دموکراسی به شیوه پایداریها؛ آنها که تاکنون یکی از موانع پیش پای اصولگرایان و درواقع دلیل افتراق آنها بودهاند حالا به دموکراسی حمله کرده و درواقع اصول اساسی دموکراسی را زیر سوال برده و میگویند دموکراسی یعنی مشارکت حداقلهای مورد قبول آنها.
الهام برخوردار
دموکراسی
به شیوه پایداریها؛ آنها که تاکنون یکی از موانع پیش پای اصولگرایان و
درواقع دلیل افتراق آنها بودهاند حالا به دموکراسی حمله کرده و درواقع
اصول اساسی دموکراسی را زیر سوال برده و میگویند دموکراسی یعنی مشارکت
حداقلهای مورد قبول آنها. به این صورت که مشارکت وقتی بالا میرود، خروجی
صندوق از دست ما خارج میشود. اگر ما مشارکت را معمولی نگه داریم و تنها
متدینین و حزباللهیها که معمولا با گوشه چشم اشاره کنیم به چه کسی رای
بدهند، مشارکت داشته باشند؛ ما هم دموکراسی را داریم که واقعا دموکراسی است
و تقلبی در آن نیست و هم اینکه صندوق مدیریت میشود و کشور دست کسی
میافتد که فکر میکنیم بهتر میتواند آن را اداره کند. اینها را حمید
رسایی نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی گفته است.
دموکراسی به شیوه
پایداریها؛ آنها که تاکنون یکی از موانع پیش پای اصولگرایان و درواقع دلیل
افتراق آنها بودهاند حالا به دموکراسی حمله کرده و درواقع اصول اساسی
دموکراسی را زیر سوال برده و میگویند دموکراسی یعنی مشارکت حداقلهای مورد
قبول آنها. به این صورت که مشارکت وقتی بالا میرود، خروجی صندوق از دست
ما خارج میشود. اگر ما مشارکت را معمولی نگه داریم و تنها متدینین و
حزباللهیها که معمولا با گوشه چشم اشاره کنیم به چه کسی رای بدهند،
مشارکت داشته باشند؛ ما هم دموکراسی را داریم که واقعا دموکراسی است و
تقلبی در آن نیست و هم اینکه صندوق مدیریت میشود و کشور دست کسی میافتد
که فکر میکنیم بهتر میتواند آن را اداره کند. اینها را حمید رسایی
نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی به نقل از مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی
گفته است. او به نقل از آیت الله هاشمی ادعا می کند:
مشارکت اگر بالا
برود از صندوق چیزی درمیآید که ما نمیخواهیم؛ پس باید تلاش کنیم مشارکت
پایین باشد. مشارکت که پایین باشد ما برنده هستیم. در واقع بیان این خاطره
که البته نمی توان به درستی آن مطمئن بود می تواند دو جنبه داشته باشد. یکی
آنکه به مشارکت محدود مشروعیت بخشد و یا اینکه با این نقل قول بخواهد در
توجیه مشارکت حداقلی از آیت الله معتدل مایه بگذارد.
در شرایطی که کشور
نیازمند مشارکت بالای مردمی در انتخابات است و دغدغه اصلی جریانها و احزاب
سیاسی بالا بردن سطح مشارکت و همچنین حمایت مردم برای اجرای برنامههای
خود است، تندروها گویا هدفشان عکس این موضوع است. آنها دموکراسی را
اینگونه معنا میکنند که فقط طیفها و افراد نزدیک به خود مشارکت داشته
باشند. یعنی دموکراسی را برای طیف خاصی در نظر میگیرند و به زعم خود، این
خودش نوعی دموکراسی است. نگاهشان تنگ است، حلقهای تنگ برای خود تعریف
کرده و نظرات سیاسی و مذهبیشان نیز تنگنظرانه است. این طیف تندرو از
جریان اصولگرایی، هر روز دارد ابعاد جدیدی از خواستههایش را رو میکند.
این رو شدن خواستهها باعث میشود که پرده حجاب کنار رود و خواسته اصلی
نمایان شود؛ خواستهای که اخیرا حمید رسایی به آن اشاره کرده است. یعنی
تلاش برای حذف رقیب و ایجاد مانع برای روند دموکراسی در کشور که نمود عینی
آن انتخابات است.
مشارکت بالا و ایجاد فضا برای حضور همه سلیقهها و
جریانهای مختلف درواقع یکی از اصلیترین مطالبات فعالان سیاسی و درواقع
نظام سیاسی موجود است. به نوعی که حتی حسن روحانی، رئیسجمهوری این روزها
بسیار بر این امر تاکید دارد و خطاب به نهادهای نظارتی خواستار ایجاد فضا
برای رقابت همه جریانها است. با این حال تندروها و درواقع پایداریها
معتقدند دموکراسی یعنی اینکه جریان و طیف خاصی باید اجازه حضور در رقابتها
را داشته باشد. حال سوال اینجا است آیا وقتی یک جریان و حزب سیاسی دارای
قدرت درونی یا همان قدرت بین سرمایه و بدنه اجتماعی باشد چه لزومی دارد که
بخواهد از حضور دیگر جریانها در رقابتها جلوگیری کند. اگر این حزب دارای
استراتژی کارآمد و برنامه مشخص و مدون باشد چرا باید از حضور رقیب ترس
داشته باشد و مشارکت بالا را خطری برای خود در نظر بگیرد؟ چرا موفقیت آنها
با کاهش مشارکت گره خورده است. پاسخ به این سوالها چیزیی نیست جز حس
تمامیتخواهی و دیکتاتوری. وگرنه دموکراسی به معنای واقعی یعنی رقابت آزاد و
حضور همه طیفها و جریانها در سایه مشارکت بالای مردمی. زمانی که یک
جریان سیاسی دارای بدنه اجتماعی قدرتمندی باشد چرا باید از حضور گسترده و
مشارکت بالا در انتخابات ترس داشته باشد.
مروری بر رفتار اینگونه
طیفها نشان میدهد که اینها اشخاصی هستند که از نظر ساختاری و سازمانی
بسیار مستبد هستند. این اشخاص و گروههای سیاسیشان تلاش میکردند استبداد
حزبی و تسلط «اقلیت بر اکثریت» را جلو ببرند. اعضای جبهه پایداری در حالی
میخواهند خوبی خود را به تثبیت برسانند که رفتار آنها گویای ترس از عدم
کسب رای است و آنها چارهای ندارند جز حذف رقیب در میدان انتخابات، تا شاید
خودشان پیروز انتخابات شوند. درواقع کلیدواژه این جریان حذف و حمله است.
یعنی برای اثبات خود همیشه سعی بر حمله به رقیب و حذف او میکنند. حالا
فرقی نمیکند رقیب اصلاحطلب باشد، دولت، رئیس مجلس و یا حتی برخی چهرههای
معتدل اصولگرایی. آنها درواقع از همان شکلگیری طیفشان، حمله را در دستور
کار خود قرار دادهاند و برای اثبات وجودشان راهی جز حذف رقیب نداشتهاند.
مواضع رادیکالی پایداری گرچه در روزهای نخست برای برخی رسانهها جذاب و
سرگرم کننده بود اما بعد از مدتی صداهای انتقادی را در اردوگاهها مختلف و
حتی جریان اصولگرایی بلند و بلندتر کرد؛ تجربه عملکردی جبهه پایداری نشان
داده که به دنبال تحمیل نظر خود به دیگران هستند.
رفتار این طیف تندرو
در مواجه با اصولگرایان یا همان جناحی که مورد حمایت آنها است نیز چندان
قابل قبول نیست، همان طور که سلیمی نمین، فعال سیاسی اصولگرا پیش از این در
رابطه با رویکرد و رفتار انتخاباتی این طیف گفته بود: رفتار پایداریها
موجب تفرقه و اختلاف در جریان اصولگرا شده است.
سلیمی نمین میگوید:
اینکه گروهی روی نظر خود بایستند که از نظر من اصلح این افراد هستند و
دیگران باید آن را بپذیرند به هیچ وجه قابل قبول نیست و درواقع با پیروان
چنین تفکری نمیتوان هیچ کار مشترکی انجام داد. رویکردهای رادیکالی اعضای
جبهه پایداری که از زمان پدید آمدن آن بر کسی پوشیده نیست شامل حال دولت و
اصلاحطلبان هم با شدت بیشتری بوده است. برای مثال از همان نیمه دوم سال ۹۶
طرح سوال از رئیسجمهوری را کلید زدند. دائم بر تشویق و ترغیب مردم برای
اعتراض عمومی دمیدند. عناصر این جریان به ویژه بعد از خروج ترامپ از برجام
به هر بهانهای در تریبون مجلس موضوع استعفا یا استیضاح رئیسجمهوری را
مطرح میکردند. بدون توجه به مواضع نظام جلوی دوربینها در مجلس برجام را
آتش زدند. همه کار از طومار نویسی، ارسال پیامکهای تهدیدآمیز و تجمعهای
غیرقانونی تا هوچیگریهای تبلیغاتی و طرح ادعاهای کذب انجام دادند. حالا
هم این طیف با چنین رویکردی اخیرا تعریف جدیدی از دموکراسی داده است و
خواهان مشارکت پایین برای پیروزی بر رقیب خود است.