دولت خود زمينه را فراهم ميکند، آن را تغيير ميدهد و بعد از آن شاخصي به عنوان بهبود درميآيد اما در سطح رفاه جامعه تغييري حاصل نميشود و مردم آثارش را در خانهها و چهره فرزندانشان حس نميکنند.
دولت خود زمينه را فراهم
ميکند، آن را تغيير ميدهد و بعد از آن شاخصي به عنوان بهبود درميآيد اما
در سطح رفاه جامعه تغييري حاصل نميشود و مردم آثارش را در خانهها و چهره
فرزندانشان حس نميکنند. درحالي که قطعا مردم بايد اثرات افزايش ارزش پول
ملي را حس کنند و در لابه لاي زندگي شان شاهد رفاه بيشتري باشند. مردمي که
در دهکهاي پايين جامعه قرار دارند الان براي اينکه سرپناهي داشته باشند و
واحدي را اجاره کنند، بايد بهاي بيشتري را تحت عنوان اجاره بپردازند. کجاي
اين مطلب را بايد به عنوان افزايش ارزش پول ملي تلقي کرد؟ افزايش ارزش پول
ملي زماني قوت خواهد گرفت که مردم آن را در جيب و کيف پول و ميزان درآمد و
ميزان هزينهها درک و لمس کنند. اگر مردم اين را حس و عنوان ميکنند، قبول
است در صورتي که واقعا چنين نيست. اگر عنوان ميکنيم 40 درصد ارزش پول ملي
ارتقا يافته به لحاظ اين است که ارز را چه کساني تا نرخ 19هزار تومان
کشاندند و چه تدبيرهايي صورت گرفت که الان تا محدوده 12هزار تومان کاهش
يافته است. آن افزايش و اين کاهش را چه کسي انجام داده است؟ اگر 19هزار
تومان را دستهاي نامرئي بالا بردند، بنابراين دولت چطور توانست تغييري در
دستهاي نامرئي انجام دهد و حالا عنوان ميکند که ارزش پول ملي ما اين
افزايش را پيدا کرده است. بنابراين ارزش پول ملي ما مصادف است با افزايش
رفاه، افزايش موجودي جيب و کيف مردم ولي شاخصهايي که سراغ داريم گوياي اين
بحث نيست. عوارضي اتوبانها از زماني که دولت روحاني سر کار آمده تا الان
از هزار تومان به پنجهزار تومان رسيده است و ملت براي تردد بهاي بيشتري
ميپردازند. کرايههاي حمل و نقل شهري از آژانس گرفته تا تاکسيهاي
اينترنتي افزايش يافته است. لبنيات و پنير جزو لازمه تغذيه سالم است اما
شير کمتر از پنج هزار تومان پيدا نميکنيم. زماني که دولت سر کار آمد هر
بطري شير چه قيمتي داشته و الان چقدر است. اگر ارزش پول ملي ما بالا رفته
نتيجه اش بايد در قيمت محصولات از لبنيات و سبزيجات و صيفي جات گرفته تا
نان ديده شود. زماني که دولت سر کار آمد نان چه قيمتي داشته و الان چقدر
است ضمن اينکه بسياري از نانواييها هم آزادپز شده است. رئيسجمهور اين
موضوعات را بيان ميکند، مردم ميشنوند و به سخنان ايشان احترام ميگذارند
اما در واقعيت و در محافل نميپذيرند و اين را به عنوان دولتي که بتوان
بدان اعتماد کرد تلقي نميکنند. چون همه حرفها خوشايند است اما براي مردم
کاري صورت نگرفته که در معيشت و هزينه شان توانسته باشد تاثير مثبتي
بگذارد. اگر مردم در اسفند 97 هزينهاي بابت خانوار خودشان انجام ميدادند
آيا الان در مهر 98 کمتر شده؟ باز ميبينيم که چنين بحثي وجود ندارد. بيشتر
صحبتها ميتواند گنگ و خالي از اعتبار تلقي شود و جهتگيري بيانات
اينچنيني توسط دولت، اعتماد مردم را به دولت کاهش ميدهد. زمينهاي که
تضمين کننده تداوم فعاليتها و همکاري دولت و ملت براي پيشبرد هدفها و
برنامههاست. بليت هواپيما، قطار، اتوبوس کدام يک روند کاهشي داشته که ما
احساس کنيم نسبت به سال گذشته ارزش پول ملي ما کاهش پيدا کرده؟ اگر تلاشها
و کوششهاي دولت به پايين آمدن قيمت ارز منجر شد پس چرا قيمت کالاها براي
مردم کاهش نمييابد که به اين گفتار اعتماد پيدا کنند؟ ارزش پول ملي زماني
ارتقا پيدا ميکند که نتيجهاش در کيف و جيب و رفتار جامعه ديده شود.