سرا» از سوی شورای عالی
اصلاحطلبان اختلافنظرها بالا گرفت. در همین حال بود که به قول یکی از
روزنامههای اصلاحطلب «اتاق فکرهای اصلاحطلبان مجدداً فعال شده و عدهای
دور هم نشستهاند که حالا چگونه مردم را دعوت به رای به اصلاحطلبان کنیم؟»
مرور
تاریخ نشان داده هرگاه این طیف بر مسند امور تکیه زده گسلهای درون جبهه
اصلاحات فعال شده و در این هنگام شعارهای رنگارنگ آنها رنگ میبازد. همان
روزنامه در ادامه به خروجی اتاقهای فکر اصلاحطلبان پرداخته و نوشته است:
«خروجی این جلسات [اتاقهای فکر اصلاحطلبان] اکنون در شبکههای اجتماعی
نمود بارز دارد. سوگمندانه باید عرض کنم در بند بند برخی از این مطالب
(توئیتها) بیش از آنکه دغدغه اصلاحطلبی و مشارکت مردمی ببینم ترس از
دست دادن میز و صندلی را یافتم! قدرت، کام را بهگونهای شیرین مینماید که
دل کندن از آن جانکاه است و حتی مرام و عقیده را به یغما میبرد.»
با
شروع ثبتنام یازدهمین دوره انتخابات مجلس نگرانیهای اصلاحطلبان بیشتر
شد. ناامیدی اصلاحطلبان در همان روزهای ثبتنام به حدی بود که رئیس
فراکسیون امید در مجلس دهم؛ یعنی «محمدرضا عارف» برای ثبتنام به وزارت
کشور نیامد. این نیامدن چه معنایی میتواند داشته باشد؟ «صادق زيبا كلام»
در واكنش به عدم ثبتنام عارف در انتخابات نوشت: «وقتی ایشان (آقای عارف)
با آن رأی سنگین 1/5 میلیونی از تهران وارد مجلس شد، بسیار زشت خواهد بود
که در این دوره از تهران حتی صد هزار رأی هم نیاورند.»
نتیجه سوءعملکرد اصلاحطلبان
عارف
نه تنها خودش نیامد بلکه بهعنوان رئیس شورای عالی اصلاحطلبان از افراد
شناختهشده این جریان نیز برای ثبتنام و نامزد شدن برای مجلس یازدهم دعوت
به عمل نیاورد. این یعنی ناامیدی اصلاحطلبان از انتخابات بسیار جدی است.
همین
موضوع روزنامهنگار کارگزارانی و سردبیر روزنامه اصلاحطلب سازندگی (محمد
قوچانی) را واداشت تا این چنین به نقد عارف و دیگر اصلاحطلبان بنشیند:
«برای نخستین بار عاجز شدم از تیتر زدن برای خبر کسالتباری که ناگزیر بودم
بر صفحه یک «سازندگی» بنشانم: نه اینکه به رسم این روزگار از انتخابات
عبور کرده باشم بلکه بدان سبب که بیکفایتی شورای عالی اصلاحطلبان در
راهبری انتخاباتی آنان را باید روایت میکردم. آقای عارف فکر کردند چون
خودشان نامزد نمیشوند نیاز نیست در مقام رئیس شورای عالی اصلاحطلبان از
دیگران دعوت کنند و دیگر بزرگان... این روزها آنقدر علیه نهاد انتخابات و
اصلاحات حرف زدند که خودشان هم ظاهرا از اصلاحات و انتخابات پشیمان شدند و
توبه کردند و از سر بیخیالی و بیبرنامهگی و بهنظرم بریدگی ما را مقابل
اصولگرایان جوان رها کردند.»
وی در ادامه نوشتار خود افزوده است: «حتی
اگر فکر کنیم مردم رای نمیدهند حق نداشتیم در برابر آرمانهای اصلاحطلبی
این قدر بیمسئولیت و باری به هر جهت باشیم. نمیشود هم حرفهای انقلابی زد
و هم حرفهای انتخاباتی. نمیتوان هم اپوزیسیون بود و هم چشمی به حاکمیت
داشت. این «آغاز یک پایان» است. «آغاز پایان اصلاحطلبانِ» خسته و
نااستواری که فقط در زمین هموار میتوانند سیاستورزی کنند. ما به یک شکست
نیاز داریم تا به خود آییم و اصلاحطلبی را اصلاح کنیم... ما اصلاحطلب
میمانیم، حتی اگر در اقلیت باشیم...این بیتدبیری است که ما را اقلیت
میکند، نه رای اکثریت.»
باخت 30 بر هیچ!
اگرچه سردبیر روزنامه
سازندگی ضمن انتقاد خود، عارف و دعوت نکردن او از چهرههای اصلاحطلب را
علت نیامدن بخشی از اصلاحطلبان برای ثبتنام معرفی کرده اما در حقیقت
بهنظر میرسد که دلیل اصلی عارف نیست چرا که خود عارف نیز برای ثبتنام
پیش نیامد بلکه مجموعه عملکرد اصلاحطلبان از سال 1392 در مجموعه دولت و
سپس شورای شهر و شهرداری تهران دلیل اصلی است.
«عبداله ناصری» مشاور
خاتمی و عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان نیز دلیل این ناامیدی را
اینگونه شرح میدهد: «آقای قالیباف به احتمال زیاد در پایتخت، منتخب اول
مردم خواهد شد. با توجه به آنکه چهرههای رأیآور اصلاحطلب نامنویسی
نکردند؛ در رقابت بین لیست اصلاحطلبان، لیست «جبهه پایداری» و لیست «آقای
قالیباف»، باخت ۳۰ بر هیچ اصلاحطلبان دور از ذهن نیست و ترکیبی از لیست
«جبهه پایداری و حامیان احمدینژاد» و لیست «اصولگرایان سنتی با نماد آقای
قالیباف» از حوزه انتخابیه تهران وارد مجلس میشوند.»
میوه درخت ناامیدی اصلاحات
درخت
ناامیدی طیف موسوم به اصلاحطلب حتما میوهای نیز دارد. ضمن آنکه آنها
نمیتوانند مستقیم به جامعه بگویند که دلیل نیامدن آنها ناامیدی ایشان از
اعتماد دوباره جامعه به آنها است؛ بنابراین باید بهانهای برای القا به
جامعه بتراشند!
روزنامه شرق در شماره یکشنبه خود در گزارشی پیرامون
روز دانشجو نوشت: «پروانه سلحشوری عضو فراکسیون امید مجلس که برای انتخابات
مجلس یازدهم نامنویسی نکرده است به دانشگاه شهید بهشتی رفت که شایعه
استعفای وی از مجلس دهم نیز به گوش رسیده بود دلیل استعفا ندادنش را با
وجود انتقادهایی که دارد «عقب نمینشینم تا روزی که هستم» بیان کرد.»
تناقضگویی
نماینده پرحاشیه لیست امید یعنی سلحشوری در همین چندخط پیداست. او که این
روزها مانند «دُن کیشوت» به نبرد با آسیابهای بادی! رفته بود، در توهم
خویش خود را بدون عقبنشینی تا روزی که هست عنوان کرده اما همین نماینده
برای ثبتنام مجلس نرفته و عقب نشسته است.
در ادامه گزارش شرق آمده است:
[سلحشوری] گفت: «خیلی از همکاران من هستند که دلخوشی دارند و ثبتنام
کردند بعضیها معتقدند که میشود به صندوق رای اعتماد داشت[!] ما هم استعفا
ندادیم و طرح کمیسیون ویژه را با فوریت امضا کردیم.»
عدم اعتماد به صندوق رای!
چنانکه
خواندید این نماینده و برخی دیگر از اصلاحطلبان که بارها نامشان از همین
صندوقهای رای درآمده بعد از حدود 4سال یادش افتاده آن صندوق رای که سال 94
نامش از آن درآمده قابل اعتماد نیست. این همان بهانهای است که آنها
تراشیدهاند.
نگاهی گذرا به آمار نشاندهنده این است که پس از جنگ تا
کنون 8دوره ریاست جمهوری برگزار شده است. از این میان دست کم 4دوره ریاست
جمهوری (2دوره اصلاحات؛ 2دوره دولت مورد حمایت اصلاحطلبان یعنی تدبیر و
امید) از آن طیف موسوم به اصلاحطلب شده است. همچنین از میان مجالس بعد از
جنگ دستکم سه مجلس (مجالس سوم و ششم و دهم که اکثریت از آن اصلاحطلبان و
حامیان دولت بوده) به اصلاحطلبان و اکثریت آنها رسیده است. در میان شورای
شهر هم مواردی مانند شورای شهر اول و شورای شهر فعلی (پنجم) که بهصورت
کامل نام 30 نفر از اصلاحطلبان از صندوق رای درآمده است. حالا این آمار
سرانگشتی را با ادعای سلحشوری مقایسه کنید که میگوید صندوق رای غیرقابل
اعتماد است؟ چگونه از صندوق غیرقابل اعتماد این تعداد نام او و دوستانش
درآمده است؟
حالا تصور میکنید اگر نام همه 30 نفر عضو شورای شهر از
اصولگرایان بود امثال سلحشوریها چه چیزهایی میگفتند و چه دروغها و
تهمتهایی را به نظام وارد میساختند؟
در ادامه آن گزارش آمده بود:
«سلحشوری در پاسخ دانشجویی که پرسیده بود شما دائم مشکلات را به گردن
دیگران میاندازید در حالی که سهم خود را نمیبینید عنوان کرد: «من هیچگاه
در دولت نبودم سالها معلم بودم و چند سالی در دانشگاه تدریس کردم در
تاریخ مجلس فقط مجلس سوم و ششم اصلاحطلب بودند و دیگر مجال دست اصولگراها
بوده است برخلاف نظر شما... چیزی در دست اصلاحطلبان نبوده است[!]»
این
نماینده مجلس اکنون و بعد از 8 سال که امور اجرایی کشور به دست این طیف و
دوستانشان بوده به جای پاسخگویی میگوید: چیزی دست ما نبوده است! این هم
عاقبت اعتماد جامعه به اصلاحطلبان است.
انتحاریها
راز رفتارها و
مواضع رادیکال امروز برخی مدعیان اصلاحات را باید در همین نکته دید. آنها
که باید پاسخگوی وضعیت خودساخته باشند، نعل وارونه زده و بر صندلی معترض
نشستهاند و انتحاری عمل میکنند. روزنامه آفتاب یزد درباره یکی از این
انتحاریها اینگونه میگوید: «در این میان عدهای از اصلاحطلبان هم
معتقدند صادقی با رفتارهای تندش، کار جریان اصلاحطلبی را هم خراب میکند!
او با اتخاذ مواضع خود باعث خواهد شد تا دوباره اعمال فشارها علیه
اصلاحطلبان فزونی یابد. به بیانی دیگر محمود صادقی گاهی با این روند، نه
تنها نماد اصلاحطلبی نمیشود بلکه آب در آسیاب رقیب میریزد.گروهی دیگر از
اصلاحطلبان هم رفتار وی را گونهای از حملات انتحاری میدانند که هم خودش
را نابود میسازد و هم جناحش را.»
اینجاست که انتحاریها نه تنها از
آشوب ناراحت نیستند بلکه از آن استقبال هم میکنند. برای نمونه شکوریراد
دبیرکل حزب اتحاد ملت میگوید: اعتراضات اخیر بیشتر در حواشی شهرهای بزرگ و
در مناطق کمبرخوردار و محروم اتفاق افتاده است که این اعتراضات بیشتر
موجب ریزش آرا در اردوگاه اصولگرایان شده است!
حال که از منظر مدعیان
اصلاحات، آشوبهای اخیر چنین خاصیتی دارد و پایگاه رای رقیب را هدف گرفته،
پس چرا نباید از تکرار آن استقبال کرد؟! اینجاست که تاج زاده میگوید: «من
پیشبینی میکردم که دیر یا زود اتفاق میافتد و الان هم باز پیشبینی
میکنم که دیر یا زود باز هم اتفاق میافتد. همچنان که آبان 98 از دیماه
96 گستردهتر، خشنتر و غارتیتر بود، بعدی هم گستردهتر، خشنتر و
غارتیتر خواهد بود اگر جمهوری اسلامی به سرعت به فکر این نباشد که با مردم
آشتی کند و به سمت این برود که رضایت و اعتماد و مشارکت آنها را جلب کند.»
در
پایان این سؤال جدی مطرح است که جرم آن جوانی که هیجان زده به خیابان آمده
و شاید اقدامی تخریبی انجام داده و اینک در بازداشت بهسر میبرد و منتظر
محاکمه است، بیشتر است یا این عناصر انتحاری؟