چهل سال از انقلاب اسلامی میگذرد اما با وجود نقش تاثیرگذار زنان در عرصههای مختلف سیاسی و مدیریتی اما این قشر از جامعه همچنان در انتظار حضور خود در ردههای بالای مدیریتی کشور هستند.
الهام برخوردار
چهل سال
از انقلاب اسلامی میگذرد اما با وجود نقش تاثیرگذار زنان در عرصههای
مختلف سیاسی و مدیریتی اما این قشر از جامعه همچنان در انتظار حضور خود در
ردههای بالای مدیریتی کشور هستند. با وجود آنکه در سالهای اخیر زنان
تمایل خود را به مشارکت در امور کشور ابراز کردهاند و مشارکت بیشتر در
ساختار قدرت از جمله زمینههای مورد علاقه زنان بوده است اما محمود
احمدینژاد تنها رئیسجمهوری ایران در دولتهای پس از انقلاب است که در
کارنامه خود هم انتخاب وزیر زن در کابینهاش را ثبت کرده و هم زنان را برای
سمت وزارت به مجلس پیشنهاد داده است. با این حال زنان از مطالبه خود
هیچگاه کوتاه نیامدند و طی هفتههای گذشته قبل از معرفی وزرای دو
وزارتخانه آموزشوپرورش و میراث فرهنگی، توسط حسن روحانی تلاش زیادی کردند
که لااقل یکی از این دو وزیر زن باشد، اما باز هم آنها نتوانستند راه به
جایی ببرند. آیا زنان در جامعه ما هنوز به آن توانمندی لازم نرسیدهاند یا
نه جامعه پذیرای چنین امری نیست؟ چه موانعی سر راه تحقق این مطالبه بحق
وجود دارد؟ در این گزارش سعی شده است تا حدودی به برخی موانع پیش روی این
امر اشاره شود که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
ایران از نظر مقیاس
مشارکت زنان در عرصههای تصمیمگیری وضع مساعدی ندارد. براساس آمارها، زنان
ایرانی، از نظر سطح سواد و دانش آموختگی در حد شاخصهای جهانی توسعه
انسانی قرار دارند و به ویژه از بسیاری از زنان منطقه و کشورهای همسایه در
این زمینه پیشی گرفتهاند. اما مسئله آن است که به رغم این دگرگونی زنان
ایرانی هنوز نقش مطابق با تحولات فوق را در ساختارهای اقتصادی و سیاسی
جامعه بر عهده نگرفتهاند. آنها در بسیاری از عرصههای مهم و تاثیرگذار
جامعه غایب بودهاند و جایگاهشان در صحنه تصمیمگیریهای سیاسی و مدیریتی،
محدود به عرصههای کمتاثیر و خنثی بوده است.
برخی تحلیلگران معتقدند
زنان، بر اثر جامعهپذیری متفاوت و کلیشههای جنسیتی که در فرآیند
جامعهپذیری از طریق نهادهایی مثل خانواده، رسانهها، مدارس و نهادهای
آموزشی به آنها القا میشود، سیاست را حیطهای مردانه تلقی میکنند و
تمایلی به مشارکت سیاسی، مخصوصاً حضور در عرصه قدرت ندارند. این در حالی
است که تا به امروز زنان علاقهمندی مشارکت در فرآیندهای قانونگذاری و
سیاستگذاری خود را از طریق اعلام نامزدی برای مجلس شورای اسلامی و شوراهای
شهر و روستا ابراز داشتهاند. درواقع اولین حضور زنان پس از پیروزی انقلاب
در عرصه سیاست، در مجلس شورای اسلامی بروز و ظهور یافت. همچنین در دهههای
اخیر ترکیب جنسی اعضای شوراهای شهر و روستا در سراسر کشور نشان میدهد که
این شوراها زمینه مشارکت فعال زنان را در رقابت پویا با مردان فراهم
کردهاند. اما با وجود آنکه این روند، طی این سالها سیر صعودی داشته است،
هنوز فاصله زیادی میان آنچه هست و آنچه باید باشد، وجود دارد.
در قانون
کشورمان نیز منعی در این رابطه وجود ندارد و مطابق با قانون اساسی جمهوری
اسلامی ایران، هیچ منعی برای حضور زنان در عرصه مشارکت سیاسی در سطوح مختلف
آن وجود ندارد. درواقع، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارای ظرفیتهای
وسیعی در این خصوص است که عمده این ظرفیتها مسکوت مانده است. به نظر
میرسد این مسئله تا حدودی به عدم وضوح اصول قوانین مرتبط با حقوق مشارکت
سیاسی زنان برمیگردد. به این معنا که هیچ یک از اصول مرتبط با شاخصهای
مشارکت سیاسی، تاکید بر زن یا مرد بودن احراز کننده منصب نداشته است، اما
ابهامات موجود در برخی اصول باعث شده است تا بسیاری از مفسران قانون اساسی
رای به عدم انتصاب زنان در آن مناصب بدهند.
نقش احزاب در رسیدن زنان به قدرت
احزاب
نقش بسیار مهمی در رسیدن زنان به قدرت در نظام مدیریتی دارند. درواقع آنچه
احزاب را از سایر گروههای نظام سیاسی متمایز میکند، کوشش برای دست یافتن
به قدرت سیاسی است. در یک نظام دموکراتیک، دست یافتن به منابع قدرت بیش از
همه بر سازماندهی درست احزاب متکی است و از اینرو است که حضور زنان در
احزاب سیاسی یکی از راههای دستیابی آنان به منابع قدرت به شمار میرود.
مهمترین چالش فراروی رسیدن زنان به منابع قدرت را باید عدم موجودیت فضای
دموکراتیک در یک کشور خواند. درواقع دموکراسی باید وارد نهاد فرد، خانواده،
جامعه و در یک کلیت، مجموعه مردم و نظام حاکم شود که این مواد تاثیر
مستقیمی بر احزاب سیاسی دارد. بنابراین تعدد احزاب سیاسی و نداشتن
برنامههای روشن، مبنای احزاب سیاسی براساس دستهبندیهای مذهبی احزاب و
عدم پابندی تعداد قریب به اتفاق احزاب سیاسی به مبانی دموکراتیک،
نشانههای بارز چنین فضایی به شمار میروند و از اینرو است که در چنین
فضایی، جایگاهی برای زنان در احزاب سیاسی باقی نمیماند.
احزابی که در
اکثر موارد، خود به حقوق و مشارکت سیاسی زنان باور ندارند، نمیتوانند
نخبگان سیاسی زن را وارد جامعه کنند. این امر باعث شده که مطالبات زنان از
آدرسهای شخصی آنان عنوان شوند. چنین شرایطی نمیتواند برای حل مشکلات و
بیعدالتیهایی که زنان در طول تاریخ با آن دست و پنجه نرم کردهاند،
راهحل سیاسی پیش نهاد کند. در جوامع دموکراتیک، احزاب سیاسی در
قدرتمندسازی و توانمندکردن زنان نقش عمدهای ایفا میکنند و از همینجا
است که زنان میتوانند اعتماد به نفس حاصل کنند و خود را دخیل در امور
سیاسی کشور بدانند. از طرف دیگر، در مبارزات انتخاباتی نیز زنان با حمایت
بیشتری که ناشی از فعالیت حزبی است، مواجه میشوند و دسترسی به قدرت
برایشان آسانتر میشود. در مقابل هر نوع تصمیم حکومتها که در مغایرت
با خواستههای زنان باشد، میتوانند ایستادگی کنند و برای اصلاح مواردی چون
ازدیاد خشونت، حذف زنان از قدرت و سهم ندادن آنها در ساختارهای سیاسی،
طرح و مطالباتشان را ارائه کنند. با نگاهی به احزاب سیاسی موجود در کشور
متوجه میشویم که احزاب سیاسی در ایران تا زمانی که جایگاه واقعی خود را
کسب نکنند و تحزب به معنای واقعی در کشور صورت نگیرد نمیتوان از آنها
انتظار داشت که از جایگاه زنان در قدرت و نهادهای تصمیمگیر دفاع کند.
بیاعتمادی یا ندادن فرصت
یکی
از مسائلی که همواره برای عدم مسئولیت دادن به زنان عنوان میشود، فقدان
تجربه و مهارت است. اما چرا این دیدگاه وجود دارد؟ این موضوع درواقع تا حد
زیادی به این دلیل است که به زنان فرصت تجربه کردن در نقش یک وزیر یا مدیر
ارشد داده نشده است. تا زمانی که این اصل مهم از سوی مقامات نادیده گرفته
میشود و اجازه تجربه اندوزی و کسب مهارت به زنان در دستور کار قرار
نمیگیرد در چنین صورتی ما میبینیم که زنان در صحنه مشارکت سیاسی از مردان
عقب خواهند ماند و کشور از توانمندیهای نیمی از سرمایههای انسانی خود
بیبهره میماند.
با این وجود، با بررسی روند تحولات در چند دهه اخیر به
این نکته میرسیم که میزان مشارکت زنان بیش از آنکه برخاسته از موانع
قانونی، اجتماعی و... باشد، ناشی از اعمال سلیقههای فردی بوده است و بیش
از هر چیز آنچه نیازمند اصلاح است، تغییر برخی نگرشهای نادرست در زمینه
لزوم مشارکت دادن زنان در روندهای سیاسی است. بافت سنتی که بر تار و پود
فکر و اندیشه مردم جامعه تنیده شده است، مانع جدی برای احقاق حقوق زنان
محسوب میشود و زن ایرانی برای اثبات حقیقت وجودیاش برای ایجاد تغییر در
نحوه گسترش جامعه نسبت به خودش راه ناهموار و طی نشده درازی را پیشرو
دارد.